بلندپروازی همواره عملی شایستهی تقدیر و گاهاً شایستهی تحسین بوده است. چه بسا سازندگانی که بلندپروازیشان سکوی پرتاب و چه بسا سازندگانی که جاهطلبیشان مایهی تباهیشان گشت. در هر صورت باید از خالقی که سعی در رها شدن از بند کلیشه و باز کردن دری نو دارد، تقدیر کرد. پروندهی ایووری تاور (Ivory Tower) اما، چنین نیست. اگر به صورت کلی نگاهی به هر دو نسخهی The Crew داشته باشیم، رویکرد سازندگان را درنمییابیم. تنها چیزی که عیان است، این بوده که آنها میخواهند از میدان رقابت سربلند بیرون بیایند. نسخهی اول با آن تم تعقیب و گریز بیشتر ما را به یاد حال و هوای نید فور اسپید (Need for Speed) میانداخت. یک بازی ریسینگ آرکید که با دنبال کردن یک هدف جاهطلبانه، تمام آمریکا را در اختیار گیمر قرار میداد. اما در نسخهی دوم رویکرد تیم توسعهدهنده به کل تغییر کرده است. دزد و پلیس بازی و تعقیب و گریز های نید فور اسپید طور، جایشان را به فستیوالی با حال و هوای فورتزا هورایزن داده و رویکرد بازی به سمت جامعتر شدن میرود. The Crew 2 سعی میکند تا نقشهای وسیع ارائه دهد و مخاطب با هر نوع وسیلهی نقلیهای به گوشه و کنارش سر بکشد. اما بازی آنقدر میخواهد به همه چیز و همه جا ناخونک بزند، که هویت خود را نیز فراموش میکند. آیا The Crew 2 واقعاً عنوان بدی است؟ با ما در پیکسل آرتس همراه باشید.

آمریکای بزرگ و گاهی زیبا
The Crew 2، به شما با یک اوپنینگ جذاب و شاتهای هالیوودی خوشآمد میگوید. امیدوار میشوید که تجربهی متنوع و جذابی در پیش دارید. آن چیزی که The Crew 2 سعی در تحویلش به مخاطب دارد، تجربهای کامل است. بازیی که گیمر در مپی عظیم بتواند صاحب آب و خاک و آسمان باشد. هدف در The Crew 2 آزادی عمل و در نتیجه عنوانی مفرح است و در این زمینه The Crew 2 قطعاً تجربهای موفق میباشد. بازی مپی واقعاً وسیع به شما ارائه میدهد. در هر شهر و ایالت تا حد خوبی به تفاوتهای فرهنگی و اقلیمی توجه شده است. معماری ساختمانها و خانهها از شمال تا جنوب آمریکا متفاوت است و یا بافت گیاهی باتلاقهای لوییزیانا با فلوریدا فرق دارد. در برخی نقاط سازندگان چشماندازهای فوقالعادهای خلق کردهاند که به لطف باز گذاشتن دست گیمر در انتخاب نوع وسیلهی نقلیه، میتوانید انتخاب کنید که در شبهای نیویورک رانندگی کنید، یا بر فراز آن پرواز نمایید، شاید هم شهر را از دریا تماشا کنید و با توانایی که سازندگان در اختیارتان قرار دادهاند میتوانید هر زمان که اراده کردید، بدون معطلی میان ماشین، موتور، هواپیما یا قایقتان جابجا شوید.

اما خب، The Crew 2 یک سندباکس بیایراد نیست، در واقع حتی کمایراد هم نیست. خلق نقشهای در چنین ابعادی، مطمئناً مشکلات متعددی ایجاد میکند. آن هم وقتی سازندگان تصمیم بگیرند که پا را فراتر نهاده و محتوای بازی را گسترش دهند. آمریکای خلق شده توسط یوبیسافت، در ظاهر بزرگ و با شکوه است. بازی سرشار از چشماندازهای بینظیر و مکانهای فوقالعاده برای رانندگی میباشد. کوهستانهای سنت جولیان یا Great Sand Dune از جمله مکانهای باکیفیت و زیبای بازی هستند، ولی چیزی که در عمدهی مپ بازی با آن مواجه هستید، تکسچرهای ضعیفی بوده که همچنان در حال لود شدن میباشند. عمدهی مپ بازی محیطهای پوچ هستند که تا مایلها ادامه دارند. حتی برخی از مکانهای نسخهی اول در The Crew 2 به کل حذف شدهاند و از آنها چیزی جز فضاهای خالی باقی نمانده است. حتی فواصل کوتاه هم با هواپیما حوصله سربر و آزاردهنده میباشند. آنجاست که تصمیم میگیرید به جای طی کردن مسیرها Fast Travel را انتخاب کنید.
با این حال باید قدردان مسیرهای مطلوب مسابقات بازی بود، چرا که سعی میکنند به بهانهی مسابقه، جذابترین نقاط مپ را از میان مایلها نقاط پوچ بیرون کشیده و تحویل گیمر دهند. محیطهای کلیِ بازی فقط گاهاً از دور قابل قبول هستند، آن هم اگر لود شده باشند! اگر تصمیم بگیرید کمی به جزئیات دقت کنید به کل ناامید میشوید. نیمکت و تابلو و چنین عوامل کوچکی در محیط، آنقدر کمجزئیات و نچسب میباشند (در ادامه وارد بخش فیزیکشان هم میشویم) که هر دقیقه لذت گشت و گذار در محیط را از شما میگیرند. از طرف دیگر برای طبیعی و پویاتر شدن، مردم به محیط شهر و حیوانات به طبیعت اضافه شدهاند. حیوانات تأثیر خاصی در روند بازی ندارند و با وجود هوش مصنوعی ضعیف (فرار بیهدف حتی به داخل آب!) حس و حال جالبی در بازی ایجاد کردهاند. اما اضافه کردن مردم، با چنین جزئیات فاجعهبار و هوش مصنوعی عذابآور جداً ضرورتی نداشته است. در کل The Crew 2 را نه میتوان یک سندباکس بد و بیکیفیت خطاب کرد، و نه آنقدر خوب است که بتوانیم لب به تحسین آن بگشاییم. اما ای کاش سازندگان همان محیطهای جذابی را هم که خلق نمودهاند، در مپی به این ابعاد فدا نمیکردند.

آرکید بودن تا کجا؟
مخاطبی که به سمت یک ریسینگ آرکید میرود، طبیعتاً انتظار فیزیک و هندلینگ دقیق و واقعگرایانه ندارد. آرکید صرفاً سرگرمی مخاطب را هدف میدهد تا با ارائهی تجربهای دور از واقعیتِ خشک و طبیعت سرکش ماشینها، هر مخاطبی را خشنود کند. با این حال نباید آنقدر از واقعیت دور شود که رانندگی جلوهای پوچ به خود گرفته، و کنترل ماشین برایتان عذابآور گردد. در The Crew 2 کنترل هیچ یک از وسایل نقلیه، به خصوص ماشینها، آن لذتی که باید و شاید را به شما القا نمیکند. علیرغم فیزیک و هندلینگ ناخوشایند اتومبیلها، این فیزیک ضعیف محیط است که دائماً در حال راه رفتن روی اعصابتان میباشد. برخورد ماشین به موانع به هیچ وجه طبیعی نیست، حتی عناصری مثل بوتهها هیچ واکنشی نشان نمیدهند و ماشین فقط از داخلشان رد میشود. بیشتر موانعی که باید قابل تخریب باشند تخریبپذیر نیستند و حتی آن دستهای هم که قابل تخریب میباشند بدون شکست یا خرد شدن فقط از جا کنده میشوند. برخورد با موانعی مثل دیوار یا درخت، نه تأثیر درستی روی ماشین میگذارد و نه واکنش درستی از لحاظ فیزیکی میدهد. در یک بازی ریسینگ جهانباز، توجه به چنین جزئیاتی است که میتواند تجربهای لذتبخش برای مخاطب خلق کند.

The Crew 2 خیلی از لذتهای پایه را به عنوان یک بازی ریسینگ در اختیار مخاطبش نمیگذارد و این به شکل قابلتوجهی از ارزش گشت و گذار در محیط بازی میکاهد و میتوان این را نتیجهی اضافه شدن دیگر وسایل نقلیه به بازی دانست. در حالی که هیچ یک از دستههای دیگر بازی نمیتوانند تجربهی کاملی ارائه دهند و در همان سطح “قابل قبول” میمانند. مشکل فیزیک بازی فقط به اینجا خلاصه نمیشود. تفاوت بافت در جادهها و مسیرها فقط به ظاهر آنها خلاصه میشود. یک مسیر برفی به هیچ عنوان تفاوت قابل لمسی نسبت به یک مسیر خاکی ایجاد نمیکند، حتی اثری که برف روی ماشینتان به جا میگذارد عیناً همان افکت گِل است که رنگش به سفید تغییر یافته! در واقع برف در بازی صرفاً مانند رنگ عمل میکند. The Crew 2 آنقدر غرق مشکلات این چنینی است که اشاره به تمام آنها از حوصلهی متن خارج میباشد، اما باز هم مطلب اصلی، زیادهروی سازندگان در گسترش محتوای بازی است که سبب شده دست و پای The Crew 2 برای تبدیل به اثری “عالی” بسته شود.

سنگ بزرگ، نشانهی نزدن
ایووری تاور تمام بازی را فدای گسترش محتوایی کرده است، که فقط روی کاغذ گسترده شده! خب شاید با خود بگویید بعد از تمام این کمبودها، حداقل بازی برایمان محتویات پرباری تدارک دیده، اما چنین نیست. در ظاهر شما با ۱۴ دیسیپلین مختلف از وسایل نقلیهی مختلف طرف هستید؛ مسابقات آفرود و رالی، دریفت، فریاستایل، مسابقات هوایی، دریایی، هاورکرفت، موتوراسپورت، موتور کراس، فرمول ۱ و… بله! در ظاهر محتوای بازی فوقالعاده است. با ورود به هر قسمت شخص مسئول با چند دیالوگ فوقالعاده تکراری از شما استقبال میکند؛ “آن شخص را میبینید؟ او خفنترین رانندهی اینجاست. باید مسابقه بدهی تا نهایتاً بتوانی او را شکست دهی!”. سیستم پیشروی طبق یک کلیشهی همیشگی از شما میخواهد که با انجام دادن مسابقات مختلف هوادار جمع کنید (یک کپی ضعیف از فورتزا هورایزن) و به سطح بالاتر برسید. وقتی به سطح بالاتر برسید مسابقات و فعالیتهای جدید برایتان پدیدار خواهد شد و بازی خروار خروار جلویتان رویدادهای مختلف میریزد. ابتدای کار تنوع بازی حسابی جذبتان میکند، اما کافیست تا برای بار دوم، سوم و بارهای بعدی رویداد یک دیسیپلین خاص را انجام دهید تا متوجه شوید سازندگان به جز کپی کردن تمام رویدادها کار دیگری انجام ندادهاند. برای مثال شما از یک مسابقهی آفرود انتظار رقابت در مسیرهای جذاب نوادا و باتلاقهای لوییزیانا را دارید، اما چیزی که بازی تحویلتان میدهد، صرفاً شکست رکورد زمان یک روح است!
مسیرها فوقالعاده جذاب هستند و همانطور که پیشتر گفتیم، سازندگان حسابی سعی کردهاند تا به واسطهی مسابقات بسیاری از نقاط جذاب مپ و جاذبههای آمریکا را به گیمر نشان دهند، اما این به تنهایی کافی نیست. با پیشروی هم این مشکل حل نمیشود و تنها کاری که بازی تا انتها در مسابقات آفرود از شما میخواهد این است که به تنهایی از لای درختان رد شوید تا رکورد یک روح را بشکنید! در تمامی دستههای دیگر نیز این چنین است. مسابقات هوایی اصلا مسابقه نیستند، زیرا بازی فقط از شما میخواهد از موانع مختلف به شکلهای متفاوت عبور کنید یا حرکات رندوم انجام دهید و امتیاز بگیرید. نکتهی آزاردهنده این است که فرضاً اگر شما با یک دسته از رویدادها ارتباط برقرار نکنید یا میلی به انجام آن نداشته باشید، از پیشروی در بازی بازمیمانید، چرا که مجبور خواهید بود برای جبران کمبود هوادارهایتان مسابقات تکراری قبلی را انجام دهید. در مسابقات آبی و زمینی تنها چیزی که تغییر میکند مسیر است، حتی تنوع و کلاس اتومبیلها و قایقها تغییر نمیکند. برای مثال در مسابقات رالی شما میتوانید از ابتدا تا انتها با یک ماشین تمام رویدادها را به اتمام برسانید و هیچ خبری از کلاسهای مختلف ماشینهای رالی نیست! بین ماشینهای رالی کلاسیک، رترو و یا مدرن هیچ مرزی وجود ندارد و بازی از درد کمبود ماشینها، در هر کلاس یک تعداد واقعاً محدود ماشین به شما ارائه میدهد که فقط بین همین ماشینها حق انتخاب دارید. این وضعیت اسفناک در دستههای دیگر مثل قایق و موتور بدتر هم میشود و تعداد وسایل نقلیه آنقدر کم است که بعد از رسیدن به سطح Star هیچ انگیزهای برای کارهای تکراری با ماشینهای تکراری ندارید! اما نکتهی واقعاً خندهدار در The Crew 2 این است که اگر شما برای سیزن پس پول پرداخت کنید، بازی به شما تعداد زیادی وسیلهی نقلیه میدهد که در اکثر دیسیپلینها کارتان راحت میشود.
جالب این است که شخصیتهای نچسب و مضخرف بازی شما را با ماشینهای خفن دست میاندازند و با پوزخند به شما یک استون مارتین ولکان نشان میدهند و میگویند “خیر! برای گرفتن آن باید تمام این مسابقات خوابآور را کامل کنید!”. قیمتگذاری ماشینها، به خصوص ماشینهای به اصطلاح “خفن” واقعاً غیرمنصفانه یا شاید هوشمندانه است! چون خرید ماشینهای باکیفیت و پکهای ماشینهای جذاب با پول درون بازی نیازمند ساعتهای طولانی گیمپلی میباشد. طبیعتاً مخاطب اگر بخواهد ساعتهای زیادی را در رویداد های تکراری بازی بگذراند، یا از بازی قطع امید میکند، یا مجبور میشود برای کامل شدن تجربهاش سیزن پس بازی را خریداری نماید. در واقع اگر سیزن پس بازی را در اختیار نداشته باشید مجبور هستید ساعتها وقت بگذارید تا برای شروع آن دیسیپلین کارهای تکراری انجام دهید. اما با سیزن پس بهترین ماشینها برای مسابقات رالی یا موتوراسپورت را صاحب خواهید شد و در کمال حیرت ماشینی که برایش پول واقعی دادهاید به راحتی رقبایتان را جا میگذارد. فعالیتهای جانبی میتوانستند یکی از بزرگترین جاذبهها برای گشت و گذار در نقشهی بازی و جذب هوادار بیشتر باشند، اما صد حیف که سازندگان در این بخش نیز به جز یکی کپی کوچکتر از رویدادهای حوصلهسربر بازی چیز اضافهتری معرفی نمیکنند.

نکتههایی که ذکر شد دلیل بر عدم جذابیت همهی رویدادها نیست. اتفاقاً رویدادهایی مثل مسابقات موتور کراس به واسطهی هندلینگ خوب موتورها و مسیرهای جذاب، میتوانند لذتبخش باشند یا مسابقات King of Mayhem با ارائهی تجربهای فوقالعاده رضایتبخش از تخریب و مبارزات ماشینها به خوبی شما را راضی میکند. با تمام این احوال نباید یکی از درخشانترین ویزگیهای The Crew 2 را فراموش کنیم؛ شخصیسازی مطلوب! به نظر محدود بودن تعداد وسایل نقلیه این بار به سازندگان کمک کرده تا یک شخصیسازی خوب و به اندازهی کافی جزئی را ارائه دهند، که مخاطب در آن بتواند تمام بخشهای قابل شخصیسازی اتومبیل را آن گونه که دوست دارد تغییر دهد. شخصیسازی شخصیت نیز در سطح خوبی قرار دارد و آیتمهای کافی برای این بخش در دسترس هستند. اما راضی نگهداشتن مخاطب با این حجم از تکرر، کاریست غیرممکن و میتوان گفت، بار دیگر کمیت در The Crew 2، کیفیت را سر میبُرد. رویکرد بازی فقط دادن دلیل برای لول آپ و پیشروی در بازی به گیمر است که در آن به شدت شکست میخورد.
این بازی هم بلد است به خوبی شما را جذب کند، و هم میداند چطور شما را پس بزند. در واقع اگر بگوییم یک بازی بد و بیارزش است، حقیقتاً کملطفی کردهایم و خب در ارائهی آن تجربهی ریسینگ فوقالعاده به ریسینگبازها نیز درمیماند. در هر حال بهتر بود یوبیسافت برای خلق چنین عنوان جاهطلبانهای، یا به کاهش محتوای بازی برای ارتقای کیفیت روی آورد، یا مدت زمان توسعهی بازی را افزایش دهد.