بدون شک سری یاکوزا (Yakuza) محبوبیت اخیر خود را مدیون یاکوزا ۰ است. این عنوان که پیش درآمدی برای کل سری به حساب میآید، داستان دو شخصیت کازوما کیریو (Kazuma Kiryu) و گورو ماجیما (Goro Majima) را در اوج دوران حباب اقتصادی ژاپن به تصویر کشید، و چهرهای جدید و متفاوت از گروه توجو (Tojo Clan) و شخصیتهای دوست داشتنی این سری را به هواداران نشان داد. در کنار کیفیت بالای گیمپلی و حجم زیادی از محتویات فرعی جذاب، یکی از مواردی که اکثر تازهواردان به این سری را غافلگیر کرد، داستان بازی یاکوزا ۰ و عمق بسیار زیاد شخصیتها و وقایع رخ داده در این عنوان بود. از این رو در این مطلب تصمیم گرفتهایم تا خلاصهای از داستان بازی یاکوزا ۰ را برای شما گردآوری کنیم. با ما در پیکسل آرتس همراه باشید.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش اول – اسیر یک سوگند
در دسامبر سال ۱۹۸۸، کازوما کیریو یک عضو دون پایه از خانواده دوجیما در گروه یاکوزایی توجو (Tojo Clan – بزرگترین گروه مافیایی در شرق ژاپن) است. وی در منطقه کاموروچو (Kamurocho) از شهر توکیو، تحت نظر پدرخوانده و کاپیتان خانواده دوجیما یعنی شینتارو کازاما (Shintaro Kazama)، که به تازگی دستگیر شده و منتظر دادگاهیش است، فعالیت میکند. یک شب کیریو به درخواست یکی از نزولخواران (شخصی که مقداری پول قرض میدهد اما مبلغ بسیار بیشتری را از بدهکار پس میگیرد) خانواده دوجیما، کارمندی را در «زمین خالی» (Empty Lot) موجود در بخش مرکزی کاموروچو کتک زده و قرضی که او نسبت به این شخص داشت را پس میگیرد. پس از پرداخت پول به این نزولخوار، کیریو با بهترین دوست و برادر قسمخورده خود یعنی آکیرا نیشیکیاما (Akira Nishikiyama)، به کارائوکه رفته، مقداری رامن خورده و شب را به گشت و گذار میپردازند. هرچند، صبح روز بعد کیریو و نیشیکی در یک گزارش خبری مشاهده میکنند شخصی که کیریو آن را کتک زده بود جان خود را از دست داده، و پلیس در حال تحقیق در مورد قتل او است.
کیریو برای برگزاری یک ملاقات خانوادگی، به دفتر خانواده دوجیما رفته و در آنجا با سه ستوان این خانواده روبرو میشود: دایساکو کوزِ (Daisaku Kuze)، هیروکی آوانو (Hiroki Awano) و کجی شیبوساوا (Keiji Shibusawa). ستوانهای خانواده دوجیما به کیریو میگویند که آنها از کتک زدن آن شخص و کشته شدن وی به دستان کیریو خبر داشته، و دیری نمیگذرد که پلیس نیز از این ماجرا آگاه خواهد شد، از این رو کیریو باید پیش از آن که پلیس در کارهای مافیایی خانواده دوجیما سرک بکشد، خودش را به پلیس معرفی نماید. هرچند، کیریو در طول صحبتهایش با ستوانهای خانواده متوجه میشود که مقتول با شلیک یک گلوله به سر کشته شده، و دلیل مرگ او کتک خوردن بیش از حد نبوده است. پس از شنیدن این موضوع، کیریو اصرار دارد که شخصی برای او پاپوش ساخته و وی مقتول را نکشته است.
ستوانهای خانواده دوجیما سخنان کیریو را باور نکرده و همچنان اصرار دارند که او باید خود را تسلیم پلیس کند. اینطور که معلوم میشود، آن «زمین خالی» (که قتل در آن صورت گرفته) درست در مرکز ناحیهای قرار داشته که شهر توکیو میخواهد آن را جهت اجرای یک طرح بازسازی بزرگ خریداری نماید. خانواده دوجیما در حال خریداری زمینهای این ناحیه برای گروه توجو بوده تا که بعداً بتوانند آنها را به صورت یک جا و با قیمتی بسیار زیاد، به مسئولان شهر توکیو بفروشند. از این رو صورت گرفتن قتل در آن تکه زمین کار آنها را پیچیده نموده (زیرا هنوز این بخش را نخریدهاند)، برای همین میخواهند هرچه زودتر تحقیقات پلیس به اتمام برسد. زمانی که ستوانها به کیریو میگویند که شخص دوجیما قول داده تا هر شخصی که این تکه زمین را خریداری نماید، به مقام کاپیتانی این خانواده نائل کند، کیریو نسبت به دست داشتن ۳ ستوان خانواده دوجیما در پاپوشسازی جریان قتل مشکوک میشود، زیرا به عقیده او آنها از این موقعیت سوء استفاده نموده و تلاش خواهند کرد تا پدرخوانده کیریو و کاپیتان فعلی خانواده دوجیما، یعنی شینتارو کازاما را کنار گذاشته و از خانواده بیرون کنند. پس از کمی جستجو و تحقیق، کیریو متوجه میشود که این ستوان کوزِ بوده که برای او پاپوش درست کرده است.
کیریو که از این وضعیت آشفته است، از دوست صمیمیش نیشیکی و مرد دست راست پدرخواندهشان یعنی سرگرد خانواده کازاما، اوسامو کاشیواگی (Osamu Kashiwagi)، مشورت میگیرد. کاشیواگی به کیریو میگوید تنها راهی که میتوان گناه جرم به ظاهر انجام شده توسط کیریو را از دوش کازاما برداشت، این است که کیریو از خانواده دوجیما اخراج گردد، که برای انجام این کار نیز باید رضایت رئیس خانواده یعنی شخص دوجیما را داشته باشند. کیریو که باور دارد این تنها راه ممکن برای محافظت از پدرخواندهاش یعنی کازاما است، با وجود مخالفت نیشیکی و کاشیواگی، تصمیم میگیرد تا پیش شخص دوجیما رفته و رضایت او برای اخراج شدن از خانواده را بدست آورد.
در بخش پایانی از مقدمه داستان بازی یاکوزا ۰ ما شاهد ورود کیریو به ساختمان خانوادگی دوجیما و تلاش او برای یافتن رئیس خانواده هستیم، هرچند بجای دوجیما، بار دیگر کوزِ جلوی کیریو ظاهر شده و سد راه او میگردد. کیریو و کوزِ وارد نبرد سختی شده، تا آن که بالاخره دو ستوان دیگر خانواده، همراه با شخص «سوهی دوجیما» (Sohei Dojima) جلوی آنها را میگیرند. کوزِ بخاطر کتک خوردن از یک عضو دون پایه مثل کیریو مورد تحقیر قرار گرفته و به دلیل آن که بدون اجازه دوجیما، خودش کیریو را از خانواده بیرون کرده بود، طبق قانون یاکوزا باید انگشت کوچکش را قطع کند. شخص دوجیما به صورت رسمی کیریو را از خانواده اخراج مینماید، هرچند پس از انجام این کار به وی میگوید که حتی اگر الان پلیس او را دستگیر نموده و به جرم قتل دادگاهی کند، کازاما همچنان (به دلیل آوردن کیریو به خانواده دوجیما) از خانواده اخراج خواهد شد. زمانی که کیریو به این موضوع اعتراض میکند، دوجیما به او میگوید که حال پس از اخراج شدن از خانواده، کیریو دیگر یه شهروند عادی بوده و نمیتواند برای تغییر نظر دوجیما کاری انجام دهد.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش دوم – دلالی در سایهها
بخش دوم داستان بازی یاکوزا ۰ با قدم زدن بیهدف کیریو در خیابانهای کاموروچو آغاز میشود. مرد مرموز و یک دستی به کیریو نزدیک شده و ادعا کرده که میخواهد به او کمک نماید. این مرد کیریو را به پنتهاوس گرانقیمت خود برده و خودش را به کیریو معرفی میکند: تتسو تاچیبانا (Tetsu Tachibana)، که او نیز میخواهد مالکیت «زمین خالی» را بدست آورد. تاچیبانا از وضعیت کیریو خبردار گشته، و به لطف مهارت بالای کیریو در مبارزه کردن و شجاعتش جهت درافتادن با خانواده دوجیما، تاچیبانا تحت تأثیر قرار گرفته و از کیریو میخواهد تا به او کمک نماید. هرچند کیریو پیشنهاد او را قبول نمیکند.
کیریو که نسبت به تاچیبانا و اطلاعات بسیاری که او داشت کنجکاو شده بود، با همکاری دوستش نیشیکی تصمیم میگیرد تا کمی در مورد تاچیبانا و شرکت مرموزش، «آژانس املاک تاچیبانا»، تحقیق کند. پس از کمی کند و کاو، نیشیکی و کیریو در مورد یکی از کارمندان تاچیبانا به نام «جون اودا» (Jun Oda) اطلاعاتی کسب میکنند. ظاهراً اودا از طریق روشهایی بیپروا و غیرمنصفانه مشغول خریداری املاک مختلف کاموروچو بوده است. اودا که از تحقیقات کیریو و نیشیکی مطلع میشود، از کیریو دعوت میکند تا در یکی از دفاتر شرکت به ملاقات او برود. هرچند زمانی که کیریو به دفتر مورد نظر میرسد، اودا و تعداد دیگری از نوچههای شرکت به او حملهور میشوند.
پس از شکست خوردن از کیریو، اودا میگوید که تمام این موارد نوعی آزمایش بوده تا آنها ببینند که آیا کیریو هوش و ذکاوت آن را داشته تا در مورد آنها تحقیق نموده و سپس در نبرد رو در رو آنها را شکست دهد یا خیر. تاچیبانا نیز به جمع آنها پیوسته و به کیریو میگوید که او در حال همکاری با پدرخوانده کیریو یعنی کازاما است. ظاهراً کازاما میترسد که قدرت سوهی دوجیما بیش از حد زیاد شده باشد و اگر «زمین خالی» را نیز بدست آورد، ثروت او چنان افزایش یافته که هیچکس جلودار او نخواهد بود. کازاما میخواهد جلوی این اتفاق را بگیرد اما مجبور است تا این کار را به واسطه شرکت تاچیبانا و به صورت غیرمستقیم انجام دهد. کیریو که حال درک بهتری از هدف و نیت تاچیبانا دارد، تصمیم میگیرد تا به او ملحق شده و به کازاما کمک کند تا جلوی افزایش قدرت بیش از حد دوجیما را بگیرند. هرچند، مشکل اینجاست که نه تاچیبانا و نه دوجیما نمیدانند صاحب این تکه زمین چه شخصی است…
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش سوم – یک قفس طلاکاری شده
در منطقه سوتنبوری (Sotenbori) از شهر اوساکا (Osaka)، گورو ماجیما به عنوان مجازات خود برای عدم موفقیت در قتل یوشیهارو اونو (Yoshiharu Ueno) که سه سال پیش از وقایع داستان بازی یاکوزا ۰ اتفاق افتاده بود، مجبور است یک کاباره بزرگ را مدیریت کند. رئیس او فوتوشی شیمانو (Futoshi Shimano – رئیس خانواده شیمانو، بخشی از گروه توجو) به ماجیما دستور داده تا هر ماه سود بسیاری (که ماهیانه بیشتر هم میشود) را بپردازد، در غیر این صورت وی بار دیگر به سیاهچالهای شکنجه شیمانو باز خواهد گشت، جایی که ماجیما پس از عدم موفقیت در انجام قتل، به مدت یک سال در آنجا شکنجه میشده است. کسی که بر این مجازات ماجیما نظارت داشته و آن را اعمال میکند، شخصی نیست جزء برادر قسمخورده شیمانو از گروه «اتحاد اومی» (Omi Alliance – که بزرگترین گروه مافیایی غرب ژاپن بوده و رقیب گروه توجو نیز هست)، یعنی سوکاسا ساگاوا (Tsukasa Sagawa) که دائماً ماجیما را مورد تمسخر و تحقیر قرار داده، و به او یادآوری میکند که هرگاه بخواهد، میتواند ماجیما را به سیاهچال خانواده شیمانو بازگرداند.
پس از حل کردن مشکل دستمالی شدن یکی از دختران کاباره توسط یک مشتری مزاحم و جذب یکی از پردرآمدترین دختران کاباره رقیب برای کاباره خودش، ماجیما به آپارتمان کوچک و فقیرانه خود بازمیگردد. زمانی که در حال سیگار کشیدن، از پشتبام خود نگاهی به محیط اطراف ساختمان و شهر میاندازد، چندین نفر را میبیند که مشغول نگاه کردن به او و بررسی اعمالش هستند: افراد ساگاوا همیشه ماجیما را زیر نظر دارند.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش چهارم – اثبات اراده
پس از گذراندن یک روز دیگر به عنوان مدیر کاباره بزرگ، ساگاوا با ماجیما تماس گرفته و از او میخواهد تا در یک دکه نودلفروشی به ملاقاتش بیاید. ساگاوا در آنجا پیشنهادی به ماجیما میدهد: او میتواند فوراً جایگاه قبلی ماجیما در خانواده شیمانو را به او بازگرداند (که هدف ماجیما و دلیل تحمل کردن شرایط فعلیش نیز امیدواری به بازگشتن به خانواده شیمانو است)، به شرط آن که ماجیما موفق شود تا یک نفر را به قتل برساند. ظاهراً هدف او یک دلال جنسی (کسی که زنان فاحشه را مدیریت میکند) به نام ماکوتو ماکیمورا (Makoto Makimura) است که از پرداخت حق کسب و کار در منطقه ساگاوا سر باز زده. با وجود آن که ابتدا کمی در مورد به قتل رساندن این شخص شک دارد، ماجیما بالاخره با این کار موافقت کرده و ساگاوا نیز ۳ روز به او فرصت میدهد تا ماکیمورا را یافته و او را به قتل برساند.
ماجیما شروع به تحقیق در مورد ماکیمورا نموده و فوراً اطلاعاتی بدست میآورد که با داستان گفته شده توسط ساگاوا متناقض است. ظاهراً ماکیمورا آن دلال جنسی بیرحمی که ساگاوا بیان میکرد نبوده، و بجای آن بیشتر حکم یک بادیگارد برای زنان فاحشه و اشخاص فعال در زمینه سرگرمی بزرگسالان را دارد. پس از مقداری تحقیق بیشتر، ماجیما متوجه میشود که ماکیمورا در جنوب سوتنبوری یک کلینیک ماساژ داشته و تصمیم میگیرد تا آنجا به کمین ماکیمورا بنشیند. هرچند پس از ورود مخفیانه به این کلینیک، یکی از دستیاران ماکیمورا متوجه حضور ماجیما میشود: دختری نابینا و آرام، که در ابتدا ماجیما را با یک دزد اشتباه میگیرد. پس از آن که ماجیما او را قانع میکند که وی صرفاً یک مشتری است، مجبور میشود (برای قانع کردن آن دختر) تا هنگام صبر کردن برای رسیدن ماکیمورا، تحت ماساژ قرار بگیرد.
بالاخره ماکیمورا وارد کلینیک شده و پس از دیدن خالکوبی یاکوزایی ماجیما، فوراً او را به عنوان یک قاتل شناسایی میکند. پس از آن که ماکیمورا دستیار ساده و نابینای خود را قانع مینماید تا از کلینیک بیرون رفته و برای او یک پاکت سیگار بخرد، زیرا او میخواهد به کار کردن روی بدن «مشتری» ادامه دهد، ماجیما و ماکیمورا وارد نبرد میشوند. هرچند، افراد بیشتری از گروههای یاکوزایی به کلینیک آمده و در مبارزه آنها تداخل ایجاد میکنند. این افراد همچنین از حقیقتی برای ماجیما رونمایی مینمایند: مردی که ماجیما خیال میکرده ماکیمورا است، در واقع یکی از اعضای مافیای چین به نام «ون های لی» (Wen Hai Lee) میباشد، و ماکوتو ماکیمورا واقعی کسی نیست جز همان دستیار نابینا و ساده. زمانی که ماکوتو واقعی از فروشگاه باز میگردد، قاتلین یاکوزایی او را دزدیده و به لی نیز شلیک میکنند. ماجیما آنها را تعقیب نموده و نهایتاً ماکوتو را از دست این قاتلین نجات میدهد. وی ماکوتو را به یکی از مخفیگاههای خود میبرد، و با وجود آن که با نگاه کردن به چاقویی که ساگاوا به او داده بود کمی به کشتن ماکوتو میاندیشد، نهایتاً به این نتیجه میرسد که نمیتواند این کار را انجام دهد.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش پنجم – یک زندگی شرافتمندانه
در این بخش از داستان بازی یاکوزا ۰ ما بار دیگر به داستان کیریو باز میگردیم. به عنوان بخشی از مراسم ورودی او به آژانس املاک تاچیبانا، اودا کیریو را به ملاقات با یکی از مشتریان در کافه آلپس میبرد. مشتری از آنها میخواهد تا متصرف غیرقانونی که در مکان تازه خریداری شده توسط او (در یک حراج)، اسکان یافته را از آنجا بیرون نمایند. اودا و کیریو با متصرف غیرقانونی ملاقات نموده، اما او در ابتدا حتی حاضر نیست پس از پیشنهاد مبلغ قابل توجهای پول، از آن مکان دست بکشد. هرچند، پس از آن که کیریو افراد یاکوزایی که این شخص را مجبور به تصرف غیرقانونی کرده بودند کتک میزند، او نیز این مکان را تخلیه میکند.
جهت جشن گرفتن این موفقیتشان، اودا به کیریو میگوید تا بعداً با او در باری به نام سرنا (Serena) ملاقات نماید. کیریو به آن بار رفته و از دیدن نیشیکی در آنجا تعجب میکند، زیرا ظاهراً او نیز یکی از مشتریان ثابت این بار است. کیریو و نیشیکی در کنار صاحب بار یعنی رینا (Reina) بعد از ظهر خوبی را با صحبت کردن و صرف نوشیدنیهای مختلف سپری میکنند… تا آن که اودا به بار میآید. اودا شدیداً کتک خورده و آوانو (یکی از ستوانهای خانواده دوجیما که در بخش اول داستان بازی یاکوزا ۰ به او اشاره داشتیم) با تعدادی از افرادش اودا را همراهی میکنند. مشخص میشود افراد یاکوزایی که آن متصرف غیرقانونی را استخدام کرده بودند از زیردستان آوانو بوده، و دخالت کیریو و اودا در این جریان، باعث شده تا آوانو پول قابل توجهای را از دست بدهد. برای تلافی این کار، آوانو کیریو را مجبور نموده تا به کوچه پشت بار بیاید، و تعدادی از افرادش را برای کتک زدن کیریو به آنجا میفرستد. پس از آن که افراد آوانو توسط کیریو شکست داده میشوند، وی به کیریو هشدار میدهد که با وجود شهروند عادی بودن کیریو، اگر او به تداخل در امور خانواده دوجیما ادامه دهد، آنها او را خواهند کشت. آوانو به کیریو میگوید که اگر او تاچیبانا را در اختیار خانواده دوجیما قرار دهد، آنها از زندگی کیریو خواهند گذشت، زیرا این اولین برای نبوده که تاچیبانا در امور خانواده دوجیما دخالت نموده است و شخص سوهی دوجیما خواستار کشته شدن تاچیبانا میباشد. وقتی کیریو این پیشنهاد را رد میکند، آوانو از آنجا رفته اما پیش از آن به کیریو میگوید که این آخرین هشدار او بوده است.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش ششم – راه و رسم یاکوزایی
پس از اتفاقات رخ داده در سرنا، کیریو و تاچیبانا در «زمین خالی» با یکدیگر ملاقات میکنند. تاچیبانا به کیریو میگوید که به نظرش هویت صاحب این زمین را کشف نموده، اما مدت زمان بیشتری برای تأیید این اطلاعات نیاز دارد. او همچنین به کیریو میگوید که اگر بتواند زمین را بدست آورد، به اندازه کافی قدرت و برتری نسبت به مقر مرکزی گروه توجو خواهد داشت تا آنها را مجبور نماید که جلوی دوجیما را بگیرند.
روز بعد، افراد آوانو که دستور دارند کیریو را پیش رئیس خود ببرند، به او حملهور میشوند. کیریو در سراسر کاموروچو به مبارزه با اعضای خانواده دوجیما میپردازد تا آن که یکی از زنان فاحشه دلش برای کیریو سوخته و او را به سمت تنل فاضلابی میبرد که میتوان با استفاده از آن از کاموروچو خارج شد. البته دیری نمیگذرد که متوجه میشویم این نیز تلهای بوده که دیگر ستوان خانواده دوجیما یعنی کوزِ آن را برای اسیر کردن کیریو به اجرا در آورده است. کوزِ تلاش میکند تا درون تونل با موتورسیکلت خود از روی کیریو عبور نمایید، هرچند در این کار ناموفق بوده و بجای آن با استفاده از یک لوله فلزی به جان کیریو میفتد. پس از آن که کیریو برای دومین بار کوزِ را شکست میدهد، کوزِ به او میگوید که مهم نیست چند بار از کیریو شکست بخورد، وی تا زمانی که جان خود را از دست نداده است بلند شده و به مبارزه با کیریو خواهد پرداخت.
کیریو پس از بیهوش شدن کوزِ بالاخره راه خروج از فاضلاب را پیدا میکند، هرچند با بیرون آمدن از آنجا خود را درون دیسکو آوانو مییابد، جایی که در آن آوانو با یک زن خوش لباس مشغول رقصیدن است و نوشیدنی شامپاین گرانقیمت مینوشد. آوانو پیشنهاد خود را به کیریو تکرار میکند: اگر او تاچیبانا را به آوانو تسلیم نماید، نه تنها از جان او خواهند گذشت، بلکه به درون خانواده بازگشته و ترفیع نیز میگیرد تا بتواند زندگی پر زرق و برقی مثل آوانو داشته باشد. کیریو که از این پیشنهاد حالش بهم خورده، به آوانو میگوید چنین زندگی پر زرق و برق و گرانی بیمعنا خواهد بود، اگر وی برای دستیابی به آن به اشخاصی که در بدترین زمانها به داد او رسیدهاند (تاچیبانا و کازاما)، خیانت کند. با وجود اصرار آوانو که افراد وی کیریو را یافته و او را خواهند کشت، کیریو پیشنهاد او را رد کرده و از آنجا خارج میشود.
با خروج از دیسکو، کیریو دوست صمیمی خود نیشیکی را مییابد، که ظاهراً در تلاش بوده تا قبل از آن که افراد آوانو از راه برسند، کیریو را پیدا کند. کیریو سوار ماشین نیشیکی شده و از کاموروچو خارج میشوند. نیشیکی به کیریو قول میدهد تا او را به مکانی امن ببرد. اما بجای آن، نیشیکی کیریو را به یک جنگل متروکه برده و روی او اسلحه میکشد. در صحنهای احساسی، نیشیکی در حالی که غرق در اشک است به کیریو میگوید که دوجیما صدها نفر را در سراسر شهر به دنبال کیریو فرستاده تا او را پیدا نموده، شکنجه کرده و بکشند. نیشیکی به کیریو میگوید از آنجایی که نمیتواند جلوی افراد دوجیما را بگیرد، و دوجیما نیز هیچگاه دست از زجر دادن کیریو و کشتن آرام و عذابآور او برنخواهد داشت، تنها کاری که نیشیکی میتواند به عنوان برادر قسمت خورده کیریو انجام دهد، دادن مرگی سریع و بیدرد به کیریو است. کیریو که از این ماجرا پریشان گشته، با نیشیکی موافقت کرده ولی به عنوان آخرین خواهش از برادر قسمخوردهاش میخواهد تا پس از کشتن کیریو، سر او را جدا نماید و پیش خانواده دوجیما ببرد. کیریو از نیشیکی میخواهد تا بدین صورت پلههای ترقی را طی کرده و آنقدر قدرتمند شود تا بتواند گروه توجو را تغییر دهد. نیشیکی که از این سخنان کیریو متأثر گشته، نمیتواند او را بکشد. کیریو نیز پیش از ترک آن مکان از نیشیکی عذرخواهی نموده و میگوید که بهتر است دیگر کیریو را فراموش کند، زیرا آنها دیگر برادر قسمخورده یکدیگر نیستند و کیریو نمیخواهد اشتباهات او دامان نیشیکی را نیز بگیرند.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش هفتم – یک فرار تاریک
در سوتنبوری، ماجیما ماکوتو را در یکی از ساختمانهای انبار کلوپ شبانه مخفی کرده است. ماجیما که به دنبال جواب سؤالاتش میگردد، لی را در یک کلینیک زیرزمینی کوچک که توسط یک دکتر چینی اداره میشود، پیدا میکند. لی که از کمک کردن ماجیما به ماکوتو متعجب شده، میگوید که نمیداند چرا یاکوزا به دنبال کشتن ماکوتو است، اما وی در حال طرحریزی نقشهای میباشد تا رئیس ماجیما و دیگر افراد یاکوزا را فریب داده و به این باور برساند که ماکوتو کشته شده است.
ماجیما در مسیر برگشت به ساختمان انبار، مقداری تاکویاکی (نوعی خوراک ژاپنی) گرفته و برای ماکوتو میآورد تا کمی پروسه پنهان شدن را برای او راحتتر کند. در حین ناهار خوردن، ماکوتو و ماجیما در مورد زندگیهای خود صحبت میکنند. ماجیما خواسته خود برای بازگشت به گروه توجو را شرح میدهد، و ماکوتو نیز میگوید که وی اصالتاً اهل کشور چین است، و در جستجوی برادر بزرگتش که سالها پیش روستای آنها را ترک کرده و به ژاپن آمده، راهی این کشور شده است. ماکوتو همچنین میگوید تنها یادگاری که از برادرش دارد، یک ساعت مچی (که اکنون نیز در اختیار ماکوتو است) میباشد. وقتی ماجیما در مورد نابینایی ماکوتو میپرسد، وی توضیح میدهد که این نابینایی فیزیکی نبوده و پس از وارد شدن یک ضربه روانی به او، که دوست ندارد در موردش صحبت کند، ایجاد شده است.
برای آن که ساگاوا و دیگران به ماجیما مشکوک نشوند (که ماکوتو پیش او است)، ماجیما انبار را ترک کرده و به کاباره بزرگ میرود تا نقشش را به عنوان مدیر ایفا کند. پس از کار، ماجیما به انبار بازگشته و میبیند که لی نیز در آنجا حضور دارد و میخواهد نقشهاش را به ماجیما بگوید. لی از زنی سخن گفته که شباهت بسیاری به ماکوتو داشته و ناپدید شدنش نیز سر و صدای زیادی را به پا نخواهد کرد. لی پیشنهاد میدهد که آنها این زن را بکشند، به صورت جسدش ضربه وارد کنند تا قابل تشخیص نباشد، سپس لباس فرم ماکوتو از کلینیک ماساژ را تن او کرده و جسدش را درون رودخانه سوتنبوری بیندازند، جایی که جسد او به راحتی پیدا خواهد شد. بدین صورت همه فکر میکنند که ماکوتو کشته شده است.
ماجیما که از این نقشه وحشت نموده، اصرار میکند که راه دیگری برای مقابله با یاکوزا پیدا خواهد کرد. از سوی دیگر لی میگوید که راه دیگری نیست و او باید ماکوتو را به هر قیمتی که شده نجات دهد. سپس لی در مورد ضربه روانی که باعث نابینایی ماکوتو شده، به ماجیما میگوید: چندین سال پیش، ماکوتو از چین به اوساکا آمده و دنبال برادر خود میگشت. در آن زمان، مردی که روی دستش یک خالکوبی خفاش بود، با وعدههای دروغین ماکوتو را فریب داده و او را به یک برده جنسی بدل مینماید و به گروه ترایادی (Triad – مافیای چین) که لی در آن زمان بخشی از آن بوده، میفروشد. زمانی که لی از کارهای اعضای گروهش خسته و آشفته میگردد، تمام اعضای قدیمی این گروه را کشته و بردههای آنان را آزاد میکند. هرچند ماکوتو بخاطر فشار روحی وارد شده به او بخاطر تجاوزات مکرر، بینایی خود را از دست داده بود و از آن زمان تاکنون، لی زیر پر و پال او را گرفته و به او کمک میکند.
نهایتاً لی و ماجیما با یکدیگر دعوا نموده که برنده این مبارزه ماجیما است. ماجیما لباس فرم ماکوتو را از لی گرفته تا دیگر نتواند آن را تن بدل ماکوتو نماید (و بدین صورت ماجیما جلوی کشته شدن یک زن بیگناه دیگر را میگیرد)، سپس آنجا را ترک میکند. ماجیما این لباس فرم را در پارکی که در نزدیکی انبار قرار داشت دور میاندازد، اما شخص مرموزی که ماجیما را تعقیب میکرده است، این لباس را برمیدارد.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش هشتم – جدال بر سر قدرت
صبح روز بعد ماجیما با لی ملاقات نموده و هر دوی آنها گزارش خبری را مشاهده میکنند، که در آن متوجه میشویم شخص دیگری نقشه لی (برای کشتن آن زن و استفاده از بدنش به عنوان جایگزین ماکوتو) را اجرا نموده است. پس از این موضوع، فوراً شخص ناشناسی با ماجیما تماس گرفته و مدعی میشود که وی این کار را انجام داده. او از ماجیما میخواهد تا در کاباره بزرگ به ملاقاتش برود، زیرا او همین الان در آن کاباره است.
ماجیما پس از رفتن به کاباره بزرگ متوجه میشود که کل این مکان توسط تماس گیرنده مرموز اجاره گرفته شده است. این شخص کسی نیست جزء «هومارِ نیشیتانی» (Homare Nishitani)، رئیس خاندان کیجین (Kijin). نیشیتانی به ماجیما میگوید که آن دسته یاکوزایی که آن شب ماکوتو را دزدیدند افراد او بودهاند، و پس از نابودی نقشه او توسط ماجیما، وی مدتی است که ماجیما را تحت نظر داشته. نیشیتانی به ماجیما میگوید که مهارت و اراده ماجیما برای او بسیار شگفتانگیز است، از این رو دو خواسته از ماجیما دارد: خواسته اول آن است که ماکوتو را به او تحویل دهد زیرا شخصی که نیشیتانی را استخدام کرده، از او خواسته است تا ماکوتو را زنده به او تحویل دهد، و خواسته دومش نیز مبارزه با ماجیما است. زمانی که ماجیما با هر دو پیشنهاد او مخالفت میکند، نیشیتانی پلیس را برای دستگیری خودش خبر نموده و میگوید که وی مشغول دزدی از کاباره بزرگ است. اکنون نیشیتانی میگوید که وی دیگر یک دزد به حساب میآید و اصرار دارد که ماجیما باید با او مبارزه کند، به همین دلیل با یک چاقو به سمت ماجیما حملهور میشود، هرچند ماجیما با موفقیت در مقابل نیشیتانی دوام آورده تا آن که نهایتاً پلیس از راه رسیده و نیشیتانی را دستگیر میکند.
درست پس از تحقیقات پلیس، ساگاوا نیز به کاباره بزرگ میآید تا در مورد اتمام کار (به قتل رساندن ماکوتو) با ماجیما صحبت کند. ساگاوا از نتیجه کار راضی است، اما از این که ماجیما به محض کشتن ماکوتو به او خبر نداده، و آن که صورت ماکوتو را به چنان وضعیت غیرقابل شناسایی در آورده است، گلایه دارد. پس از اتمام صحبتهایشان، ماجیما متوجه میشود که این جسد قلابی تنها میتواند مدت کوتاهی ساگاوا را فریب دهد.
ماجیما به انبار بازگشته و وقایع رخ داده در کاباره را به ماکوتو و لی میگوید، و اصرار دارد که آنها باید فوراً شهر را ترک کنند. هر سه آنها به صورت مخفیانه با پنهان شدن از افراد ساگاوا خود را به سالن ماساژ لی میرسانند تا با استفاده از ماشین وَن لی، از شهر خارج شوند. هرچند زمانی که لی وارد ماشین شده و آن را استارت میزند، بمبی که ساگاوا درون ماشین کار گذاشته بود منفجر شده و لی در آتش آن گداخته گشته و میمیرد. ماجیما و ماکوتو نیز هر دو از انفجار حاصل شده آسیب دیده اما زنده میمانند. ساگاوا که تمام این مدت منتظر آنها بوده است، خود را نمایان میکند. هرچند، قبل از آن که ساگاوا بتواند ماکوتو و ماجیما را بکشد، شخصی که کت و شلوار سفید رنگ بر تن دارد، از پشت به ساگاوا شلیک میکند. این شخص غریبه ماجیما و ساگاوا را بیهوش نموده، و ماکوتو را همراه خود میبرد.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش نهم – به دام افتاده
در اینجا بار دیگر داستان بازی یاکوزا ۰ جهت خود را تغییر داده و پیش کیریو بازمیگردیم. در کاموروچو، دهها سرباز خانواده دوجیما به دنبال کیریو میگردند و کیریو نیز پس از مشاهده منفجر شدن آپارتمانش توسط کوزِ، فعلاً در شهر مخفی شده است. هنگام عبور از یک پارک، کیریو با رینا روبرو میشود. رینا که نسبت به گرفتاری کیریو احساس همدردی میکند، به او اجازه میدهد تا مدتی را در بار سرنا پنهان شود.
متأسفانه این موضوع برای کیریو خبر خوبی نیست، زیرا افراد دوجیما که میدانستند سرنا بار مورد علاقه نیشیکی است، آن مکان را تحت نظر داشته تا در صورت ورود کیریو به آنجا، وی را از پای در آورند. درون بار افراد آوانو به کیریو حمله نموده و کیریو نیز برای جلوگیری از آسیب دیدن رینا، مجبور به فرار از بار میشود. در خیابان بیرون بار، کوزِ، آوانو و شیبوساوا همراه با دهها عضو یاکوز منتظر کیریو هستند و او را محاصره کردهاند. کوزِ و افرادش به کیریو حملهور میشوند، اما حتی با وجود داشتن برتری در تعداد، کوزِ نمیتواند کیریو را شکست دهد.
پس از شکست خوردن کوزِ، آوانو روی کیریو اسلحه میکشد، هرچند پیش از آن که بتواند کیریو را از پای در آورد، تاچیبانا با یک ماشین اسپورت به سرعت سمت آنها میآید. افراد دوجیما مجبور به شکستن محاصره کیریو شده و کیریو فوراً سوار ماشین میشود. تاچیبانا به سرعت هرچه تمامتر ماشین را از آن منطقه خارج کرده و همراه کیریو در یک پارکینگ متروکه پناه میگیرند.
در حال که آنها منتظر اودا هستند تا با یک ماشین نامحسوستر به دنبالشان بیاید، تاچیبانا به کیریو میگوید که چقدر اراده او برای کمک به افرادی که برایش مهم هستند (ورای از بهای شخصی که کیریو باید متحمل شود) را تحسین مینماید، و حسرت میخورد که خودش نتوانسته در گذشته چنین رفتاری را داشته باشد. به محض از راه رسیدن اودا با ماشین جدید، تاچیبانا بیهوش میشود. اودا به کیریو میگوید که تاچیبانا به دیالیز اورژانسی نیاز دارد و آنها باید فوراً او را به یک مکان امن ببرند. آنها تاچیبانا را در ماشین جدید قرار داده و از پارکینگ خارج میشوند.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش دهم – ارزش یک نفر
اودا و کیریو تاچیبانا را به یک کلینیک زیرزمینی در «آسیای کوچک» (Little Asia – محلهای محافظت شده در کاموروچو) میبرند، و در آنجا تاچیبانا دیالیز میشود. اودا به کیریو میگوید که پس از قطع شدن دست تاچیبانا، به دلیل حجم خون بسیاری که از دست داده است، وی باید به صورت روزانه دیالیز گردد. اودا همچنین میگوید که دست تاچیبانا هنگام محافظت از او در مقابل اعضای اتحاد اومی (که اودا آنها را خشمگین کرده بود)، زمانی که آنها یک باند خلافکاری را در اوساکا اداره میکردند، قطع شده است. پس از تعریف کردن این ماجرا، کیریو و اودا برای داشتن جلسهای با رهبر ترایاد محلی آسیای کوچک، یعنی «الدر چن» (Elder Chen) احضار میگردند. در همین زمان دوربین دست دیگر تاچیبانا را نشان میدهد که خالکوبی خفاش روی آن قرار دارد. الدر به آنها میگوید که اهالی آسیای کوچک به دلیل آن که تاچیبانا یک رگه چینی داشته و (همراه با اودا) کمکهای بسیاری به آسیای کوچک کرده است، به اودا و تاچیبانا اجازه اقامت در این مکان را میدهند. هرچند، آسیای کوچک نمیخواهد به کیریو پناه بدهد، زیرا او یک غریبه است و نگهداری از او در این مکان، صرفاً باعث جلب توجه افراد دوجیما و آسیبرسانی آنها به آسیای کوچک خواهد شد.
کیریو که جای دیگری برای اقامت ندارد، به پارک غربی رفته تا در کنار افراد بیخانمانی که آنجا زندگی میکنند، و تاچیبانا نیز قبلاً در حق آنها لطف کرده است، اسکان بگیرد. روز بعد، اودا کیریو را از کنار پارک سوار کرده و او را به ملاقات با تاچیبانا میبرد. در کمال تعجب (خصوصاً برای کیریو)، اودا او را به مقر فرماندهی گروه توجو میرساند. ظاهراً تاچیبانا ترتیبی داده تا آنها با دومین رئیس گروه توجو یعنی تاکاشی نیهارا (Takashi Nihara) ملاقت نمایند. تاچیبانا از رئیس توجو میخواهد تا زندگی کیریو را ببخشد و در ازای آن یک بیلیون ین را به گروه توجو پیشکش میکند. نیهارا که به این موضوع مشکوک است، میپرسد که چرا باید زندگی یاکوزایی را ببخشد که به صورت آشکارا علیه دستورات رئیس خانواده خود عمل نموده. تاچیبانا میگوید که کیریو صرفاً بدین صورت عمل کرده تا بتواند جلوی قدرتگیری بیش از حد سوهی دوجیما را بگیرد، موضوعی که بدون شک خود رئیس توجو یعنی نیهارا نیز خواهان انجام آن است. تاچیبانا قول میدهد که اگر زندگی کیریو بخشیده شود، هر سه تای آنها تلاش خود را خواهند نمود تا با پیادهسازی نقشه تاچیبانا، جلوی قدرتگیری بیش از حد دوجیما و تحت کنترل در آمدن گروه توجو توسط او را بگیرند. با شنیدن این حرف، نیهارا قبول میکند تا زندگی کیریو را ببخشد. هرچند، زمانی که اودا، تاچیبانا و کیریو در حال ترک مقر فرماندهی توجو هستند، نیهارا تعدادی از افراد خود را برای نبرد با آنها فرستاده با ببیند که آنها واقعاً قدرت کافی برای درگیری با افراد دوجیما را دارند یا خیر. با وجود مقاومت بسیار از سوی افراد توجو، هر سه آنها موفق میشوند تا بدون از دست دادن جان خود از آنجا بگریزند.
پس از برگشتن به آسیای کوچک، تاچیبانا به کیریو و اودا میگوید که موفق شده تا هویت و مکان زندگی صاحب «زمین خالی» را پیدا کند، و به ادعای او صاحب این زمین در سوتنبوری است. او همچنین میگوید که سومین ستوان خانواده دوجیما یعنی کجی شیباساوا مشغول فرستادن افراد خود به سوتنبوری بوده، از این رو تاچیبانا میترسد که او نیز از هویت و مکان صاحب زمین آگاه باشد. با وجود آن که چنین خطری پیش رویشان است، اودا و کیریو مصمم هستند تا به سوتنبوری رفته و صاحب زمین را صحیح و سالم به کاموروچو بیاورند. تاچیبانا که از این نقشه راضی است، حقیقت دیگری را به کیریو میگوید؛ صاحب این زمین خواهر واقعی تاچیبانا است: ماکوتو ماکیمورا.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش یازدهم – بستر گلآلود رودخانه
در این بخش از داستان بازی یاکوزا ۰ بار دیگر شاهد تغییر شخصیت اصلی بوده، و به سراغ ماجیما میرویم. در سوتنبوری، ساگاوا ماجیما را گروگان گرفته، و جهت تلافی کردن خیانت وی، کل شب را به شکنجه او پرداخته است. هرچند، پس از درک این موضوع که هیچ سرنخی از مرد سفید پوشی که ماکوتو را دزدیده ندارد، ماجیما را آزاد نموده و از او میخواهد تا ماکوتو را پیدا کند.
از آنجایی که نیشیتانی تنها شخصی بود که میخواست ماکوتو را زنده بدست آورد، ماجیما به این نتیجه میرسد که احتمالاً وی برای مرد سفید پوش کار میکند. پس از کتک زدن تعدادی از اعضای خانواده کیجی، ماجیما متوجه شده که نیشیتانی پس از دعوای آنها در کاباره بزرگ هنوز در زندان بوده، و تنها شخصی که میتواند او را از آنجا در آورد، عموی نیشیتانی یعنی یک پلیس فاسد به نام کاراگاه بیلیکن (Billiken) است. ماجیما با بیلیکن تماس حاصل کرده و او موافقت مینماید تا ماجیما را به زندان ببرد، هرچند ابتدا باید ماجیما در سه مبارزه زیرزمینی در Bed of Styx، یک تسهیلات مبارزات زیرزمینی که بیلیکن آن را اداره نموده، شرکت کند. ماجیما به راحتی سه رقیب خود را شکست داده و بیلیکن نیز او را به زندان و نزد نیشیتانی میبرد.
مشخص میشود که تمام مجموعه زندان از نیشیتانی پول گرفته و زندان در واقع مرکز فرماندهی مخفی نیشیتانی است، زیرا بعید بوده که دشمنان وی بخواهند برای حمله به او مستقیماً با پلیس روبرو شوند. پس از یک مبارزه دیگر بین نیشیتانی و ماجیما، که دوباره ماجیما برنده آن است، نیشیتانی موافقت میکند تا هرآنچه در مورد ماکوتو میداند را به او بگوید. نیشیتانی و مرد سفید پوش با یکدیگر همکاری نمیکردند اما با توجه به مشخصات این شخص، نیشیتانی حدس میزند که او ماسارو سرا (Masaru Sera) باشد؛ رئیس «کنسرسیوم نیکیو» (Nikkyo Consortium)، زیرمجموعهای مخفی و خطرناک از گروه توجو که در آخرین نبرد علیه اتحاد اومی، عملیاتهای ویژه این گروه را انجام میدادند. نیشیتانی همچنین به ماجیما میگوید که وی علاقه خاصی به دستگیر کردن ماکوتو نداشته و صرفاً بخاطر پولی که ستوان شیبوساوا از خانواده دوجیما به او داده بود، قصد داشته تا این کار را انجام دهد.
نیشیتانی جایگاهی را در خانواده خود به ماجیما پیشنهاد داده و میگوید که تحت تأثیر قدرت و مهارت او در مبارزه کردن قرار گرفته است. ماجیما پیشنهاد او را رد کرده و میگوید که وی نسبت به برادر قسم خورده خود، تایگا سائجیما (Taiga Saejima – یاکوزای افسانهای گروه توجو که در یک عملیات به تنهایی تمام اعضای یک خانواده رقیب و رئیس آنها را ترور کرده)، موظف است تا درون گروه توجو باقی مانده تا اگر روزی سائجیما آزاد شد، بتواند از او استقبال کند. نیشیتانی به ماجیما میگوید که وی باید برای خودش زندگی نماید نه دیگران، سپس درِ سلولی که در آن قرار داشتند را باز میکند، و به ماجیما پیشنهاد میدهد تا در نجات دادن ماکوتو به او یاری برساند. هرچند، پیش از آن که این دو بتوانند از آنجا خارج شوند، یکی از نگهبانان زندان جلوی روی نیشیتانی عموی او بیلیکن را با ضرب گلوله میکشد. این نگهبان به نیشیتانی میگوید که شیبوساوا به دلیل عدم موفقیت او در دستگیر کردن ماکوتو دستور قتل او را داده، و سپس پشت سر هم به نیشیتانی شلیک مینماید. هرچند، نیشیتانی فوراً جان خود را از دست نداده و ابتدا این نگهبان خیانتکار را کشته، سپس تسلیم گلولههایی که بدنش را سوراخ کردهاند میشود.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش دوازدهم – خلوتگاه آرزوها
ماجیما تلاش نموده تا خودش به تنهایی سرا را پیدا کند، زیرا میترسد اگر ساگاوا قبل از او به این مهم دست یابد، ممکن است به دستور شیبوساوا ماکوتو را به قتل برساند. هرچند، هنگام ترک سوتنبوری، ساگاوا ماجیما را پیدا کرده و او را مجبور میکند تا ساگاوا را نیز با خود به محل اختفای سرا ببرد.
ماجیما و ساگاوا محل اختفای سرا که یک فاحشهخانه به نام Camelia Grove است را پیدا میکنند. ظاهراً این مکان همچنین مقر کنسرسیوم نیکیو در اوساکا میباشد. ماجیما و ساگاوا برای یافتن سرا از یکدیگر جدا شده، و در جستجوی خود مجبور به مبارزه با تعداد بسیاری از نگهبانان این فاحشهخانه میشوند. ماجیما نهایتاً سرا را در باغچه پشتبام این مکان پیدا نموده، اما متوجه میشود که ماکوتو دیگر پیش او نیست. سرا از عزم ماجیما برای محافظت از ماکوتو تعجب میکند، خصوصاً که کشتن ماکوتو سود بسیار بیشتری برای ماجیما خواهد داشت، از این رو سرا اصرار میکند که پیش از گفتن مکان فعلی ماکوتو به ماجیما، باید ابتدا خودش اراده ماجیما را مورد آزمایش قرار دهد. سرا به ماجیما حمله نموده و او نیز برای دفاع از خود به مبارزه با سرا پرداخته، و نهایتاً موفق میشود تا رئیس گروه نیکیو را شکست دهد.
سرا که حال از نیت پاک ماجیما آگاه است، به او میگوید که ماکوتو صاحب «زمین خالی» در کاموروچو بوده، و بدین صورت توضیح میدهد که چرا دوجیما به دنبال او است. وی همچنین میگوید که ماکوتو را در اختیار کارمندان آژانس املاک تاچیبانا قرار داده و با محافظت آنها او را به توکیو فرستاده است، ظاهراً تمام این مدت سرا با تاچیبانا در تماس بوده و نقش رابط او در اوساکا را ایفا میکرده. درست زمانی که سرا میخواهد کارت تجاری کارمند آژانس املاک تاچیبانا (که همراه ماکوتو است) را به ماجیما بدهد، ساگاوا از پشت او را مورد اصابت گلوله قرار داده و مجروح میکند. ساگاوا به ماجیما که از دیدن این اتفاق پریشان شده است میگوید حال که آنها از مکان ماکوتو آگاه هستند، هر دو به توکیو رفته و او را خواهند کشت. ساگاوا کارت تجاری کارمند املاک تاچیبانا را برداشته و آن را به ماجیما میدهد، و بدین صورت متوجه میشویم این کارمند که ماکوتو را همراهی مینماید، در واقع همان کیریو کازوما است.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش سیزدهم – جرم و مجازات
چند ساعت قبل از وقایع بخش دوازدهم داستان بازی یاکوزا ۰، اودا و کیریو در مقر کنسرسیوم نیکیو در اوساکا با سرا ملاقات کرده تا وظیفه اسکورت کردن ماکوتو تا توکیو را برعهده بگیرند. سرا به کیریو میگوید که او از دوستان قدیمی پدرخوانده او یعنی کازاما بوده، و همانند کازاما او نیز تمام تلاش خود را خواهد کرد تا جلوی قدرت گرفتن سوهی دوجیما و بدل شدن او به رئیس بعدی گروه توجو را بگیرد. پس از آن که کیریو به ماکوتو میگوید که آنها برای برادر گمشدهاش کار کرده و او را نزد او خواهند برد، ماکوتو قبول میکند تا با کیریو و اودا همراه شود. در بزرگراه، افراد شیبوساوا به ماشین کیریو، ماکوتو و اودا حمله کرده و تلاش میکنند تا با تیراندازی و بیرون انداختن ماشین آنها از جاده، ماکوتو را بدزدند. پس از رهایی از دست تعقیبکنندگانشان، اودا ماشین را به یک محل ساختمانسازی متروکه بُرده تا بتوانند پنهان شوند و کمی نیز استراحت کنند.
زمانی که اودا چند لحظه از کیریو و ماکوتو جدا میشود، ماکوتو به کیریو میگوید که او از همان لحظهای که اودا صحبت کردن را آغاز کرد صدای او را شناخته است: اودا همین شخصی است که سالها پیش ماکوتو را فریب داده و به عنوان برده جنسی به گروه مافیایی ترایاد فروخت. اودا که صحبتهای آنها را شنیده، روی کیریو اسلحه میکشد و ماکوتو را نیز گروگان میگیرد. در اینجا متوجه میشویم که اودا نیز همانند تاچیبانا یک خالکوبی خفاش روی دست خود داشته و در حقیقت این نشان گروه قدیمی آنها در اوساکا بوده است. اودا میگوید که او پیش از آشنایی با تاچیبانا، ماکوتو را به عنوان برده جنسی فروخته بود و زمانی که بعدها متوجه میشود ماکوتو در واقع خواهر بهترین دوستش بوده است، به این نتیجه میرسد که هیچگاه نمیتواند بگذارد ماکوتو و تاچیبانا دوباره همدیگر را ببینند، زیرا اگر تاچیبانا از این موضوع آگاه شود، هیچگاه گذشته اودا به عنوان یک قاچاقچی انسان را نخواهد بخشید. اودا همچنین به کیریو میگوید که پیش از سفرشان به اوساکا، وی قراری با شیبوساوا گذاشته است: اودا ماکوتو را به شیبوساوا داده و در ازای آن، خانواده دوجیما از جان تاچیبانا و اودا خواهد گذشت. هرچند کیریو هنوز باید کشته شود.
پیش از آن که اودا بتواند به کیریو شلیک کند، ماکوتو از عصای خود یک چاقوی مخفی در آورده و با آن به اودا ضربه میزند. کیریو با استفاده از این موقعیت به وجود آمده به سمت اودا حملهور شده و اسلحه را از او میگیرد. دقیقاً پس از این اتفاق افراد شیبوساوا که اودا آنها را خبر کرد بود از راه میرسند. کیریو و ماکوتو از آنجا گریخته و اودا را تنها میگذارند، هرچند پیش از رفتنشان اودا به آنها التماس میکند که گذشته فعالیت او به عنوان یک قاچاقی انسان و فروختن ماکوتو به عنوان برده جنسی را به تاچیبانا نگویند. کیریو و ماکوتو با افراد شیبوساوا جنگیده و به سختی از مهلکه میگریزند. شیبوساوا از راه رسیده و به افرادش دستور میدهد تا اودا را بخاطر عدم موفقیت در دزدیدن ماکوتو تا سر حد مرگ کتک بزنند، و سپس خود او با شلیک یک گلوله در پیشانی اودا او را از پای در میآورد.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش چهاردهم – روابط پولادین
بار دیگر داستان بازی یاکوزا ۰ ما را به کاموروچو بازمیگرداند. کیریو ماکوتو را پیش یکی از افراد بیخانمان پارک غربی پنهان نموده، تا که بتواند با برادر او یعنی تاچیبانا ارتباط برقرار کند. او تاچیبانا را در آسیای کوچک پیدا مینماید، هرچند افراد شیبوساوا که با برداشتن کارتی از روی جسد اودا این مکان را یافتهاند، به آنجا حملهور شدهاند. کیریو و تاچیبانا افراد شیبوساوا را شکست میدهند، اما پس از آن یک قاتل حرفهای مرموز ظاهر شده و با شلیک به سمت کیریو، زخمی جدی در بدن او ایجاد میکند. به گفته این قاتل، وی تحت فرمان مستقیم دوجیما عمل کرده و باید تاچیبانا را به صورت زنده دستگیر کند. تاچیبانا به شرط آن که وی کیریو را به قتل نرساند، موافقت نموده تا خود را تسلیم این قاتل کند.
چندین ساعت بعد، کیریو در کلینیک موجود در آسیای کوچک بیدار شده و الدر چن را در کنار خود میبیند. ظاهراً به دستور الدر، افراد او زخمهای کیریو را معالجه کردهاند. الدر به کیریو میگوید شخصی که تاچیبانا را گرفته است، یک قاتل حرفهای بدنام چینی به اسم «لائو گوی» (Lao Gui) میباشد. الدر از کیریو درخواست مینماید تا به تاچیبانا کمک کند زیرا اهالی آسیای کوچک علاقه بسیاری به تاچیبانا داشته و و او برایشان ارزشمند است. کیریو با این موضوع موافقت نموده و آنجا را ترک میکند، هرچند دیری نمیگذرد که وی توسط افراد شیبوساوا و دوست صمیمیش نیشیکی دیده میشود. افراد شیبوساوا به نیشیکی میگویند تا با کشتن کیریو وفاداری خود به خانواده دوجیما را ثابت کند. نیشیکی با این موضوع مخالفت کرده و بجای آن همراه با کیریو مشغول کتککاری با افراد خانواده شیبوساوا میشود.
کیریو وقایع رخ داده در آسیای کوچک را برای نیشیکی بازگو نموده و به او التماس میکند تا پیش از آن که افراد دوجیما تاچیبانا را بکشند، به کیریو کمک نماید تا او را پیدا کنند. نیشیکی نیز با درخواست کیریو موافقت میکند. آنها با بازجویی از رهبر افراد شیبوساوا (در حمله به آسیای کوچک)، متوجه میشوند که تاچیبانا در ساختمانی متروکه توسط کوزِ و افرادش مشغول شکنجه شدن است، تا که محل اختفای خواهرش یعنی ماکوتو را لو دهد.
کیریو و نیشیکی به این ساختمان نفوذ کرده، اما دیر به آنجا رسیده و نمیتوانند جلوی زدن یک ضربه کشنده توسط یکی از افراد کوزِ به تاچیبانا را بگیرند. کیریو و نیشیکی با کوزِ و افرادش جنگیده و آنها را شکست میدهند، سپس همراه با تاچیبانای زخمی که آخرین نفسهایش را میکشد از آنجا فرار میکنند. کیریو به نیشیکی میگوید تا به پارک غربی برود و ماکوتو را پیش آنها بیاورد، زیرا متأسفانه به نظر میرسد که آسیب تاچیبانا کاری بوده و او مدت زمان زیادی برایش باقی نمانده است. پس از رفتن نیشیکی، کیریو به سختی تاچیبانا را از ساختمان بیرون آورده و آنها به «زمین خالی» میرسند. نیشیکی همراه با ماکوتو درست زمانی از راه رسیده که تاچیبانا جان خود را از دست میدهد، و ماکوتو حتی فرصت صحبت کردن با برادر گم شده خودش را بدست نمیآورد.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش پانزدهم – نور پراکنده شده
ماجیما و ساگاوا با یکدیگر به توکیو رفته تا ماکوتو را پیدا کنند، هرچند افراد شیمانو جلوی آنها را گرفته و آن دو را پیش رئیس خود میبرند. در ملاقاتی با ماجیما و ساگاوا، شیمانو نقشه خود را به هر دوی آنها میگوید. شیمانو از ابتدا آگاه بوده که ماجیما نمیتواند ماکوتو را بکشد و بجای آن از ماکوتو مراقبت نموده و اعتمادش را جلب خواهد کرد. حال شیمانو از ماجیما میخواهد تا با استفاده از اعتمادی که بین او و ماکوتو به وجود آمده، کاری کند تا ماکوتو «زمین خالی» را به شیمانو داده و او بتواند بدین صورت به رئیس بعدی گروه توجو تبدیل گردد. در ازای این کار، شیمانو قول میدهد که جایگاه پیشین ماجیما در خانواده را به او بازگرداند.
ماجیما در جستجوی ماکوتو در خیابانهای کاموروچو پرسه میزند. وی که از دست خودش عصبانی بوده که به این راحتی اجازه داده است تا توسط شیمانو بازی داده شود، به این نتیجه میرسد که انجام کاری که شیمانو از او خواسته، میتواند بهترین راه برای متوقفسازی تلاش خانواده دوجیما جهت به قتل رساندن ماکوتو باشد. ماجیما به دفتر خانواده کازاما رفته و از کاشیواگی مکان فعلی کیریو و ماکوتو را طلب میکند. کاشیواگی از انجام این کار سر باز زده و بدین صورت شاهد مبارزهای بین او و ماجیما خواهیم بود، که با پیروزی ماجیما به پایان میرسد. زمانی که ماجیما زندگی کاشیواگی (که حال بیهوش شده است) را تهدید میکند، یکی از افراد کاشیواگی به ماجیما میگوید که ممکن است وی بتواند کیریو را در بار سرنا بیابد، زیرا آنجا بار مورد علاقه برادر قسمت خورده کیریو، یعنی نیشیکی است.
ماجیما به بار رفته و با وجود آن که کیریو در آنجا حضور ندارد، وی نیشیکی را پیدا میکند. زمانی که ماجیما در مورد محل پنهان شدن ماکوتو از نیشیکی سؤال میپرسد، نیشیکی تصور نموده که ماجیما نیز یکی از افراد شیبوساوا است و به همین دلیل به وی حملهور میشود. هرچند، پس از آن که نیشیکی از ماجیما شکست میخورد، ماجیما میگوید که وی قصد کمک به ماکوتو را داشته و او همان شخصی بوده که در سوتنبوری از ماکوتو محافظت کرده است. نیشیکی با حسرت به ماجیما میگوید که نه او و نه کیریو از مکان فعلی ماکوتو خبر ندارند. ظاهراً پس از مشاهده مرگ برادرش یعنی تاچیبانا (که دقیقاً به محض دیدن ماکوتو جان خود را از دست داد)، ماکوتو از کیریو خواسته تا تاچیبانا را در «زمین خالی» دفن کند و زمانی که کیریو و نیشیکی مشغول دفن تاچیبانا بودند، ماکوتو بیسر و صدا از آنجا میرود. ماجیما که سرنخ دیگری نداشته، خود را به «زمین خالی» میرساند و امیدوار است تا از آنجا بتواند رد ماکوتو را پیدا کند. در کمال تعجب، ماکوتو بالای پشتبام یکی از ساختمانهای آن منطقه قرار داشته و زمانی که ماجیما خود را پیش او میرساند، متوجه تغییری در ماکوتو میشود: ماکاتو در حال بازیابی قدرت بینایی خود است.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش شانزدهم – اثبات عشق
ماکوتو به ماجیما میگوید که شوک حاصل از شنیدن صدای جان دادن برادرش، ضربه روحی دیگری به او وارد کرده است و حال ماکوتو میتواند نمایی اجمالی و مات از محیط و اشخاص پیرامون خود را مشاهده کند، هرچند بینایی او هنوز به صورت کامل بازنگشته است. ماکوتو همچنین اصرار دارد که باید از سه ستوان خانواده دوجیما انتقام بگیرد، زیرا آنها دو تن از عزیزترین اشخاص زندگیش یعنی لی و تاچیبانا را از او گرفتهاند. ماجیما تلاش نموده تا او را از تصمیمش منصرف کند، زیرا درگیری بیشتر با خانواده دوجیما میتواند به معنی کشته شدن ماکوتو باشد. ماجیما که متوجه میشود در طول این مدت عاشق ماکوتو شده است، به او پیشنهاد میدهد تا همراه یکدیگر از توکیو گریخته و به جایی بروند که نه شیمانو و نه دوجیما نتوانند آنها را پیدا کنند. ماکوتو که در این مورد کمی شک دارد، پس از مدتی فکر کردن پیشنهاد ماجیما را قبول میکند. هرچند، زمانی که ماجیما مشغول گرفتن مقداری تاکویاکی برای ماکوتو است، وی به صورت مخفیانه از آنجا رفته و به واسطه شخص بیخانمانی که در آن نزدیکی قرار دارد، پیامی برای ماجیما گذاشته و میگوید که نمیتواند از انتقام خود دست بکشد. پس از رویارویی با تعدادی از افراد شیبوساوا، ماجیما به این نتیجه میرسد که ماکوتو خود را تسلیم شیبوساوا کرده و او نیز ماکوتو را به پنتهاوس مخصوص دوجیما برده تا رئیسش را ملاقات کند. ماجیما پس از آگاهی از این جریان، با عجله دنبال آنها میرود.
در پنتهاوس دوجیما، شیبوساوا طی ملاقاتی که لائو گوی، کوزِ و آوانو نیز در آن حضور دارند، ماکوتو را تحویل سوهی دوجیما میدهد. دوجیما پیدا کردن صاحب «زمین خالی» را به شیبوساوا تبریک گفته و میگوید که حال او کاپیتان خانواده دوجیما میباشد. ماکوتو به دوجیما میگوید که حاضر است در ازای کشتن سه ستوان خانوادهاش، «زمین خالی» را بدون پرداخت هیچ هزینهای به او بدهد. در کمال تعجب و ناباوری ستوانها، دوجیما کمی به این موضوع میاندیشد، اما نهایتاً پیشنهاد ماکوتو را رد میکند. دوجیما به ماکوتو میگوید که در حقیقت گروه توجو نیازی به تصاحب «زمین خالی» ندارد. از آنجایی که این تکه زمین بسیار کوچک است، تا زمانی که صاحب آن اعتراضی نکند، پروژه بازسازی کاموروچو را میتوان ادامه داد. پس از این جریانات، ماجیما به پنتهاوس رسیده و با افراد مختلف حاضر در آنجا مبارزه میکند، هرچند دقیقاً در همین زمان، لائو گوی به دستور دوجیما به ماکوتو شلیک مینماید. پیش از آن که ماجیما بتواند با دوجیما و ستوانهای او مبارزه کند، آنها سوار هلیکوپتری که منتظرشان بوده میشوند و از صحنه فرار میکنند.
ماجیما که دیگر از شدت خشم سر از پا نمیشناسد، به نگهبانهای باقی مانده خانواده دوجیما حملهور شده و بسیاری از آنها را تا حد مرگ کتک میزند. ماجیما تلاش نموده تا عملیات احیاء را روی ماکوتو انجام دهد و به سختی سعی میکند تا ماکوتو را به آسانسور برساند. دیری نمیگذرد که در کمال تعجب ماجیما، سرا که از حمله ساگاوا در اوساکا زنده مانده است، همراه با تعدادی از افرادش به ساختمان دوجیما میآیند. افراد سرا ماکوتو را سوار ماشین نموده و او را به یک کلینیک زیرزمینی که تحت کنترل سرا قرار دارد، میبرند. ماجیمای پریشان افراد سرا را تا بیمارستان همراهی نموده، و سپس زمانی که ماکوتو را برای انجام یک عمل فوری وارد اتاق جراحی میکنند، ماجیما پشت در این اتاق به زانو در آمده و مشغول گریه کردن میشود.
داستان بازی یاکوزا ۰ – بخش هفدهم – سیاه و سفید
شیبوساوا، کاپیتان تازه منصوب شده خانواده دوجیما، برای تثبیت موقعیت خود به افرادش و همچنین کوزِ و آوانو میگوید که تمام حامیان کاپیتان قبلی یعنی خانواده کازاما را به قتل برسانند. در جایی دیگر، کیریو وقایع رخ داده در پنتهاوس دوجیما را از زبان سرا میشنود. او به کیریو میگوید که ماکوتو زنده مانده است و وی در مقر مخفی کنسرسیوم نیکیو در Shibaura Wharf، از ماکوتو مراقبت خواهد کرد.
مدتی پس از صحبتش با سرا، کیریو متوجه میشود که افراد دوجیما در حال حرکت به سمت دفتر خانواده کازاما هستند، و به درستی حدس میزند که شیبوساوا عملیات خود علیه کازاما را آغاز نموده است. کیریو نیز به سمت دفتر کازما رفته اما در خیابان توسط کوزِ که به تنهایی منتظر او است، متوقف میشود. پس از شکستهای متعدد و تحقیر شدن کوزِ توسط کیریو، وی میخواهد با شکست دادن کیریو بار دیگر غرور از دست رفتهاش را بدست آورد. این دو برای آخرین بار با یکدیگر مبارزه کرده و با وجود عزم راسخ کوزِ، وی بار دیگر از کیریو شکست میخورد. پس از آن، نیشیکی و کاشیواگی که افراد کوزِ در دفتر خانوادگی کازاما را شکست دادهاند، از آنجا بیرون میآیند. پس از شکست خوردن از کیریو، کوزِ اعتراف میکند که هیچگاه نمیتواند کیریو را شکست دهد، سپس وی به آنها هشدار میدهد که شیبوساوا از مقر مخفی سرا آگاه بوده و در حال آمادهسازی افراد خود جهت حمله به آنجا و کشتن سرا و ماکوتو است. کیریو و نیشیکی تصمیم میگیرند تا به سرا هشدار دهند و کاشیواگی نیز به دنبال جمعآوری سایر افراد خانواده کازاما رفته تا بتواند یک نیروی پشتیبانی دست و پا کند.
در جایی دیگر، ماجیمای عصبانی در حال حرکت به سمت دفتر خانواده دوجیما است، اما توسط ساگاوا و تعدادی از افرادش متوقف میشود. ماجیما نیت خود را با ساگاوا در میان گذاشته، ولی ساگاوا به او هشدار داده و او را تهدید میکند که در صورت حمله به دفتر دوجیما، این موضوع عواقب خوبی برای او به همراه نخواهد داشت، زیرا اثر منفی روی خانواده شیمانو و امور اتحاد اومی میگذارد. ماجیما که دیگر از تهدیدهای ساگاوا ترسی ندارد، سریعاً او و افرادش را پس زده و به مسیر خود به سمت دفتر دوجیما ادامه میدهد.
تا زمانی که کیریو، نیشیکی و کاشیواگی خود را به مقر مخفی سرا میرسانند، حمله افراد شیبوساوا به آنجا آغاز شده است. افرادی که کاشیواگی با خود آورده بود به آنها کمک نموده تا کمی شرایط را به نفع خودشان تغییر دهند، و در حالی که کاشیواگی در دل درگیریها (در مقر سرا) باقی مانده تا از افرادش حمایت کند، نیشیکی و کیریو به قایق پهلو گرفته در بیرون از این مقر میروند تا با شیبوساوا که به دنبال پیدا کردن و کشتن ماکوتو است، روبرو شوند. کیریو نهایتاً خود را به شیبوساوا میرساند، که ماکوتوی بیهوش را گروگان گرفته است. شیبوساوا توضیح میدهد که پس از سالها بیتوجهای به او بخاطر یاکوزاهای با ابهتتر مثل کازاما، کوزِ و آوانو، وی بالاخره حس میکند احترامی که لایقش است را دریافت نموده، و نخواهد گذاشت که شخصی مثل کیریو (یک یاکوزای پادوی ساده) جایگاه و احترام فعلی او را به خطر بیندازد. کیریو موفق میشود تا با تمسخر شیبوساوا در مورد نیازش به قوی بودن، او را به مبارزه رو در رو با خود وا دارد، و پس از یک دوئل سنگین و طولانی بالاخره شیبوساوا را مغلوب کرده و ماکوتو را نجات میدهد.
در کاموروچو، به دلیل ارسال بیشتر افراد دوجیما به مقر مخفی سرا و دفتر خانواده کازاما، دفتر خانواده دوجیما نگهبانهای زیادی نداشته از این رو ماجیما موفق میشود تا به تنهایی افراد حاضر در آنجا را شکست دهد و به سمت دفتر رئیس این خانواده یعنی سوهی دوجیما حملهور گردد. هرچند پیش از آن که بتواند خود را به سوهی دوجیما برساند، توسط آوانو که او را به عنوان یکی از افراد شیمانو شناسایی میکند، متوقف میشود. آوانو که از رفتار ماجیما متعجب شده از او میپرسد که چرا زندگیش را برای زنی که به سختی میشناسند به خطر انداخته است، و ماجیما نیز در پاسخ میگوید که اخیراً از داشتن یک زندگی پر خطر لذت میبرد. آوانو که تحت تأثیر رفتار و سخنان ماجیما قرار گرفته او را به یک دوئل دعوت میکند، و نهایتاً در این مبارزه از ماجیما شکست میخورد. مبارزه این دو توسط دوجیما و لائو گوی متوقف گشته، و لائو گوی به دلیل شکست خوردن آوانو از ماجیما، به هر دوی آنها حمله میکند. نهایتاً آوانو در این مبارزه کشته میشود اما ماجیما بالاخره لائو گوی را شکست میدهد که این موضوع باعث وحشت دوجیما میگردد. پیش از آن که ماجیما بتواند لائو گوی را به قتل برساند، سرا او را متوقف میکند. سرا به دوجیما میگوید که او دیگر شکست خورده، زیرا ماکوتو پس از نجات یافتن توسط کیریو، از کما بیرون آمده و مالکیت زمین را به سرا داده است.
داستان بازی یاکوزا ۰ – پایان
چندین هفته بعد، بزرگترین رؤسای خانوادههای گروه توجو در مقر فرماندهی این گروه جمع شدهاند. رئیس گروه توجو، نیهارا، به افراد حاضر در این جلسه میگوید که به دلیل توجه پلیس به خانواده دوجیما پس از مشکلات ایجاد شده توسط این خانواده (از جمله دستگیری کوزِ و شیبوساوا توسط نیروهای پلیس)، وظیفه رسیدگی و مدیریت زمینهای بدست آمده برای پروژه بازسازی کاموروچو از سوهی دوجیما گرفته شده است. بجای او رئیس کنسرسیوم نیکیو سرا بخاطر موفقیت در بدست آوردن «زمین خالی» کنترل این پروژه را در دست گرفته و همچنین کاپیتان جدید گروه توجو میشود: بدین معنی که پس از مرگ نیهارا، سرا به عنوان سومین رئیس گروه توجو انتخاب خواهد شد. سرا این ترفیع را قبول کرده و دوجیما که در این جلسه تحقیر شده، مجبور است تا این موضوع را قبول کند.
در سوتنبوری، شاهد خداحافظی ماجیما با ساگاوا هستیم. ساگاوا میگوید که تحت تأثیر قرار گرفته که چگونه ماجیما موفق شده تا از دل تمام این اتفاقات جان سالم به در ببرد. ماجیما نیز میگوید که تحقیرها و تهدیدهای ساگاوا باعث شده تا او یاد بگیرد مثل یک یاکوزا واقعی زندگی کند، هرچند با این وجود وی نمیخواهد دیگر هیچگاه ساگاوا را ببیند. چند لحظه بعد از رفتن ماجیما، ساگاوا که در انجام مأموریت خود برای اتحاد اومی ناموفق عمل کرده بود، توسط قاتل حرفهای فرستاده شده از طرف این اتحاد کشته میشود.
در بار سرنا، نیشیکی و رینا پس از شنیدن آن که کیریو قصد دارد تا بار دیگر به خانواده دوجیما بپیوندد، وحشت زده میشوند. کیریو اصرار دارد که وی مناسب یک زندگی شهروندی عادی نیست و از آنجایی که کازاما چند وقت دیگری از زندان آزاد میشود، او برای اداره خانواده دوجیما به کمک کیریو و نیشیکی نیاز خواهد داشت.
چندین ماه از وقایع اصلی داستان بازی یاکوزا ۰ گذشته است و حال ماجیما جایگاه پیشین خود در خانواده شیمانو را بدست آورده. هنگام گشت زدن در خیابانهای کاموروچو، وی میبیند که یکی از افراد خودش مشغول اذیت کردن ماکوتو و یکی از دوستان او است. ماجیما که عصبانی شده، به بهانه اذیت کردن شهروندان حسابی آن عضو گروه خود را مورد ضرب و شتم قرار میدهد. ماکوتو که هیچگاه موفق نشده بود تا قبل از جدایی آنها به صورت کامل صورت ماجیما را ببینند، او را نمیشناسد. ماجیما نیز که میداند ماکوتو با یک یاکوزا آیندهای ندارد و بهتر است یک زندگی معمولی داشته باشد، جلوی ماکوتو صحبت نکرده (تا ماکوتو از روی صدایش نتواند او را شناسایی کند) و در به صورت مخفیانه یکی از دوستان ماکوتو که دکتر است و از ماکوتو خوشش میآید را ترغیب میکند تا ماکوتو را به بیرون دعوت کرده و احساساتش را به او بگوید. پس از انجام این کار ماجیما بدون آن که به ماکوتو چیزی بگوید در خیابانهای شلوغ کاموروچو محو میشود.
در صحنهای که پس از پایان اسامی بازی مشاهده میکنیم، ماکوتو در «زمین خالی» سر خاک برادر خود آمده تا مقداری گل روی قبرش بگذارد، که ناگهان از سمت خاکهای روی قبر صدای یک موسیقی را میشنود. پس از کمی کند و کاو، ماکوتو ساعت مچی برادرش را که در سوتنبوری گم کرده بود، صحیح و سالم پیدا میکند. ماکوتو متوجه میشود که حتماً شخصی که تمام مدت از او محافظت میکرده است (ماجیما)، این ساعت را تعمیر نموده و برایش در این مکان قرار داده است. ماکوتو با صورتی مملوء از اشک و با صدای بلند از مرد غریبهای که هیچگاه نتوانست صورتش را ببینند و مستقیماً از او قدردانی نماید، تشکر میکند. به نظر میرسد ماجیما که بالای پشتبام یکی از ساختمانهای آن منطقه حضور داشت، پس از دیدن این موضوع از آنجا میرود.
در آخرین صحنه بازی، مدت زمان نامشخصی گذشته و ما در خیابانهای شلوغ کاموروچو بالاخره شاهد روبرویی کیریو و ماجیما هستیم. این صحنه با لبخند دیوانهوار ماجیما و صدا زدن کیریو به سبک همیشگی خودش (کیریو-چان!) به اتمام میرسد.
در اینجا به پایان مقاله داستان بازی یاکوزا ۰ میرسیم. امیدواریم داستان این بازی جذاب مورد توجه شما قرار گرفته باشد. عنوان یاکوزا ۰ هماکنون روی پلتفرمهای پلیاستیشن ۴، ایکس باکس وان و رایانههای شخصی قابل دسترسی است.
لطفاً قسمت های بعدی هم بگذارید
خیلی مفید بود عالی لطفا داستان های دارک سولز یک و ۲ و ۳ رو هم بزارید مرسی
لطف دارید
داستان سری دارک سولز روی سایت هست
https://www.pixelarts.ir/videogames-story/the-entire-dark-souls-story-explained/
کاملا درسته من چون تیتر مطلب رو قبلا دیده بودگ فکر کردم فقط در مورد دارک یک نگو هر سه تا توی یه مقاله 😂🖐️