یادداشتی به مناسبت ۱۰ سالگی بازی Skyrim
فریادی که هنوز هم خاموش نشده
۱۰ سال پیش بود که بازی Skyrim عرضه شد و توانست تبدیل به نقطه عطفی در کارنامه استودیو بتسدا شود. در طول این سالیان نسخههای فراوانی از بازی منتشر شدند که آخرین آنها بر میگردد به بازی The Elder Scrolls V: Skyrim Anniversary Edition. اگر از قبل نسخه Special Edition را داشته باشید با ۲۰ دلار، و اگر قصد خرید جداگانهاش را دارید با ۵۰ دلار میتوانید Anniversary Edition را به مجموعه بازیهای خود اضافه کنید؛ اما آیا هزینه این مقدار پول منطقی است؟ اصلا چه محتوایی انتظارتان را میکشد؟ و مهمتر از همه: چگونه بازی اسکایریم که عنوانی کاملا تکنفره است توانسته یک دهه زنده بماند و هنوز هم تیتر اول اخبار را به خود اختصاص دهد؟ در ادامه با پیکسل آرتس همراه شوید.
شاید مهمترین چیزی که نسخه Anniversary Edition در خود جای داده، ۲ خط داستانی جدیدی باشد که بازیکنان را به حس و حال آبلیوین و ماروویند میبرند. قصد نقد و بررسی این خطوط داستانی را نداریم، اما لازم به ذکر میدانم که نکاتی را در خصوص ماموریتهای جدید بازی ذکر کنم: اصلا انتظار طراحی مراحل حرفهای مثل چیزی که در خود عنوان اسکایریم دیدیم نداشته باشید. اگر فرض کنیم که خط داستانی جدید چیزی حدود ۱۰ ساعت از وقت شما را به خود اختصاص میدهد، بیش از نصف این مدت زمان با خواندن نامهها و نوشتهها خواهد گذشت.
به وضوح مشخص است که بتسدا نمیخواسته برای استخدام بازیگر یا صداپیشه جدید هزینه کند و به همین دلیل، تمامی دیالوگها را در قالب نوشته قرار داده تا بازیکن آنها را از طریق نامهها بخواند. شما یا باید شخصی را بکشید و از جنازهاش نامه Loot کنید، یا باید با فردی حرف بزنید و از او نامه تحویل بگیرید، یا هم صندوقی را پیدا کرده و نامهی داخلش را بردارید. در یک کلام، خط داستانی مرتبط با آبلیوین تجربهای کاملا یکنواخت است که گرچه حس کارآگاهی خوبی به بازیکن القا میکند، اما بر خلاف ایدهی جذابش، در اجرا میلنگد و نمیتواند چیزی به خوبی مراحل اصلی اسکایریم تحویلمان دهد.
دیگر موردی که در Anniversary Edition شاهدش هستیم، اضافه شدن قابلیت ماهیگیری است. شما میتوانید با برداشتن یک قلاب ماهیگیری، به کناره رودخانهها بروید و شروع به گرفتن ماهی کنید. در نگاه اول شاید فکر کنید که این قابلیت میتواند برای مدتی هر چند کوتاه سرگرمتان کند، اما سخت در اشتباهید، چرا که ماهیگیری نه تنها جذاب نیست، بلکه در همان ابتدای کار خستهکننده میشود و کاری میکند که با خود بگویید اصلا چرا دارم این کار را انجام میدهم؟! بعد از فشردن یک دکمه (که قلاب را داخل آب میاندازد) شما نمیتوانید حرکت کنید، نمیتوانید دوربین را تکان دهید، و حتی نمیتوانید قلاب را به چپ و راست ببرید! تنها کاری که باید بکنید زل زدن به نقطهای از آب است و سپس کشیدن ماهی به سمت خود.
قضیه جایی جالب میشود که سری به دیگر محتوای اضافه بازی میزنیم. شما با خرید Anniversary Edition به تمامی آیتمهای کریشن کلاب دسترسی خواهید داشت. آیتمهایی که توسط هواداران ساخته شدهاند و با مبلغی ناچیز قابل خرید هستند. این آیتمها بسیار زیادند و حسابشان از دست خارج است، اما به جرئت میتوان گفت همین محتوا به تنهایی میتواند دلیل تهیه کردن Anniversary Edition باشد؛ البته برای کاربران کنسولی و نه رایانههای شخصی، چون اگر به PC دسترسی دارید به راحتی و بدون هزینه میتوانید از مادها استفاده کنید که هر روز هم به تعدادشان افزوده میشود.
ولی صحبت در مورد Anniversary Edition بس است، بگذارید از خود بازی اسکایریم حرف بزنیم، از اینکه چطور یک عنوان سینگلپلیر توانسته پس از گذشت ۱۰ سال هنوز هم میلیون ها مخاطب داشته باشد و از یاد نرود.
نسخههای قبل از بازی اسکایریم را به یاد آورید. عنوان آبلیوین و ماروویند. این بازیها در زمان انتشار خود نقش آفرینیهای مدرن را دستخوش تغییرات زیادی کردند، افراد بسیاری با مجموعه الدر اسکرولز آشنا شدند و مقدمان برای ورود بازی اسکایریم آماده شد.
الدر اسکرولز ۳ و ۴ گرچه بازیهای جذاب و خوشساختی بودند، اما خیلی به مذاقِ کاربران نهچندان حرفهای در ژانر RPG خوش نمیآمدند، چون مکانیزمها از پیچیدگی خاصی برخوردار بودند، چه بسا که بازی الدر اسکرولز ۳ ماروویند در سخت و پیچیده بودن شهره خاص و عام است و خیلیها این عنوان را به سخت بودنش میشناسند. اسکایریم آمد تا این فرمول را تغییر دهد. بازی اسکایریم سادهسازی مکانیزمها در عناوین نقش آفرینی را به شکل جدی آغاز کرد و نشان داد که بدون سیستم پیچیده و دیالوگهای زیاد و انتخابهای درگیرکننده هم میتوان یک نقش آفرینی جذاب ساخت.
بتسدا با پنجمین نسخه از الدر اسکرولز خیلی از دانستههای خود را قربانی کرد، ریسک بزرگی به جان خرید و سادهسازی ابعاد نقش آفرینیِ مرسوم بین بازیها را در پیش گرفت. تا قبل از اسکایریم خیلیها ژانر RPG را با دیالوگهای زیاد و انتخابهای متعدد میشناختند، اما بتسدا این مفهوم را تا جایی که میتوانست تغییر داد: نقش آفرینی یعنی کاوش و ماجراجویی، بدون هیچ حد و مرزی که مخاطب را تحت الشعاع قرار دهد. همین فلسفه با مهارت بالای توسعهدهندگان در دنیاپردازی ترکیب شد و محصولی با نام اسکایریم را تحویلمان داد که موضوع صحبت نیز همان است.
از زمانی که بازی اسکایریم عرضه شد، بتسدا به دنبال تکرار فرمول موفقش بوده است. برای مثال به بازی فالوت ۴ نگاه کنید. از نظر نگارنده این عنوان هم میخواست همان کاری را کند که بازی اسکایریم انجام داده بود: پررنگ کردن بخش ماجراجویی و کنار زدن المانهای هاردکور RPG. این مورد گرچه منتقدان زیادی دارد، اما طرفداران بسیاری هم دارد و میتواند باعث جذب مخاطب بیشتر شود، همان اتفاقی که برای بازی اسکایریم افتاد و اثراتش هنوز هم که هنوز است قابل مشاهده است.
بازی بعدی این استودیو یعنی عنوان استارفیلد نیز قرار است از این فرمول پیروی کند، همانطور که تاد هاوارد در توصیف بازی بعدیشان گفته بود «اسکایریم در بهترین ابعاد». پس نتیجهای که میتوانیم بگیریم این است که بازی اسکایریم نه تنها توانسته فلسفه استودیو بتسدا را شکل دهد، بلکه روی دیگر آثار صنعت گیم هم تاثیر داشته. سازندگان بازی ویچر ۳ قبل از عرضه این عنوان گفته بودند که در طراحی محیط و پردازش جهان تاثیرات زیادی از اسکایریم گرفتهاند و تهیهکننده استودیو بایوور هم مدعی شده بود که برای ساخت بازی Dragon Age: Inquisition الهامات متعددی از عنوان اسکایریم گرفتهاند. همانطور که تا الان مشخص شد، اسکایریم راهانداز جریانی در صنعت گیم بود که فراتر از مرزهای بتسدا رفت و توانست روی دیگر آثار از باقی توسعهدهندهها نیز تاثیر بگذارد، و آنطور که پیداست این نفوذ قصد تمامی ندارد، چرا که بازی Avowed از آبسیدین هم انگار قصد دارد تاثیرات فراوانی از بازی اسکایریم بگیرد و جریان عناوینِ مشابه را ادامه دهد.
یکی دیگر از عواملی که ارزش تکرار بازی اسکایریم را انقدر بالا برده، برخوردهای اتفاقی (Random Encounter) در جای جای نقشه است. یکی از ملزومات عناوین جهانباز این است که بتوانند بازیکن را به خوبی غافلگیر کنند و او را در موقعیتهای غیر قابل پیشبینی قرار دهند. بازی اسکایریم موفق به تحقیق این امر میشود و تجربه ای خلق میکند که برای هر شخصی منحصر بهفرد است. هیچ ۲ نفری نمیتوانند مدعی شوند که تجربه کاملا یکسانی از بازی داشتهاند. به شخصه پس از ۱۰ سال تجربه متوالی این عنوان هنوز هم با چیزهای جدیدی برخورد میکنم که هرچند کوچک و جزئی هستند، اما باز هم نشان میدهد که بازی پویاست و زندگی در آن جریان دارد. Anniversary Edition نیز به این ارزش تکرار افزوده و کاری کرده که حتی اگر ساعتها پای اسکایریم گذرانده باشید، باز هم سرگرم شوید و احتمالا تا ۲۰ ساعت دیگر محتوای کاملا جدید داشته باشید.
نسخه ریمستر اومده
نسخه ۱۰ سالگی اومده
نسخه ۱۵ سالگی احتمالا بیاد (چون احتمالا نسخه ششم ۵ سال دیگه بیاد)
و در انتها نسخه ریمیک بازی هم مونده که منتشر بشه
پس حالا حالاها اسکایریم هست
اقای مدرسی توی هر کاری خوب نباشه ، توی مطلب نوشتن درمورد اسکایریم استاده :)))))
خیلی خوب بود امیدوارم مطالب بیشتری رو از رضا مدرسی عزیز ببینیم