چگونه Watch Dogs و Orwell نمایی واقعی از دنیای مجازی را نمایش دادند؟
همهچیز در ارتباط است و ارتباطات، قدرت است
هنگامی که صحبت از اولین نسخهی سری Watch Dogs میشود، اغلب مردم با تمسخر در مورد این عنوان سخن میگویند. هر چه باشد، جاه طلبیهای یوبیسافت در مقایسه کردن آن عنوان با سری GTA، تلاش برای ارائه دادن یک داستان جدی و آن Downgradeهای گرافیکی معروف، حسابی کار را برای این فرنچایز جدید خراب کرد. اما حداقل از نظر این نگارنده، نسخهی اول این سری موفق به انجام کاری عظیم شد. چون برخلاف تصور و نتیجهای که یوبیسافت و بازیکنان از Watch Dogs انتظار داشتند، این بازی جنبههای ترسناکی از سلطهی تکنولوژی بر زندگی انسانها و طبیعی شدن آن را نمایش داد. پس با پیکسل آرتس همراه باشید تا کمی در مورد این موضوع بحث کنیم.
بگذارید کمی از CtOS صحبت کنیم. CtOS یک سیستم عامل گسترده است که در جهان واچ داگز مورد استفاده قرار گرفته و طیف عظیمی از دستگاهها از جمله کامپیوترهای خانگی و موبایلها را مورد پشتیبانی قرار میدهد. چنین موردی باعث شد که مردم، صرفا به خاطر راحتتر شدن کارهایشان به استفاده از این سیستم عامل پرداخته و از آن روی دستگاههای خود استفاده کنند؛ بدون این که بدانند در ازای استفاده از آن، قرار است چه بهایی را پرداخت نمایند. نتیجهی این عمل آنها نیز چیزی نبود جز افشا و آرشیو شدن تمام اطلاعات شخصی و فعالیتهای مجازی آنها، و ذخیره شدن تمامشان در سرورهای کمپانی Blume.
در طول بازی Watch Dogs، بارها میتوانید به سرورهای CtOS در مقرهای مختلف کمپانی Blume نفوذ کنید و با انجام این کار، به فایلهای تصویریی از سایر کاربران سرویسهای این شرکت برخورد مینمایید. فایلهایی که بعضا در حال نقض حریم خصوصی آن کاربران هستند، ولی کاملا غیرقانونی هم نیستند؛ چون کاربران این سرویسها با پذیرفتن سرسری قراردادهای مصرف کننده (EULA) و مطالعه نکردن کامل آنها، به صورتی ندانسته اجازهی چنین کاری را به آنها داده بودند. دلیل چنین اتفاقی هم کاملا مشخص است: کمتر کسی به این موضوعات اهمیت میدهد. تنها چیزی که اکثریت مردم در این دوره و زمانه میخواهند، این است که محصولی عرضه شود که کار را برایشان آسانتر کند و به هیچ عنوان به سایر مسائل فکر نمیکنند. برای همین است که افراد بسیاری، خیلی راحت و به خاطر یک تبلیغ یا مسابقه به نصب یک نرم افزار روی موبایلهای خود میپردازند، بدون آن که به سوء استفادههای احتمالی آن توجهی داشته باشند.
همین الان ممکن است یکی از نرمافزارهایی که روی موبایل یا تبلت خود نصب کردهاید، از شما دسترسیهای غیرمعقولی خواسته باشد. مثلا فکر کنید نرمافزاری برای انجام کارهای اداری خود داشته که تماما با متون سر و کار دارد؛ اما هنگامی که میخواهید از آن استفاده کنید، ناگهان از شما دسترسیهای مربوط به دوربین و میکروفن را بخواهد. در چنین شرایطی، چه منطقی دارد که یک نرمافزار این چنینی، از شما اجازهی عکسبرداری و ضبط اصوات را درخواست کند؟ آیا این موضوع، مشکوک نیست؟ آیا با استفاده از این نرمافزار و قبول کردن تمامی شرایط استفاده و آن هم بدون مطالعهی دقیقشان، اجازهی نقض شدن حریم خصوصیتان را به آن ندادهاید؟
اکنون ممکن است خیلیها عنوان کنند که “ولی این که مثلا من چه کار میکنم که نباید برای کسی مهم باشد؟”. چنین حرفی کاملا درست است. این که شما به عنوان یک انسان چه کارهایی انجام میدهید اصلا برای کمپانیهای بزرگ، مهم نیست. چون تمام ما برای آنها، یک مشت عدد به شمار میرویم. آنها محتواهای جمعآوری شده از شما را با اسمهایی همچون “مشتری شماره ۴۲۰۶۹” در سیستمهایشان ذخیره میکنند و فقط به دنبال چیزهایی هستند که بتواند به آنها در استفادههای تبلیغاتی یاری رسانده، باعث درآمدزایی شده و یا در صورت لزوم، در ازای پول به کمپانیها و اشخاص دیگر فروخته شود.
هنگامی که شما یک نرمافزار جدید را روی گوشی هوشمند خود نصب میکنید، دسترسیهای مختلفی را در اختیار آن قرار میدهید تا بتواند از منابع دستگاهتان همانند دوربین، میکروفن یا اطلاعات ذخیره شدهتان استفاده کند. هنگامی که شما اکانت اجتماعی خود را به یک سرویس خاص متصل میکنید، به دارندگان آن سرویس اجازه میدهید تا تمام مطالب منتشر شده از سوی شما را مشاهده نمایند. هنگامی که دفترچه تلفن خودتان را به یک نرمافزار متصل میکنید، تمام شماره تلفنهایتان را در اختیار ارائه دهندهی آن سرویس میگذارید تا بتواند در مورد آنها اطلاعات کسب کند. هنگامی که یک لانچر را روی سیستم خود و با وعدهی بازی رایگان نصب میکنید، ایمیل، اطلاعات سیستمی و جزئیات بازی کردن خودتان را در اختیار توسعه دهندهی آن لانچر میگذارید. تمامی این موارد هم به طور مداوم کنترل میشود.
برای همین است که پس از مدتی استفاده نکردن از یک سرویس خاص از اپلیکیشنی مثل اسنپ، مداوما برای آن کدهای تخفیف دریافت میکنید، در صورت ملحق شدن به یک سایت تبلیغاتی متفاوت، مداوما از سوی سایت قبلی خود پیامهایی حاوی طرحهای تشویقی دریافت میکنید و یا پس از جستجو کردن برای یک آیتم خاص در گوگل، تبلیغاتی مرتبط با آن را در سایر سایتها میبینید. آنها اطلاعات شما را در اختیار دارند و میدانند که چه علایقی دارید و به دنبال چه هستید. پس برای همین، تمام تلاششان را به کار میگیرند تا به هر طریقی که شده، با استفاده از شما باعث درآمدزایی خود و دیگران شوند.
بله، درست خواندید. میتوان از اطلاعات شما برای شناسایی علایقتان استفاده کرد. بسیاری از کاربران فضای مجازی از این موضوع بیاطلاع میباشند، اما این اطلاعات هستند که حرف اول و آخر را در دنیای مجازی فعلی میزنند و با داشتن آنها، میتوان کارهای فراوانی کرد. شما با داشتن اطلاعات کافی در مورد یک شخص، میتوانید علایقش را تعیین کنید، به باورهایش پی ببرید، سعی کنید عقایدش را تغییر دهید، بدانید که چه جور آدمی است، کجا زندگی میکند، دوستانش چه کسانی هستند و الی آخر! این چیزی است که به واضحی هر چه تمامتر، در عنوان Orwell به نمایش در میآید.
در این بازی، شما در نقش یک مامور دولتی ظاهر میشوید و باید برای یافتن هویت اعضای یک تیم تروریستی و خنثی کردن حملات آنها تلاش کنید. کار شما بسیار ساده است و فقط باید با بررسی کردن منابع مختلف، به جمع آوری اطلاعات در مورد مظنون اصلی ماجرا بپردازید. ولی مسئله اصلی اینجاست که با پیدا کردن هرگونه اطلاعات، زوایای بیشتری از شخصیت و زندگی آن شخص روشن میشود. ممکن است با جستجوی نام کاربری آنلاین او، ناگهان به یک وبلاگ شخصی برسید و آدرس خانهاش را در قسمت “دربارهی من” بیابید یا این که با خواندن کامنتهای او، متوجه شوید که دوست دیرینهاش را آزار داده و با او قطع رابطه کرده است. حتی اگر لازم باشد، میتوانید صفحات دوستان او را هم مورد بررسی قرار داده و اطلاعات جدیدی کشف کنید یا زوایای دیگری از اتفاقات رخ داده در گذشته را روشن نمایید.
این دقیقا همان اتفاقی است که در دنیای مجازی میافتد. بسیاری از ما بدون این که بدانیم، در حال به اشتراکگذاری اطلاعاتی در فضای مجازی هستیم که نباید این کار را با آنها بکنیم. چون به محض این که یک چیز در اینترنت به اشتراک گذاشته شود، دیگر خصوصی نخواهد بود و میتواند برای هر کاری استفاده شود. مثلا میتوان فقط از روی یک تصویر یا یک فیلم خیلی جزئی، مکان سکونت یک شخص را شناسایی کرد، فهمید که اکنون در کدام شهر حضور داشته یا این که لوازمی که برای خانهاش خریده چقدر قیمت دارد.
حتی اگر یک محتوا را به صورتی کاملا خصوصی در سرویسی آپلود کنید، باز هم افرادی هستند که به محتوای شما دسترسی داشته و یا اجازهی استفاده از آن را دارند؛ چون شما در EULAی این سرویسها، این اجازه را به آنها دادهاید. چنانچه تصویری را به اینستاگرام ارسال کنید، این رسانه اجازه استفاده از تصویر شما و یا حتی نام کاربری و تعداد لایکهایتان را برای مصارف تبلیغاتی خواهد داشت. چنانچه مطلبی را در فیسبوک پست کنید، این رسانه کاملا قادر است که از محتوای شما استفاده کند یا حتی آن را در اختیار کمپانیهای ترد پارتی و دولتها قرار دهد. هنگامی که از یک سرویس صوتی همانند Google Assistant یا Siri استفاده کنید، صدای شما در سرورهای گوگل و اپل ذخیره میشود. باور نمیکنید؟ پس شاید بد نباشد به درخواست اطلاعات آرشیو شدهی خود از این سرویسها بپردازید تا با دیدن نتیجهی آن، وحشت زده شوید.
اما Orwell همین جا متوقف نمیشود و به تدریچ پای خودش را به گفت و گوهای آنلاین هم باز میکند. مثلا طی بررسی موضعگیری سیاسی یکی از دوستان مظنون مورد نظرتان، متوجه میشوید که او در یک جا به نفع یک قضیه حرف زده، در یک جا برعلیه آن، و در جایی دیگر نیز موضع بیطرفی را پیش گرفته است. این نشانگر یکی دیگر از واقعیتهای اینترنت است: هیچ طرز رفتاری در فضای مجازی، واقعی نیست. شما نمیتوانید مطمئن باشید که طرف مقابلتان دقیقا همان شخصی است که ادعا میکند. چه بسا آن شاهزادهی جوان و سوار بر اسب سفیدی که با او در حال چت کردن هستید، کلا سرکارتان گذاشته باشد تا بعدا بابت آن چتها از شما اخاذی کند. چه بسا آن کسی که در حال تشویق کردن شما به انجام کاری است، در حال گفتن میل و غرض اصلی خود نیست و هدفی دیگر را در سر داشته باشد. چه بسا آن انسان خوش برخوردی که با او صحبت میکنید، رازهای تاریکی را پنهان کرده باشد.
حتی هنگامی که کمی بیشتر در Orwell پیشروی میکنید، فرصت دروغسازی هم برایتان فراهم میشود. یک Status اینترنتی شوخیوار از سوی دوست سابق مظنون مورد نظرتان و با ادعای مورد آزار قرار گرفتن به خاطر کاری که او کرده (که چیزی جز پختن کیک نبوده است!)، میتواند خارج از بحث برداشت شده، راه را برای دروغ ساختن برای آن شخص و تحت فشار دادنش در بازجوییها فراهم کند. هیچ چیزی نمیتواند بدون مدرک به عنوان حقیقت محض تلقی شود و هیچ گفتهای نباید بلافاصله مورد قبول قرار گیرد؛ چون در فضای مجازی خیلی راحت است که یک موضوع را برعکس جلوه دهید و یا با خارج از بحث برداشت کردن حرفهای دیگران، بدون مدرک و دلیل به بقیه تهمت بزنید. درست مثل اتهامات توییتری و بی مدرک Zoey Quinn و آنیتا سارکزیان به Alec Holowka (یکی از سازندگان و همچنین آهنگساز عنوان Night in the Woods) و حملهی کاربران از طریق توییتر به این شخص که در نهایت به خودکشی Alec منجر شد. با این حال خیلی از مردم هستند که همچنان هر چیزی را که در فضای مجازی میبینند، به عنوان یک حقیقت راستین قلمداد کرده و بلافاصله آن را باور میکنند.
دقت داشته باشید که نمیخواهم شما را پارانوید کنم یا از فضای مجازی بترسانم. اما کنترل این که چه اطلاعاتی از ما در این فضا منتشر میشود و چگونه به اطلاعات منتشر شده در آن واکنش نشان میدهیم، کاملا در دستان ماست. اگر مراقب نباشیم، اطلاعاتی که نباید را منتشر میکنیم و یا با تحت تاثیر قرار گرفتن توسط متون دروغین، کارهایی خواهیم کرد و حرفهایی خواهیم زد که بعدا از آنها پشیمان میشویم. با این که نشان دادن چهرهای واقعی از دنیای مجازی کنونی، هدف اصلی سازندگان Watch Dogs و Orwell نبوده است، اما هر دوی این عناوین توانستهاند تا چنین امری را به خوبی به نمایش بگذارند. پس شاید بد نباشد که با داشتن این ذهنیت جدید، شانس دوبارهای به آنها داده و آن عناوین را مجددا تجربه کنید.