در این مقاله داستان بازی Horizon Zero Dawn را شرح دادهایم. برای مطالعه داستان بازی Horizon Zero Dawn همراه ما باشید.
Horizon Zero Dawn جدیدترین اثر استودیوی Guerilla Games (سازندگان سری Killzone) است. این عنوان دنبال کننده ماجراجوییهای الوی (Aloy)، یک شکارچی قبیلهای در دنیایی مملو از عتیقههای باستانی و هیولاهای مکانیکی ترسناک میباشد. در حالی که شاید به ظاهر این عنوان پر از زرق و برق و مبارزه میان رباتها باشد، روایت این بازی از عمق زیادی برخوردار بوده که بازیکنان با پیشروی در داستان متوجه آن خواهند شد. داستان بازی Horizon Zero Dawn از بخشهای محرک بسیاری تشکیل شده، از این رو برای کمک به دسته بندی و درک بهتر آنها، ما مهمترین بخشهای داستان را تفکیک و بررسی کردهایم.
تمرکز ما در این مقاله بر روی داستان اصلی بازی است، از این رو محتویات فرعی این عنوان را بررسی نخواهیم کرد. در حالی که محتویات فرعی بازی، اطلاعات بیشتری در مورد دنیا و شخصیتهای آن ارائه خواهند داد، برای درک داستان و رازهای دنیای Horizon Zero Dawn به آنها نیاز نخواهید داشت. پس اگر تعدادی از ماموریتهای انجام داده شده در بازی را در خلاصه داستان ما مشاهده نکردید، بدانید که ماموریتهای ذکر شده برای توضیح داستان این عنوان لازم نبودهاند.
ناگفته مشخص است که اسپویلهای داستانی بسیاری در این مقاله وجود دارند. اگر نمیخواهید داستان Horizon Zero Dawn برای شما لو برود، همین الان از مطالعه این مقاله دست بکشید.
شخصیتهای کلیدی
وقایع زیادی در دنیای باز Horizon Zero Dawn در جریان بوده، و بخش زیادی از این وقایع به شخصیتهای موجود در این دنیا ارتباط دارند. این اشخاص هستند که تغییرات را در دنیای بازی ایجاد مینمایند، و شما به هنگام سفر در بخشهای مختلف دنیای بازی و ملاقات با قبیلههایی که بشریت به آنها تقلیل یافته است، با تعداد زیادی از این شخصیتها صحبت کرده و تعامل خواهید داشت. هر یک از این شخصیتها اهداف و انگیزههای مخصوص خود را دارند اما این خواستههای شخصی آنها بوده که داستان بزرگتر بازی را تشکیل میدهند.
الوی (Aloy) – شخصیت اصلی بازی Horizon Zero Dawn و کسی که در طول بازی او را کنترل خواهید نمود. وی که در ابتدا به دلایل نامعلومی یک عضو تبعید شده از قبیله نورا (Nora) میباشد، پس از ثابت کردن ارزش خود به افراد قبیلهاش، خود را در میان کشتاری خونین و جنگی قبیلهای مییابد.
راست (Rost) – یکی دیگر از تبعید شدگان قبیله نورا، راست حکم پدر الوی را داشته و او را تعلیم داده تا به شکارچی ماهری که میبینیم بدل شود.
تیرسا (Teersa) – یکی از رؤسا (مادران) رده بالای قبیله نورا، و از معدود افراد قبیله که رفتار محبت آمیزی نسبت به الوی دارد. وی باور دارد که الوی سرنوشت مشخصی داشته و در این راستا او را به یک مأموریت میفرستد.
اواد (Avad) – اواد پس از کشتن پدر خود، که عادت داشت سایر قبایل را قتل عام کند، به پادشاه خورشید (Sun King) قبیله کارژا (Carja) بدل شده است. او پس از فرمانروایی دیوانهوار پدرش، حال برای صلح و اتحاد مبارزه میکند. میتوان اواد را در شهر مریدیان (Meridian) یافت، و پس از ملاقات با او، وی به متحدی قدرتمند برای الوی تبدیل میشود.
ارند (Erend) – یکی از جنگجویان قبیله اوسرام (Oseram). وی به عنوان یکی از نمایندگان پادشاهی کارژا عمل کرده و در روز آزمون اثبات ارزش الوی، در آن مکان حضور دارد. ارند یکی از حامیان ایجاد اتحاد در میان قبایل است.
اولن (Olin) – اولن نیز یکی از اعضای قبیله اوسرام و از دوستان ارند است. پس از کشف استفاده از دستگاهی مشابه با یکی از وسایل الوی (که تاکنون شخص دیگری مشابه آن را نداشته است)، اولن به یکی از شخصیتهای مرموز این عنوان بدل میشود.
هلیس (Helis) – تا قبل از سقوط پادشاه دیوانه یعنی پدر اواد، هلیس برترین گلادیاتور در مریدیان بود. حال وی رهبری گروه شادو کارژا (Shadow Carja) را برعهده گرفته و یکی از شخصیت منفیهای اصلی عنوان Horizon Zero Dawn است.
سایلنز (Sylens) – مردی مرموز که ظاهراً میخواهد به شما یاری برساند، هرچند به نظر میرسد انگیزههای دیگری نیز داشته باشد.
هیدیز (HADES) و گایا (GAIA) – مشخصاً این دو نام برگرفته از خدایان (اساطیر یونان) هستند، از این رو آنها شخصیتهای بسیار مهمی در داستان بازی میباشند.
پسزمینه داستانی بازی Horizon Zero Dawn
دنیای بازی Horizon Zero Dawn بر روی سیاره زمین واقع شده، هرچند صدها سال گذشته و دیگر زمین شباهتی به آن دنیایی که ما امروزه در آن زندگی میکنیم ندارد. طبیعیت سیاره را پس گرفته است و ما شاهد رشد گیاهان بر روی شهرهای غولآسا هستیم، در حالی که بشریت به درون غار، کوهها و نقاط دور از دسترس زمین رانده شده است. بر روی زمین که جایگاه روباه، بوقلمونها و سایر حیوانات بوده، شما میتوانید رباتهای را مشاهده نمایید که شباهت زیادی به حیوانات وحشی دارند. این رباتها ظاهری مشابه به آهو، قوچ، دایناسور و سایر جانداران داشته و همانند حیوانات وحشی واقعی به زندگی روزمره خود میپردازند.
آنها شکار نموده، مینگرند و خیره میشوند، اما هیچکس دلیل آن را ندانسته و این موضوع معمای اصلی بازی Horizon Zero Dawn است. در دنیای بازی چندین قبیله مختلف وجود داشته که همانند انسانهای واقعی که زمانی در صدها سال گذشته به صورت قبیلهای زندگی میکردند، این قبایل نیز به همان صورت به زندگی خود میپردازند. بعضی از آنها شکار میکنند، گروهی دیگر بر روی مسائل مذهبی تمرکز دارند و عدهای دیگر نیز به وجود آورنده تمدنهای گسترده هستند. همگی از «پیشینیان» آگاه میباشند، انسانهای که در زمانهای دور و قبل از نابودی زمین زندگی میکردند، هرچند مشخص نیست که دقیقاً چه چیزی باعث شد تا کار به اینجا بکشد.
قبایل موجود در بازی Horizon Zero Dawn
دنیای این عنوان چندین قبیله مختلف را در خود جای داده که هر کدام دیدگاه مختلفی نسبت به جهان دارند. در حالی که هر قبیله متفاوت بوده، همگی در تداعی حس اصلی دنیای بازی نقش داشته و از این جهت مهم هستند. قبایل موجود در این عنوان شامل:
نورا – قبیلهای که الوی به آن تعلق دارد. نورا شباهت زیادی به قبایل بومی معمولی دارد، آنها از حیوانات پیرامون خود برای پوشش و تغذیه استفاده نموده و به طبیعت احترام میگذارند. افراد این قبیله آموزش دیدهاند تا برای دفاع از خود یا تأمین مواد مورد نیاز رباتها را شکار کنند، اما بجز این موارد سرشان به کار خودشان است. آنها افرادی که بدون اجازه وارد سرزمینشان شوند را نیز خواهند کشت.
بانوک (Banuk) – افرادی که ماشینها را پرستش میکنند. این گروه شامل افراد صلحجویی بوده که میخواهند با مشاهده و پرستش ماشینها، آنان را درک کنند. البته در صورت نیاز مبارزه نیز خواهند کرد، هرچند معمولاً با دیگران کنار میآیند.
اوسرام – جنگجویان و کارگران فلزی. آنها حال متحدین کارژا بوده و ارند یکی از افراد قبیله اوسرام است که شما بیشترین زمان را با او خواهید گذراند. افراد این قبیله سرسخت بوده و اگر قبیله کارژا وجود نداشت، به قدرتمندترین مردم در میان قبایل نیز بدل میشدند.
کارژا – «مردم خورشید». در میان تمامی قبایل موجود در بازی Horizon Zero Dawn، کارژا پیشرفتهترین قوم است. قبیله کارژا شهرها و قصرهای را ساخته، که به واسطه یک سلطنت انتخاب شده توسط خدا (خورشید) بر آنها فرمانروایی میشود. زمانی این قوم بسیار شرور و فاسد بودند. پادشاه جدید آنها، اواد، پدر خود که سایر قبایل را تحت فشار گذاشته و قتل عام مینمود، کشته است. حال اواد به دنبال صلح و اتحاد میباشد، که این موضوع باعث به وجود آمدن بزرگترین رقیب این قبیله و یکی از دشمنان اصلی که در طول بازی باید با آنها روبرو شوید، شده است.
شادو کارژا (کارژای سایه) – قبیلهای که از سقوط پادشاهی پدر دیوانه اواد به وجود آمد. هدایت شده توسط هلیس، قهرمان گلادیاتورها که فقط برای سرگرمیش سایر بردگان را میکشد، آنها بجای خورشید، کسوف و خسوف (گرفتگی خورشید و ماه) را پرستیده و هدفشان آوردن تاریکی به مریدیان و پادشاه خورشید است. این قبیله شادو کارژا بوده که ماشینها را از خواب بیدار کرده و آنها را خشن نمودهاند، هرچند چگونگی انجام این عمل توسط آنها کمی پیچیده میباشد.
آغاز بازی Horizon Zero Dawn
به هنگام شروع بازی Horizon Zero Dawn شما کنترل دختر بچه جوانی به نام الوی را در دست خواهید داشت، که اگر تا پیش از این نمیدانستید، شخصیت اصلی داستان نیز است. وی یک تبعیدی میباشد، هرچند بازی تا این لحظه دلیل آن را به شما نگفته. تنها چیزی که میدانید، این بوده که رؤسای رده بالای قبیله نورا، الوی را تبعید نموده و او را به راست که یکی دیگر از تبعید شدگان این قبیله است، تحویل داده تا الوی را بزرگ کند. با بزرگ شدن الوی، شما میتوانید افزایش نفرت سایر افراد قبیله نسبت به او را مشاهده کرده و انزجار را در نحوه نگاه کردن و زمزمههای ناخوشایندشان در مورد الوی، مشاهده نمایید.
این موضوع به هنگام آغاز بازی کمی گیج کننده خواهد بود، اما چند ساعت بعد دلیل آن توضیح داده میشود. مشخص شده که الوی به دلیل «بیمادری» ترد شده است. در فرهنگ قبیله نورا مادرها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار هستند (همانطور که رؤسای قبیله همگی زنانی سالخورده و مسن میباشند)، از این رو اگر بچهای مادر نداشته باشد، این موضوع بسیار غیرطبیعی و حرام به حساب میآید. و دلیل این واکنش شدید قبیله، مرگ مادر الوی یا رها کردن الوی توسط او نبوده، بلکه این حقیقت که هیچکس تاکنون مادر او را ندیده، باعث شده تا چنین ذهنیتی نسبت به الوی داشته باشند. در دوران بچگیش، الوی که در آن زمان فقط یک نوزاد بود، به صورت گریهکنان در اتاقی که فقط رؤسای قبیله به آن دسترسی دارند، پیدا شده است. در همان زمان، تعداد زیادی از رؤسای قبیله تصمیم میگیرند تا این نوزاد را تبعیده نموده و او را مورد برکت خود قرار ندهند.
هرچند یکی از آنها پیدا شدن این بچه را یک برکت میدانست و او کسی نبود جز تیرسا. وی همیشه با مهربانی و عشق نسبت به الوی رفتار نموده و حتی با راست، که از لحاظ قانونی اعضای قبیله نورا اجازه صحبت کردن با او را ندارند، نیز با محبت رفتار میکرد. همچنین این تیرسا بوده که به الوی اجازه میدهد تا در آزمون قبیله (برای ثابت کردن ارزش خود و تبدیل شدن به یکی از اعضای رسمی قبیله نورا) شرکت کند. این رفتار تیرسا به باور او باز میگردد، که الوی به دلیل خاصی به این قبیله ارسال شده و هدف او کمک کردن به مردم سیاره است.
با بزرگ شدن الوی، شما نهایتاً هنگامی که در حال فرار از دست چند زورگو هستید، درون یک غار کوچک خواهید افتاد. در آنجا بوده که الوی، خارج از رباتهایی که تاکنون سعی در فرار کردن از دست آنها را داشته، اولین برخورد خود با دنیای تکنولوژی را خواهد داشت. همچنین در این مکان است که الوی یک فوکس (Focus)، را پیدا میکند، دستگاهی که از آن برای اسکن کردن محیط پیرامون و بدست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد دنیای خود، استفاده خواهد نمود. این وسیله به او در تمرینات یاری رسانده، و با یادگیری بهروری درست از اطلاعات ارائه شده به او توسط این دستگاه، الوی برتری قابل توجهای بدست میآورد.
با گذر زمان او به زن بزرگسالی که شما از تریلرها میشناسید بدل گشته و راهی آزمون قبیله نورا خواهد شد.
آزمون اثبات ارزش
پس از آنکه از بدو تولدش به عنوان یک تبعیدی زندگی نموده، آزمون موقعیتی را برای الوی فراهم میآورد تا به یکی از اعضای قبیله نورا بدل شود. با وجود آنکه الوی علاقه زیادی به شرکت در این آزمون ندارد، راست او را به انجام آن راضی نموده، زیرا به اعتقاد او هیچکس نباید تمام عمرش را خارج از خانهاش زندگی کند. آزمون اثبات ارزش، چالشی دشوار است که نشان میدهد شما میتوانید به آسانی در محیط جابجا شده و به شکار بپردازید. هر شخصی که بتواند این چالش مرگبار را به اتمام برساند، به صورت خودکار به یک «شجاع» (عضو رسمی قبیله نورا) بدل خواهد شد، هرچند پیروزی در این آزمون اعتبار بیشتری به همراه داشته، و الوی نیز میخواهد با دستیابی به این مهم خود را به قبیله ثابت کرده و مورد پذیرش آنها قرار بگیرد.
پس از ورود به آزمونگاه (Proving Grounds)، تیرسا از الوی استقبال کرده و در این مکان او با تعدادی دیگر از شخصیتهای کلیدی داستان Horizon Zero Dawn آشنا خواهد شد. دو تن از مهمترین شخصیتهای حاضر در آزمونگاه ارند و اولن میباشند. ارند یکی از جنگجویان قبیله اوسرام بوده در حالی که اولن یک کاوشگر است که در خرابههای باستانی به دنبال اشیای قدیمی میگردد. به هنگام مشاهده مراسم آغازین آزمون، الوی یک سیگنال را حس کرده که متوجه میشویم به فوکس استفاده شده توسط اولن تعلق دارد. این موضوع نشان میدهد که اولن شخص خاصی میباشد و باید حرکات او را تحت نظر داشت، زیرا این نوع تکنولوژی رایج نبوده و قبیله نورا مخالف استفاده از آن است. الوی با او صحبت نموده اما اولن… عجیب به نظر میرسد. دلیل آن مشخص نیست، اما او دائماً از شما دوری میکند. پس از صحبت با اولن، زمان آن رسیده تا الوی استراحت کرده و تمرکز خود را بر روی پیروزی در آزمون بگذارد.
الوی موفق شده تا در آزمون پیروز شود، اما شادی پیروزی او مدت زمان زیادی دوام نیاورده زیرا این آزمون یکی از نقاط عطف داستان Horizon Zero Dawn است. پس از پیروزی الوی، روستا مورد حمله قرار میگیرد. تمامی شرکت کنندگان در آزمون و حتی کودکانی که الوی طی سالها از راه دور آنها را نگاه میکرد، همگی به صورتی وحشیانه توسط گروهی از قاتلین مرموز کشته میشوند. الوی در مبارزه به خوبی علیه آنها دوام آورده، زیرا متوجه میشود که اعضای این گروه نیز هر یک فوکسهای مخصوص خود را دارند. به نظر الوی عجیب بوده که طی این سالها او هیچ فوکس دیگری ندیده بود، اما در دو روز گذشته ابتدا اولن و حال این گروه قاتل همگی از فوکس استفاده میکنند. به نظر میرسد که الوی برتری را در نبرد از آن خود کرده و در حال عقب راندن دشمن است، تا آنکه با شخصی عظیم الجثه روبرو میشود. این شخص گردن الوی را گرفته، او را بلند نموده و آماده کشتن الوی میشود. وی با استفاده از خنجر خود شروع به بریدن گردن الوی کرده، که ناگهان راست ار راه میرسد تا زندگی خود را فدا کرده و الوی را نجات دهد.
هنگامی که که راست بر روی زمین در حال جان دادن است، این قبیله مرموز بمبی را در بالای کوه که نبرد در آن جریان داشت، قرار میدهد. راست با کشاندن بدنش بر روی زمین، خود را به الوی رسانده (که او نیز بر روی زمین افتاده است) و او را از بالای کوه به پایین هل میدهد، تا توسط موج این انفجار کشته نشود. الوی پس از سقوط بیهوش شده و هنگامی که هوشیاریش را بدست آورده، خود را در مکانی ناآشنا مییابد.
درون کوه مقدس و جستجوگر (Seeker) جدید
پس از حمله به روستا و کشته شدن راست، الوی خود را دورن کوهی که روستای نورا در آنجا واقع شده است، مییابد. تریسا و سایر رؤسای روستا در آنجا حضور دارند. پس از آنکه به الوی میگویند که تعداد زیادی از مردم روستا کشته شدند و قاتلین نیز فرار کردهاند، الوی سؤالات بسیار بیشتری دارد. وی به یاد میآورد که دشمنان فوکس داشتند و او موفق شده تا یکی از آنها را بدست آورد. پس از بررسی این فوکوس، الوی متوجه دو موضوع میشود. اولاً هدف آنها زنی بوده که کاملاً شبیه به الوی است (آیا امکان دارد این همان مادر الوی باشد که هیچکس او را ندیده بود؟)، و ثانیاً این گروه به واسطه فوکس اولن آنها را پیدا کرده بودند، که این یعنی اولن با آنها همدست است.
قبل از رفتن به دنبال اولن، تیرسا میخواهد چیزی را به الوی نشان دهد، مکانی که الوی را (به هنگام نوزادیش) در آنجا پیدا کرده بودند. مشخص میشود که الوی درون کوه و روبروی یک در فلزی بزرگ پیدا شده است. این یک نوع پناهگاه بوده که تاکنون هیچکس نتوانسته وارد آن شود، و به نظر میرسد الوی از درون این پناهگاه آمده باشد و دلیل تنفر سایر رؤسای قبیله از او نیز، به همین موضوع باز میگردد. قبیله نورا مخالف بررسی رباتها و مسائل مربوط به نحوه پیدایش آنها میباشند، و ورود به چنین پناهگاهی اکیداً ممنوع است، پس میتوانید تصور کنید که آنها نسبت به بدنیا آمدن در این پناهگاه چه حسی دارند. تیرسا باور داشته که الوی میتواند پناهگاه را باز کند، و هنگامی که الوی اقدام به انجام این عمل مینماید، اسکن زیست سنجی موجود در پناهگاه او را بررسی میکند. اسکن یاد شده تعیین مینماید که DNA الوی مطابقت ۹۹.۴۷٪ با زن موجود در تصویر دارد. اسکن همچنین نشان میدهد که این زن ارتباطی با پناهگاه داشته و در حالت عادی میتواند در آن را باز کند، هرچند متأسفانه اشکالی در سیستم رخ داده است. تنها زمانی اجازه ورود به پناهگاه به او داده میشود، که وی ابتدا تباهی (Corruption) موجود در دنیا را از بین ببرد.
الوی هر آنچه تاکنون آموخته است را با تیرسا در میان گذشته و تیرسا تصمیم میگیرد تا برکت یک جستجوگر (Seeker) را به الوی اهدا کند. جستجوگر قبیله نورا برای دستیابی به هدفی بزرگتر، اجازه رفت و آمد به هر مکانی، حتی سرزمینهای ممنوعه را دارد. آنها میدانند که تحریک و خشن شدن ماشینها بخشی از این مشکل بوده و قاتلهای روستا نیز ممکن است نقشی در این ماجرا داشته باشند. قبیله نورا به الوی وظیفه کشف حقیقت و از بین بردن تباهی را میدهد.
هرچند این سفر آسان نبوده و لازم است که الوی برای اولینبار کوهستان امن قبیله را رها کند. با دانستن این حقیقت که اولن نیز در این نقشه دست داشته، الوی تصمیم میگیرد تا به مریدیان، شهر قبیله کارژا رفته، و از طریق ارند اطلاعاتی در مورد اولن بدست آورد.
مریدیان، اولن و شادو کارژا
مریدیان تفاوت بسیار زیادی با روستای قبیله نورا دارد. مریدیان پادشاهی بزرگی از سنگ و فلز بوده، که در آن مردم خود را با پارچههای نفیس و جواهرات آراسته کردهاند. فرمانروای این قلمرو، اواد، پادشاه خورشید است. ارند، جنگجوی اوسرامی که پیش از این در آزمونگاه با او ملاقات نمودید، نماینده مریدیان بوده که قصد نشان دادن تغییرات ایجاد شده در کارژا و خواسته آنها به همکاری با سایر قبایل را داشت. پس از سالها کشت و کشتار و بردهداری، اواد در تلاش است تا اشتباهات پدرش را جبران کند. او با کمک اوسرام کنترل شهر را در دست گرفته، و حال چندین قبیله مختلف در مریدیان زندگی میکنند. این رویه هم یک چیز مثبت و هم دلیل دشمنی بوده که به مرگ مردم شما در قبیله نورا ختم شد، اما بعداً به این موضوع باز میگردیم.
به هنگام رسیدن به مریدیان، ارند اتهامات شما علیه اولن را باور نکرده ولی به شما اجازه میدهد تا خانه او را جستجو نمایید. در آنجا بوده که شما مدرک کافی برای اثبات همکاری اولن با قاتلین (که هنوز نتوانستید شناساییشان کنید) و همچنین دلیل این همکاری را بدست میآورید. مرد عظیم الجثهای که تقریبا الوی را در قله کوه کشته بود، خانواده اولن را گروگان گرفته و او را وادار به شرکت در نقشهاش نموده است. اگر اولن طبق خواسته آنها عمل نکند، خانوادهاش کشته خواهند شد. با این وجود، عملکرد اولن باعث کشته شدن افراد بسیاری شده به همین دلیل او باید مورد بازخواست قرار بگیرد. پس از کنار آمدن با این حقیقت که اولن در کشتار آزمونگاه نقش داشته است، ارند لیستی از مکانهای مورد علاقه اولن برای جستجو به دنبال اشیای باستانی را به الوی میدهد.
پس از یافتن اولن، متوجه میشوید که او تنها نیست. شما مشاهده میکنید که یکی از کشیشهای قبیله قاتلین، یک کاراپتر (Corruptor – فاسد کننده)، رباتی که دلیل تبدیل سایر رباتها به جانورانی وحشی است، را زنده میکند. این افراد رباتها را کنترل نموده و به عنوان یک سلاح از آنها استفاده میکنند، هرچند هدف آنها هنوز مشخص نیست. با وجود رباتهای متعدد و افرادی که هر کدام فوکس مخصوص خود را دارند، امکان ندارد شما بتوانید اولن را در این مکان دستگیر نمایید، البته این موضوع با دریافت تماسی از سوی یک شخص ناشناس (بر روی فوکس شما) تغییر میکند. وی دستگاههای فوکس دیگران را از کار انداخته تا آنکه شما بتوانید بدون هیچ مشکلی دشمنان خود (حتی کاراپترها) را از پای در آورده و با اولن صحبت نمایید.
اولن حتی تقاضای بخشش نیز نکرده زیرا از کار خود آگاه است، هرچند او اطلاعات خود را با شما به اشتراک میگذارد. گروه قاتلین در واقع قبیله شادو کارژا بوده که از نام کسوف (Eclipse) نیز استفاده میکنند. این قبیله جدید پس از سرنگونی پادشاه دیوانه مریدیان به وجود آمده است. آنها کسوف را پرستش کرده که باور دارند نشانه نابودی بشریت است، و معتقد بوده که میتوانند با کمک ماشینها نه تنها کارژا بلکه تمامی انسانهای کره زمین را از بین برده، و خودشان همراه با لشکری از رباتها، فرمانروای زمین باشند. رهبر آنها هلیس نام دارد، و همان شخصی بوده که راست را کشته و تقریباً الوی را نیز به قتل رساند. البته اولن با این نقشهها موافق نبوده اما خب، ترس او نسبت به سلامت خانوادهاش حق انتخاب را از او گرفته و چاره دیگری برای او باقی نذاشته است. مشخص میشود که به هنگام آزمون، دلیل بیاحترامی او نسبت به الوی آن بوده که میخواسته الوی را از ماجرا آگاه کند، اما وی به واسطه فوکس خود (که حکم یک بند اسارت را برای او داشته) تحت نظر کسوف قرار گرفته و نمیتوانست واضح و آشکار در مورد حمله به الوی هشدار دهد.
در ادامه صحبتهای خود، اولن به شما در مورد «خدای» دیگری که توسط کسوف پرستش میشود، خواهد گفت. نام این خدا هیدیز بوده و در حالی که او خود هیچگاه هیدیز را ندیده، اما صدای او را شنیده است. هیدیز تنها زمانی که اولن برای اولین بار الوی را دیده سخن گفته است. طبق بیانات اولن وی دارای صدایی ترسناک، شیطانی و فلزی بوده، و اولن به الوی هشدار میدهد که با هیدیز روبرو نشود.
شما یک موضوع دیگر را نیز از اولن خواهید آموخت، و آن در مورد زنی است که تصویرش را در فوکس مشاهده کردید. تصویر او در مکان دیگری به نام میکرز اند (Maker’s End – سرانجام خالق)، نیز رؤیت شده، پس اگر میخواهید اطلاعات بیشتری در مورد او بدست آورید، بهتر است به آن مکان سفر نمایید.
راه حلهای مکانیزه الیزابت سوبک (Elisabet Sobeck) و فارو (Faro)
پس از مدتی کش دادن داستان، Horizon Zero Dawn بالاخره پرده از رازهای پیرامون رباتها برداشته، و مشخص میشود زنی که شباهت زیادی به الوی دارد، نقش مهمی در داستان رباتها بازی کرده است. در راه رفتن به میکرز اند، شما تماس دیگری از شخص ناشناس که پیش از این شما را در دستگیری اولن کمک کرده بود، دریافت مینمایید. وی به شما میگوید که نام زنی که به دنبال او میگردید الیزابت سوبک است، هر چند اطلاعات دیگری در مورد او به شما نمیدهد. وی همچنین تأیید نموده که میتوانید در میکرز اند، چیزی که به دنبالش میگردید را پیدا کنید. هرچند وقتی به میکرز اند میرسید، تعداد بیشتری از افراد شادو کارژا در آن مکان حضور دارند. شما باید با آنها و دوستان ماشینیشان مبارزه نمایید، البته احتمالاً تا الان دیگر به این موضوع عادت کردهاید.
هرچند زمانی که وارد ساختمان موجود در میکرز اند میشوید، اوضاع جالب خواهد شد. ابتدا شما متوجه میشوید که قبیله کسوف به دنبال حفاری و بیرون آوردن رباتی غولآسا به نام دثبرینگر (Deathbringer – آورنده مرگ) بوده که…. خب (همانطور که از نامش مشخص است) توانایی کشتن افراد بسیار زیادی را دارد. پس از شکست دادن افراد کسوف، الوی مجدداً یکی از فوکسهای آنان را در آورده و مورد بررسی قرار میدهد، و اینجاست که او برای اولین بار صدای هیدیز را میشنود. هیدیز «موجود (هنوز) زنده است» را گفته و سپس جمله «(این موضوع) قابل قبول نیست» را پشت سر هم تکرار کرده تا آنکه دستگاه در دستان الوی منفجر میشود. با توجه به کلمات و صدای هیدیز، میتوانید بگویید که او یک انسان نبوده و یک ماشین یا یک برنامه است. هنوز ماهیت یا هویت واقعی هیدیز مشخص نیست اما دست کم میتوان گفت که او یک موجود زنده نبود و جزیی از خطرات ماشینی برای انسانها است.
با این وجود این تنها چیزی نیست که شما در میکرز اند در مورد آن اطلاعات بدست میآورید. به هنگام جستجو در ساختمانهای این منطقه، شما متوجه میشوید که دکتر الیزابت سوبک هزاران روز برای یک ملاقات تنظیم شده با تد فارو (Ted Faro) دیر کرده است (بدین معنی که مدت بسیار طولانی از آخرین حضور الیزابت سوبک در این مکان میگذرد). آقای فارو رئیس شرکتی به نام راهحلهای مکانیزه فارو (Faro Automated Solutions – که به اختصار FAS خوانده میشود) است و این شرکت مسئول دو چیزی بوده که شما در زمان سپری شده خود در دنیای Horizon Zero Dawn، به دفعات با آنها برخورد خواهید نمود، دستگاههای فوکس و رباتها که این شرکت با نام «نگهدارندگان صلح» (Peacekeeping) از آنها یاد میکند. شما همچنین از نام واقعی کاراپترها، که دشمنان از آنها برای تغییر دادن و خشن کردن سایر رباتها استفاده میکنند، مطلع میشوید. این ماشینها ACA3 Scarab نام داشته وظیفهشان هک کردن و کنترل رباتهای موجود در میدان نبرد، در صورت تلاش شخصی برای استفاده از «نگهدارندگان صلح» به عنوان سلاح جنگی، بوده است.
متأسفانه این رباتها به صورت بسیار عجیبی گلیچ کرده و دچار اشکال میشوند. آنها توانایی مصرف زیستتوده و استفاده از آن برای تکثیر خود را بدست آوردند. به همین دلیل است که شما تعداد زیادی ربات را در محیط پیرامون خود میبینید. مشخص نیست که چرا توانایی مصرف زیستتوده در چنین حالتی به آنها داده شده بود. امکان دارد که این توانایی ابتدا، به عنوان راهی برای شارژ کردن ربات در نظر گرفته شده باشد، اما این حقیقت که آنها توانایی تکثیر خود بدین وسیله را داشتند، مسئلهای بوده که باید در مورد آن تفکر شده و مورد بررسی قرار میگرفت. چیزی که شرایط را بدتر میکرد، این حقیقت بود که این گلیچ به رباتها اجازه داده تا با چنان شدتی زیستتوده را مصرف کنند، که طبق محاسبات صورت گرفته زمین تنها طی ۱۵ ماه کاملاً خالی و بایر میشد. و مقصر تمامی این اتفاقات شرکت FAS یعنی سازنده این رباتها بود. سوبک میدانست که برای نجات بشریت آنها نیاز به اقدامی متقابل دارند، از این رو وی همکاری خود را با نیروهای نظامی آغاز نمود.
پروژه زیرو داون (Zero Dawn – طلوع مبدأ)
پروژه زیرو داون یک برنامه ایمنی ایجاد شده توسط الیزابت سوبک در سال ۲۰۶۴ بود، که سالها قبل از وقایع عنوان Horizon Zero Dawn است. این پروژه وسیلهای برای از کار اندازی رباتها و بازگردانی جهان به دستان خالقین آنها، یعنی بشریت بود. این پروژه دلیل باور انسانهای فعلی در مورد پیروزی آنها در مقابل رباتها در گذشته، و تواناییشان به زندگی کردن در کنار آنها در زمان حال است. به آرامی اما بدون شک، انسانها بار دیگر در حال پیشرفت هستند. متأسفانه برخی از انسانها نیز مجدداً از رباتها به عنوان سلاحهای جنگی استفاده نموده و در حال تکرار اشتباه گذشته میباشند.
در همین اثنا که شما در حال کشف حقایق دنیای کنونی و پروژه زیرو داون هستند، مرد مرموزی که تاکنون تنها از طریق فوکس با او سخن میگفتید، هویتش را برای شما آشکار نموده و میگوید که نامش سایلنز است. سایلنز بیان نموده که او پیش از این به قبیله دیگری تعلق داشته اما تصمیم گرفته تا برای کسب دانش در مورد دنیا و رباتهایی که در آن وجود دارند، قبیله خود را رها نماید. سایلنز همچنین بر این باور بوده که هنوز ممکن است دکتر سوبک به وسیله یخ زدن و به خواب رفتن کرایوژنیک بدن یا به صورت دیگری، زنده باشد. خوشبختانه او میگوید که به شما کمک خواهد نمود تا دکتر سوبک را پیدا کنید. آخرین مکانی که دکتر سوبک در حال حرکت به سمت آن بوده، مرکز فرماندهی رباتهای ایالات متحده (US Robot Command) است، که انسانهای امروزی آن را با نام گریو هورد (Grave Hoard – گور دستهجمعی) میشناسند. برای پیدا کردن الیزابت، الوی باید به آنجا رفته و نحوه استفاده دوباره از پروژه زیرو داون را یاد بگیرد.
هرچند، وقتی او میآموزد که زیرو داون واقعاً چه چیزی میباشد، یک شوک غیرقابل انتظار برای بشریت است.
حقیقت زیرو داون و بشریت
بسیاری باور داشتند که زیرو داون یک سیستم تسلیحاتی برای نابودی رباتها و نجات بشریت است. برای بدست آوردن زمان بیشتر جهت آمادهسازی اقدام متقابل بشریت و کاهش ترس و وحشت عمومی، به هر شخص سلاحی داده شده و برای شرکت در «عملیات: پیروزی شکیبانه» (Operation: Enduring Victory) جذب شدند. هدف این عملیات کشتن رباتها و کاهش سرعت حمله آنها (به دلیل نرخ تکثیر بسیار بالای رباتها) تا زمان آمادهسازی پروژه زیرو داون و نجات دنیا بود. هرچند، زیرو داون اصلاً یک سیستم تسلیحاتی نبوده است.
نمیشد تنها ظرف یک مدت کوتاه، گلیچ ایجاد شده در رباتها را از بین برد. تنها شکستن بخشی از کد این گلیچ ۵۰ سال زمان میبرد، و همانطور که بالاتر ذکر کردیم انسانها فقط ۱۵ ماه فرصت داشتند. پس بجای توقف رباتها، پروژه زیرو داون سیستمی را ارائه میداد که با کمک به بهبود دوباره زمین و بازگردانی موجودات زنده، بشریت را نیز بار دیگر به چرخه طبیعت باز میگرداند. نام این برنامه گایا (GAIA) بوده که برگرفته از یکی از قدیسهای قدیمی یونان است. نام دیگر او مادر طبیعیت بوده و در افسانهها غولها، خدایان یونانی و نهایتاً بشریت همگی از او سرچشمه گرفتند. از این رو گایا نام مناسبی برای این سیستم بود.
برنامه گایا پس از مصرف تمامی منابع توسط ماشینها، زمین را دوباره قابل سکونت میکرد. این برنامه شروع به ساخت تأسیساتی مینمود که با استفاده از آنها میتوانست ماشینهای مورد نیاز خود برای بازگردانی انسانها را بسازد. این تأسیسات همان انبارهای زیرزمینی بوده که شما در طول بازی مییابید، که الوی نیز (در زمان نوزادی) در مقابل یکی از آنها پیدا شده است. این سیستم همچنین برنامههای مختلف دیگری داشته که نام آنها نیز از اساطیر یونان الهامگیری شده بودند و گایا را برای دستیابی به اهدافش یاری میرساندند. بعضی از این برنامهها آب را پاکسازی میکردند، بعضی هوا را تمیز نموده، و همچنین برنامههای مخصوصی برای مدیریت و ساخت و ساز نیز در این پروژه وجود داشتند. یکی از برنامههای زیرو داون که در کنار گایا توسعه یافته بود، آپولو (Apollo) نام داشت، که در اساطیر یونان خدای خصوصیات مختلفی بوده، اما استفاده از نام او در اینجا به خدای دانش اشاره دارد. این برنامه تمام دانش یاد گرفته توسط بشریت تا این لحظه را ذخیره نموده، و در آینده نیز اطلاعات و دستاوردهای نسل بعدی بشریت را ذخیره و گسترش میداد.
شایان ذکر است که نسل بعدی بشریت قرار نبود به صورت عادی دنیا بیایند، زیرا پروژه زیرو داون، یک برنامه آمادهسازی برای انقراض بشریت بود. الیزابت هیچگاه رباتها را شکست نداد. تمامی انسانها نهایتاً جان خود را از دست داده و منقرض شدند. گایا میلیاردها تخمک و جنین را در خود داشت تا بعداً همانند فیلم ماتریکس، انسانها را درون ماشینها تولید کرده و پرورش دهد. انسانهای تولید شده توسط گایا، نهایتاً همین بشریتی میشوند که در بازی مشاهده میکنید، که در حال زندگی و تولید مثل در طبیعیت هستند. قرار بود انسانهای تولید شده توسط گایا (آموزش دیده و سپس) در از بین بردن کدهای گلیچ همکاری نموده و دانش خود را به نسل بعدی منتقل نمایند، تا آنکه نهایتاً ماشینها صدها سال بعد در آینده شکست داده شوند.
انسانهای فعلی نوادگان بشریت گذشته هستند، اما مستقیماً بدنیا نیامدهاند. این انسانها پس از انقراض بشریت توسط ماشینها ساخته شدهاند. در حالی که انسانهای پیرامون الوی از تولید مثل طبیعی نسل جدید بشریت به وجود آمدهاند، الوی خود نیز توسط ماشینها ساخته شده است. هرچند دلیل این موضوع مشخص نبوده و برای پی بردن به آن، الوی ابتدا باید گایا را پیدا کند. متأسفانه مشکلات بیشتری سر راه او حضور داشتند.
هیدیز، هفائستوس (Hephaestus) و از دست دادن آپولو
پس از پی بردن به حقیقت پروژه زیرو داون و گایا، الوی باید برای بدست آوردن اطلاعات بیشتری در مورد گایا به مکان دیگری برود. الوی در مورد برنامه دیگری آگاه میشود، برنامهای که به عنوان یک سیستم ایمنی در صورت ایجاد مشکلی در عملکرد گایا طراحی شده بود. این برنامه هیدیز نام داشت. اگر گایا شرایط ناپایداری را به وجود میآورد، هیدیز وظیفه داشت تا همانند اولین انقراض بشریت، بار دیگر همه چیز را از بین ببرد. این برنامه سیستم هفائستوس، خدای آتش، آهن و کلاً اشیای خطرناک یونانی، را فعال نموده تا دوباره رباتهایی بسازد تا منابع زمین را کاملاً مصرف کنند. این یک برنامه پیشگیرانه خوب برای کمک به حفظ و بقای بشریت در آینده دور بود. متأسفانه اشکالی در این روند پیش آمد (به نظر میرسد هر زمان که پای بشریت و ماشینها در میان باشد، به وجود آمدن اشکال یک رویه طبیعی است). الوی پس از پیدا کردن فهرست ثبتی در پناهگاه زیرو داون، به مکان «بدنیا آمدن» خود درون کوه قبیله نورا باز میگردد. پایانه گایا در این مکان واقع شده است.
در مکان پایانه گایا، بالاخره اطلاعاتی در مورد دلیل پیشروی نه چندان مناسب وضعیت فعلی بدست میآورید. در حالی که گایا به درستی عملکرد خود را انجام میداد، پیام مخابراتی دریافت نموده که کنترل بعضی سیستمهایش را از او گرفتند. میدانید، سیستمهای که قرار بود زمین را قابل سکونت کنند، نوزادها را به وجود آورند و کمک نمایند تا همه موجودات زنده بمانند. این موضوع باعث ایجاد دنیایی ناپایدار شده و سیستم پیشگیرانه هیدیز فعال میشود، حال انسانها ۶۰ روز تا انقراض دوباره خود فرصت دارند. گایا که حس میکرد یک جای کار میلنگد، سیستم ایمنی خود را فعال نمود – انفجاری که هر دو برنامه گایا و هیدیز را از بین میبرد. این عمل بشریت را نجات داده اما آنها را به حال خود نیز رها میکرد زیرا دیگر گایا وجود نداشته و نمیتوانست چرخه زمین را کنترل کند. یک سیستم ایمنی دیگر، که مدتها پیش از این فعال شده بود، ایجاد بازگردانی الیزابت سوبک بوده که در واقع همان پیدایش الوی است. الوی در واقع یک نسخه کلون (همسانسازی شده) از خالق گایا (یعنی الیزابت سوبک) بوده که به وجود آمده تا به انسانها در مشکلات پیشرویشان یاری برساند. متأسفانه با وجود آنکه تحقیقات گایا نشان میداد که انسانها به الوی اهمیت داده و برای او ارزش قائل میشوند، در واقعیت این اتفاق رخ نداده و به دلیل عدم دانش و باور به خرافاتها، الوی را تبعید کردند.
حال ممکن است با خود بگویید که چه بلایی سر آپولو آمده، سیستمی که برای آموزش انسانها طراحی شده بود. متأسفانه این سیستم توسط تد فارو، مؤسس شرکت FAS (که رباتها را طراحی کرده بود) از بین رفت. با پیشروی در داستان متوجه میشوید که فارو گروهی به نام آلفاها (Alphas)، دستهای از انسانها که انتخاب شده بودند تا نسل جدید بشریت را هدایت نموده و دانش خود را با آنها به اشتراک بگذارند، را کشته است. فارو همچنین تمامی اطلاعات موجود در سیستم آپولو را پاک نمود. به همین خاطر بوده که انسانها به زندگی قبیلهای بازگشته و هیچ اطلاعاتی در مورد دنیای پیرامون خود ندارند. این موضوع دلیل عدم وجود اطلاعات کافی در مورد «پیشینیان» نیز میباشد. فارو باور داشت که اطلاعات و دانش بشریت، نفرینی خواهد بود که بار دیگر آنها را به سوی نابودی خواهد کشاند. ناراحت کننده بوده که باعث و بانی انقراض بشریت، خود نیز تصمیم گرفته است که نسل جدید حق استفاده از دانش انسانهای پیشین را ندارند.
حال که الوی تمامی حقایق لازم در مورد گذشته را بدست آورده است، سایلنز آماده شده تا قبل از سفر خود، باقی اطلاعاتش را با الوی به اشتراک بگذارد.
حقیقت سایلنز و شادو کارژا
با وجود این که هیچگاه دقیقاً مشخص نمیشود که سایلنز از کجا آمده، این موضوع معلوم بوده که او آن شخصی که میگوید نیست. ما مطلع میشویم که سایلنز مسئول بیدار شدن هیدیز بوده است. وی هیدیز را در اعماق کوه پیدا نموده و هیدیز به او قول دانش عظیمی را داده بود. از این رو سایلنز برای رسیدن به این دانش وعده داده شده، با استفاده از نیروهای شکست خورده شادو کارژا، قبیله کسوف را به وجود میآورد. درست است که شادو کارژا اشخاص بدتینتی بوده که پیش از این نیز از همگان متنفر بودند، اما (دست کم) آنها راه استفاده از ماشین و رباتها را نمیدانستند. از این لحاظ، میتوان گفت که گروه شیطانی و بدجنس بازی، خود تنها بازیچه دست هیدیز بودند تا او را به هدف اصلیش برسانند – مدار مریدیان. پس با وجود آنکه شهر مریدیان از ابتدا هدف اصلی شادو کارژا بوده و آنها صرفاً برای ایجاد یک حواس پرتی به قبیله نورا حمله کردند، این هیدیز بوده که آنها را تحریک میکرد تا رفتاری وحشیانهتر داشته باشند.
مدار یاد شده در حقیقت توسط گایا به وجود آمده و هدفش ارسال سیگنال برای از کار اندازی رباتها پس از شکستن کد گلیچ است. هیدیز قصد داشته تا با استفاده از آن یک فاجعه جهانی به وجود آورده و پس از نابودی تمامی موجودات، یک سیاره ماشینی ایجاد کند. هیچگاه معلوم نمیشود که دقیقاً چرا هیدیز چنین قصدی دارد. در هر صورت، هدف اصلی طراحی او یاری رساندن به بشریت بوده است. سایلنز به شما میگوید که هدفش از کمک کردن به شما، جبران اشتباهش در ایجاد یک ارتش شیطانی، برای رسیدن به دانش (وعده داده شده توسط هیدیز) میباشد. سایلنز نیزه خود را به الوی داده، که قابلیت وارد کردن یک کد بازنویسی در سیستم هیدیز را دارد، که در نتیجه با فعالسازی دوباره عملکرد ایمنی گایا، باعث انفجار هیدیز میشود.
حال زمان آن رسیده تا جلوی خطری که بشریت را تهدید میکند بایستید.
نبرد با هیدیز
همانند گایا، هیدیز هم فقط یک کامپیوتر است. پس نبرد با هیدیز در واقع مبارزه با ارتشی از دثبرینگرها، نیروهای شادو کارژا و سایر ماشینهای تحت کنترل هیدیز میباشد. این نبرد دشواری بوده، اما برای کمک به بشریت الوی باید در آن پیروز شود. البته برای رسیدن به هیدیز، الوی ابتدا باید خود را به مکان جدید او در مریدیان برساند.
ارتش هیدیز برنامه داشته تا کنترل مدار را در دست بگیرد، از این رو زمان نقش کلیدی را در این لحظه ایفا میکند. اگر الوی خود را به موقع به این کامپیوتر شیطانی نرسانده و کدهای او را دوبارهنویسی نکند، بشریت نابود میشود. هنگام رسیدن الوی به هیدیز، سیگنال پایان دنیا در حال ارسال شدن است. شما میتوانید در سراسر زمین بیدار شدن رباتهایی قدرتمند را ببینید، که از هر آنچه پیش از این در بازی Horizon Zero Dawn با آنها روبرو شده بودید، بزرگتر هستند. پس از یک مبارزه دشوار در کنار متحدانش، الوی بالاخره تمامی مدافعان هیدیز را شکست داده و به او نزدیک میشود.
پس از فرو کردن نیزهاش درون هیدیز، الوی خود را در دنیای هولوگرامی مییابد. از الوی نام و درجه او پرسیده شده تا مأموریتش کامل شود. الوی نیز خود را سوبک معرفی کرده و اطلاعات او را داده که مورد پذیرش قرار میگیرد. الوی، تجسم دوباره الیزابت سوبک، و نهاییترین برنامه ایمنی بشریت، هیدیز را شکست داده و خطر ماشینها را از بین میبرد.
پایان؟
پس از شکست دادن هیدیز، بازیکنان فلشبکی در قالب یه کاتسین مشاهده نموده که در آن گایا و سوبک در حال صحبت کردن هستند. سوبک داستانی از دوران کودکی خود میگوید که در آن چگونه اشتباهی یک درخت را آتش زده و پرندگان درون آن را کشته بود. مادر الیزابت او را مجبور نموده تا به درخت و پرندههای سوخته نگاه کرده و با اشتباه خود روبرو شود. احتمالاً همان لحظه در دوران کودکی الیزابت سوبک بوده که به او این قدرت را داد تا با نابودی بشریت توسط اشتباه فارو کنار بیاید. در زمان حال، الوی به جستجو برای بقایای الیزابت سوبک، زنی که الوی براساس او تجسم یافته بود، ادامه میدهد. وقتی الوی جسد او را پیدا میکند، متوجه آرزوی الیزابت خواهیم شد، آنکه یک دختر داشته باشد. الیزابت امیدوار بود که دخترش شخصی شجاع، مهربان و باهوش باشد و حتی اگر شده یک ذره، توانایی نجات دنیا را نیز داشته باشد، همانطور که الوی این کار را انجام داد. در دستان (بیجان) الیزابت ماکت کره زمین را میبینیم، که نشان میدهد هر آنچه انجام داده و هرچه فداکاری نموده، همگی برای زمین و مردمان آن بوده است.
این میتوانست پایانی زیبا و مناسب برای بازی باشد، اما استودیوی گوریلا گیمز، نمیخواست بازی را اینگونه به اتمام برساند. یک کاتسین دیگر هنوز باقی مانده است، کاتسینی که ذرهای شیطانیتر میباشد.
زمانی در آینده، گروهی از انسانها با هیدیز روبرو میشوند که هنوز نیزه در بدنش وجود دارد. هیدیز زنده گشته و شعلهای از تباهی را در آسمان در جهتی نامشخص میفرستد. این تباهی توسط سایلنز دریافت شده که خود رباتی غولآسا برای زنده کردن پیدا نموده است. سایلنز که هیدیز را درون کپسول کوچکی در دستان خود داشته، کنار این ربات غولآسا ایستاده است. سایلنز دلیل اصلی وقایع رخ داده در این نسخه بوده، و با به اتمام رسیدن بازی Horizon Zero Dawn، راز شخصیت واقعی او از قبل نیز عمیقتر میشود.
داستان Horizon Zero Dawn به بسیاری از سوالات ما پس از مشاهده این بازی برای اولین بار در E3 2015 جواب داد، اما در عین حال پس از اتمامش ما را با سوالات بسیار بیشتری رها کرد. ما نمیدانیم چه شخص یا موجودی تباهی را به وجود آورده که باعث تغییر هیدیز گشت. همچنین نمیدانیم سایلنز دقیقاً از کجا آمده است. آیا او انسانی از نسل جدید بشریت است؟ یا رباتی بوده که از لحاظ ظاهری به انسانها شباهت دارد؟ یا انسانی میباشد که از آخرالزمان قبلی نجات یافته و تازه در این دنیای جدید (از خواب کرایوژنیک) بیدار شده است؟ ما میدانیم که او نیت خوبی نداشته، که این قضیه یاری رساندنش به الوی را عجیبتر نیز میکند. سازندگان همه چیز را برای ساخت دنبالهای جذاب برای Horizon Zero Dawn آماده کردهاند.
خیلی عالی بود دمت گرم
ترجمه شیرین هم که جای خود داشت
ممنون!چون داستان خیلی تاثیر گذار بود و من انگلیسیم در حدی نبود که همه چیز رو بفهمم این کمک کرد…۳>
آقا ی سوال راست آخر داستان میاد یا همون جا میمیره؟
آخر داستان ک گفت الوی در ظاهر هدیس شکست داد ولی تو آینده هدیس ب صورت نور برگشت پیش سایلنس اونم رفت پیش ی ربات بدتر از همه اینا ک تو بازی بود معلوم نیست میخاد چیکار کنه باز
چقدر حیف شد که فرصتی برام پیش نیومد که طی مدتی که کنسول داشتم این بازی رو بصورت کامل تجربه کنم ، چقدر داستان جالبی داشت
ممنون از پیکسل ارتس و اقای سالمی بابت ارایه ی این مطلب
داداش واسه پیسیش هم هس اگه شرایطشو داری حتما دانلودش کن حدود ۶۰ گیگ اینا بود
اره میدونم ولی سیستمی که دارم خیلی جوابگوی بازی نیست و اون لذتی که باید رو نمیتونم از بازی ببرم
به لطف PLAY AT HOME بازی رو دارم و وقتی کنسول خریدم اولین اولویتم برای بازی کردنه
آقا هدیز و گایا چطوری با هم نابود شدند ولی هدیز آخرش زنده موند (البته من بخشی که. الوی به مبارزه با هدیز میره رو نخوندم که برام اون قسمت اسپویل نشه) ولی اگر اینو کسی میدونه بگه لطفا.
هیدیز یک ویروس تو سیستم خودش پخش میکنه و میتونه فرار کنه
سلام،من خودم تا حدی داستانو فهمیدم اما اینجا تونستم کامل داستانو بخونم.داستان واقعا زیبا و تاثیر گزار بود،روش ها و اقدام های الیزابت و اینکه الوی تقریبا دختر الیزابت بود خیلی باحال بود،همچنین شخصیت سالینس هم به جذابیت داستان کمک کرد،کاتسین آخر بازی هم که حرف نداشت!عالی داستانو توضیح دادید عاااااالی بود.
منم میخواستم اینم بگم الان میگم:
سلام،من خودم تا حدی داستانو فهمیدم اما اینجا تونستم کامل داستانو بخونم.داستان واقعا زیبا و تاثیر گزار بود،روش ها و اقدام های الیزابت و اینکه الوی تقریبا دختر الیزابت بود خیلی باحال بود،همچنین شخصیت سالینس هم به جذابیت داستان کمک کرد،کاتسین آخر بازی هم که حرف نداشت!عالی داستانو توضیح دادید عاااااالی بود.
داستانشم اینجوریه ماشینا به زمین حمله میکنند و الوی میکشتشون و در جنگ موفق میشه همین خیلی هم خلاصه گفتممم
من هورایزن رو دوست دارم ولی مشکلی داره اون ماشینه هست میره زیر زمین اسمشم راکبراکر هست کشتنش خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی سخت هست من دوست ندارم بکشمش?