تقریبا پنج سال پیش بود که استودیوی «موون استودیوز» (Moon Studios) با عرضهی بازی Ori and the Blind Forest رنگ و لعابی سحرآمیز را به عناوین Metroidvania مدرن بخشید. عنوان مذکور، بهترین بازی سبک خود نبود، اما هویت آن از ویژگیهای بالقوهای برخوردار بود که آن را در مقایسه با دیگر نمونهها متمایز میکرد. انیمیشنهای فوقالعاده زیبا و تِم منحصر بهفرد بازی هر بازیکنی را مجذوب خود مینمود. همه گمان میکردیم که Ori and the Blind Forest، نهایت تواناییهای استودیوش بوده و ورای آن رفتن غیرممکن است. اما امروز، میخواهیم بررسی کنیم که چگونه «موون استودیوز» توانسته با ساخت بازی Ori and the Will of the Wisps، پا را فراتر نهاده و غیرممکن را ممکن ساخته است. با نقد و بررسی بازی Ori and the Will of the Wisps در وبسایت پیکسلآرتس همراه ما باشید.
شروع یک پایان: ورود عصارهی نور به سرزمین تاریکیها
داستان بازی مستقیما بعد از پایان نسخهی اول رخ میدهد. بعد از تولد آخرین فرزند «کورُو» (Kuro)، که «کوو» (Ku) نام دارد، آرامشی سرتاسر جنگل «نیبل» (Nibel) را فرا میگیرد. «اُری» (Ori) و «ناروو» (Naru)، چون خانوادهی واقعیاش، او را پرورش داده و بزرگ میکنند. سالها میگذرد. «کوو» بزرگ میشود و رابطهای بسیار قوی میان او و دیگر اعضای خانواده شکل میگیرد. زندگی آنها به خوبی و خوشی پیش میرود، اما شادی میان آنها چندان دوام نمیآورد. «کوو»، بخاطر ماهیت پرندهاش، بایستی پرواز کند چرا که برای بودن در آسمان ساخته شده، ولی مشکلی وجود دارد. یکی از بالهای او ناقص است. اما به هنگام ناامیدی، همگی یاد آخرین یادگار «کورُو» برای فرزندش میافتند: یک پر جغد. با استفاده از این پر، «کوو» قابلیت پرواز کردن را بدست میآورد و با شادی تمام به همراه «اُری» راهی آسمانها میشود. متاسفانه بخت با آنها یاری نکرده و توسط طوفانی سهمگین، به جنگلی فرستاده میشوند که قلبش را تاریکی ابدی فرا گرفته است. «اُری»، سردرگم و ناراحت، راهی سفری دور و دراز میشود تا برادرش را پیدا کند و این بین متوجه اسرار جنگل «نیوان» (Niwan) خواهد شد. این جنگل زمانی نورانی و حیاتبخش بوده اما با انقراض آخرینِ ارواح نگهبان، که از قضا «اُری» هم یکی از آنان است، محکوم به تاریکی میشود. اینگونه، قهرمان نورانی و کوچک روایت ما تصمیم میگیرد که هم ارادهی قلب جنگل را بازگرداند و هم دوستش را از دستان موجوداتی سنگدل نجات دهد.
زمان انتشار نسخهی اول این سری، برخی باور داشتند که Ori and the Blind Forest خیلی سعی دارد شعار بدهد. به زبان سادهتر، عنوان یاد شده از نظر این اشخاص، سعی داشت خود را سمت موضوعاتی که در باب طبیعت مطرح است برده و از هویت مستقل خویش مقداری دور میشود. در Ori and the Will of the Wisps ما شاهد داستانی هستیم که دیگر جایی برای بهانهجویی و ایراد نمیگذارد. در وهله اول، میبینیم که روایت این نسخه در مقایسه با نسخه پیشین بسیار شخصیتر شده است. «اُری» این بار تنها به دفاع از طبیعت نمیپردازد، بلکه بیشتر از هر چیزی تلاش میکند برادر خواندهاش را نجات دهد. سپس، با پیشروی در داستان، کشف میکنیم که اساس و بنیان شخصیتهای منفی بازی، بخصوص موجود «شریک» (Shriek) که آنتاگونیست اصلی بوده، براساس رخدادهای شخصی شکل گرفته و اهدافشان، با توجه به تفاسیر ذکر شده، به آنها هویتی مستقل و مجزا میبخشند. به بیان سادهتر، Ori and the Will of the Wisps روایتگر یک زندگی است؛ بازیکنان با آگاهی یافتن از گذشتهی شخصیتها و اسرار جنگل «نیوان» به مبانی ورای «دفاع از طبیعت» رسیده و لحظه لحظه آن را لمس میکنند.
اما ملموس بودن تنها ویژگی مثبت این دنباله نیست. جذابیت ماجرای Ori and the Will of the Wisps بخاطر کمی غیرقابل پیشبینی بودنش و البته، انسجام روایی و داشتن آگاهی کافی از اینکه کِی و کجا روایت بازی را کمی بپیچاند، باعث میشود که ادعا کنیم داستان این دنباله یکی از بهترینهای موجود میان عناوین Metroidvania است. Ori and the Will of the Wisps خوب میداند که در عنوانی که دلیل اصلی تجربهاش بخش گیمپلی بوده، چگونه راوی داشته باشد تا مخاطبش هیچگاه احساس خستگی نکرده و دائما خود را مشتاق دانستن وادیهای بعدی بیابد. بازی به شما فرصت هضم اطلاعات را میدهد، شما را به موقع آمادهی تجربهی یک نقطه عطف میکند و در مواقع لازم، آنقدر خود را آرام نگه میدارد که مخاطب احساس امنیت بکند. میوهی این کوشش، بر جای گذاشتن خاطری خوش و جاودان از خود در اذهان مخاطبین است.
نزاع میان روشنایی و تاریکی: گیمپلی از نو تعریف شده
هرچه که از گیمپلی Ori and the Blind Forest به یاد دارید را باید فراموش کنید، زیرا Ori and the Will of the Wisps رویهای کاملا تازه را در قبال این بخش در پیش میگیرد. همین جا باید ذکر کرد که این دنباله، خوی اکشنتری به خود گرفته و میتوان آن را هم جهت با بازیهایی مثل Hollow Knight یا Dead Cells دانست. خلاف نسخهی پیشین، که تمرکزش بیشتر روی پلتفرمینگ بوده و اساسا بخش کثیری از مبارزات را گوی همراه شما انجام میداد، در دنبالهی جدید قرار است دهها بار بیشتر مشغول به مبارزه شده و خود را دائما درگیر چیدن ترکیبات و استراتژیهای جدید جهت شکست دشمنان پیدا کنید. در این بازی «اُری» میتواند همزمان از سه قابلیت فعال استفاده کند. این قابلیتها یا میتوانند شما را در عبور از موانع و پلتفرمینگ یاری کرده و یا ابزار نبردتان جلوی دیگران باشند. اولین قابلیت شما، یک شمشیر نورانی بوده که حکم حملات سریع (Light Attack) را ایفا میکند. از لحظهی اول دستیابی به این شمشیر، متوجه میشوید که بازی شما را تشویق میکند با تکاپوی بیانتها و وارد کردن حملات گوناگون، سریعا موانع زنده را پس زده و با حفظ این جریان سریع، به مناطق جدید برسید. حسی که به آن اشاره کردیم سریعا ما را یاد المانهای مواردی مثل ICEY میاندازد. در ICEY، بازی به شما یاد میدهد که چگونه با اجرای کمبوهای گوناگون و پریدنهای مکرر، تجربهی پلتفرمر خود را تبدیل به یک Hack and Slash کنید. پروسهای مشابه در Ori and the will of the Wisps نیز رخ میدهد. در ادامه، بعد از این شمشیر، با کسب قابلیت استفاده از تیروکمان، چکش و البته مهاراتی قبیل استفاده از شلیکهای دشمن جهت کسب ارتفاع و از نو پریدن، ناخواسته به شما القا میشود که کمی از منطقهی امن خود در گیمپلی فاصله گرفته و بازی را به زانو دربیاورید.
این اجبار در جهتی مثبت است. با تغییر ریتم بازی، هم چالشبرانگیز بودن آن افزایش مییابد و هم آن احساس هیجان اولیه دوباره ایجاد میشود. این اقدامات موانع اصلی عنصر «تکرار» هستند و خوشبختانه Ori and the Will of the Wisps به خوبی از آنها استفاده کرده است. «تازگی» تنها یک نیمهی ستودنی این بازیست. نیمهی دیگر آن، سختی بسیار است. بله درست خواندید، Ori and the Will of the Wisps سخت است، واقعا سخت. الگوهای سریع حملات دشمنان، گاها پر شدن صفحه توسط آنها و موانع مرگبار این دنباله ما را یاد Hollow Knight میاندازد. بازی که سعی داشت المانهای بازیهای «سولزبورن» را وارد عرصهِی Metroidvania کرده تا به فرمولی جدید دست یابد. «موون استودیوز» هم متوجه شده که این فرمول نوپا از چه شهرت بالایی میان بازیکنان برخوردار بوده، سعی کرده تا آن را به شیوهی خود روی ساختهی جدیدش پیاده کند. برای مثال، حملات یکسری از دشمنان آنقدر سنگین بوده که دو یا سه ضربهی آنان ممکن است شما را از پای درآورد. در مقابل این کنش واکنشی در نظر گرفته شده مانند Flaskهای Dark Souls. «اُری» با استفاده از یکی از قابلیتهای خود، بخشی از Mana Pool را فدای نوار سلامتی میکند. اما این نوع سختی، گاها بهای سنگینی هم دارد. بازی ممکن است از حالت تعادل خارج شود. اما Ori and the Will of the Wisps میدانسته چگونه از پس این چالش برآید. از آنجایی که این عنوان یک Metroidvania است، گشتوگذار از المانهای اصلیاش به شمار میرود. حال چطور گشتوگذار بازیکنان را پادش دهیم؟ با قرار دادن قدرتهای اضافی مختلف و ارتقادهندههای نوار سلامت و Mana Pool.
درواقع سختی بازی، بهانه و دلیلی است برای توجه بیشتر به ذات و هستهی آن: گشتن تک تک نقاط نقشهی بازی و آگاهی یافتن از اسرار آن. اینگونه، تعادلی محکم میان دو بخش گیمپلی یعنی مبارزات و پلتفرمینگ ایجاد میشود. شخص با پیشروی در بازی، کسب امتیاز و یادگیری قابلیتهای جدید، توانایی کشف مناطق تازه را یافته و با یافتن مواردی که زمینهی ارتقای «اُری» را فراهم میکنند، به نبرد با چالشهای جدیدتر میرود. یکی از این موارد مهم، Shardها هستند. اینها را میتوان نوعی Modifier در نظر گرفت که برخی از قابلیتهای اصلی شما را، مثل نوع شلیک تیروکمان تغییر میدهند، یا به شما اجازه داده که سه بار پشت هم بپرید. البته جستوجوی فراوان در بازی صرفا استفادهی جنگی نداشته و به بُعد فرعی بازی هم کمک بسیار میکند. بخش جانبی Ori and the Will of the Wisps شامل ماموریتهای فرعی و بازسازی خانهی ساکنان «نیوان» است. برای مثال، جهت ساختن یک خانه یا باز کردن یک معدن، شما باید سنگهای خاصی را پیدا کنید که به بنای ساکن این جنگل اجازه دهد از ابزارش استفاده کند. یا حتی یافتن یک دانهی درخت میتواند به شما قابلیتی جدید را ببخشد که چالشهای تازه را آسان کند. این بازی نه تنها سعی نموده مبانی که توسط عناوین قبل خودش ثبت شدهاند را با چاشنی خودش بازتعریف کند، بلکه حتی در ساعات انتهایی هم محتوای تازه برای ارائه دارد. کاری که عنوان مذکور انجام میدهد واقعا ستودنی است. کمتر عناوینی در این ژانر هستند که قادر به ارائهی چیزهای جدید و در همان حال، ارتقای محتوای کنونی باشند. Ori یکی از آنهاست و این موجب خوشحالی است.
از دیگر جذابیتهای بخش مبارزه میتوان به Boss Fightهای نفسگیر اشاره کرد که علیرغم تعداد نسبتا کمشان، از پیچیدگی بسیاری برخوردارند. همگی باسها چند فازه بوده و از الگوهای متنوعی برای شکست شما استفاده میکنند. علاوه بر مکانیزمهای مختلف، المانهای مشابه Mega Man هم در این بازی پیاده شده و مقابل یک الی دو باس (بسته به ترتیب انجام ماموریتها) بازیکنان میتوانند با استفاده از قابلیتهایشان، مانند رویهی مجموعهی مذکور، نقاط ضعف بخصوصی را در این نبردها بیابند. پلتفرمینگ بازی هم از این چندلایه بودن غافل نمانده و مشابه بازی Celeste، بازیکنان خود را مقابل سکوها و مسیرهایی خواهند یافت که عبور از آنها مهارت و دقت میخواهد. بطور کلی باید گفت که Ori and the Will of the Wisps معجونی کامل و شیرین از تمامی چیزهایی است که تا به حال تجربه کردهاید و حتی فراتر.
جنگل تاریکیها: منظرهی زیبایی که زیربنایش ضعیف و فرتوت است
در وصف زیبایی Ori and the Will of the Wisps تنها یک لغت میتوان به کار برد: بینظیر. مشابه دنبالهی پیشین، با وجود اینکه موتور گرافیکی بازی از جمله موتورهای نامی صنعت بازیهای رایانهای هم نیست، ما شاهد جلوههای گرافیکی و طراحی بصری بسیار زیبایی هستیم. اما متاسفانه، پورت بازی روی سیستمهای خانگی مشکلات فراوانی دارد. مشکلاتی مانند بسته شدن بازی به شکل ناگهانی (Crash)، قطع شدن صدا، کمی لکنت صوتی (Stuttering) و باگهای بسیار طی تجربهی ۱۵ ساعتهی ما مشاهده شدند و خب متاسفانه تنها یکی از آنها با انتقال دادهها روی درایو SSD حل شد. سیستمی که این بازی بر رویش تجربه شده بدین شرح است:
پردازنده: AMD RYZEN 5 1600X 6-Core 3.6 GHz
گرافیک: MSI GeForce GTX 1080 GAMING X 8G
مادربرد: MSI B350 GAMING PLUS AM4 AMD
حافظه رم: Geil EVO X DDR4 16 GB 3000 MHz CL15 Dual Channel Desktop
دیسک حالت جامد: سامسونگ مدل ۸۶۰ Evo ظرفیت ۲۵۰ گیگابایت
هرچند که فریمدهی بازی عالی بوده و هیچگونه Input Lag هم مشاهده نشده، اما نمیتوان از مشکلاتی که به آنها اشاره کردیم به راحتی عبور کرد چرا که برخی از آنها میتوانند تجربهی شما را، به دلیل عدم ذخیرهسازی، به کلی خراب کنند. امید میرود که در آیندهای نزدیک شاهد برطرف شدن این مشکلات باشیم. قطعات موسیقی که در Ori and the Will of the Wisps به کار رفتهاند از جمله بهترینهای اتمسفریک عناوین مشابه بوده و به لطف دانش زبانی کافی که سازندگان حین ساخت زبان بیگانهی ارواح بازی داشتند، صداگذاری و دوبلهی شخصیتها، در عین نامفهوم بودن، بسیار آشنا و قابل درک هستند.
سخن نهایی
Ori and the Will of the Wisps از آن دسته بازیها است که با یک نگاه میتوان به زیبایی و جذابیتش پی برد. خوشبختانه بازی خود را کاملا از این جهت ثابت کرده و با ارائهی گیمپلی پیشرفته و درگیرکننده، روایتی زیبا و باهویت و زیبایی بصری بیکرانش، خودش را به یکی از برترین عناوین مستقل و Metroidvania نسل کنونی مبدل میسازد.
Ori and the Will of the Wisps از آن دسته بازیهایی است که با یک نگاه میتوان به زیبایی و جذابیتش پی برد. خوشبختانه بازی خود را کاملا از این جهت ثابت کرده و با ارائهی گیمپلی پیشرفته و درگیرکننده، روایتی زیبا و باهویت و زیبایی بصری بیکرانش، خودش را به یکی از برترین عناوین مستقل و Metroidvania نسل کنونی مبدل میسازد.
روایتی منسجم، باهویت و عاطفی
زیبایی بصری بیکران
موسیقی دلنواز
طراحی هوشمندانهی بخشهای مختلف بازی که باعث ایجاد انسجام و نظمی قوی بینشان میشود
سلام و خسته نباشید
چگونه خرس را بیدار کنیم ؟
با پر بیدارش کن