نقد و بررسی

بررسی بازی Greedfall

صعود به یک قدمی قله...

شاید کمتر کسی تاکنون نام استودیوی اسپایدرز (Spiders) را شنیده باشد. استودیوی مستقلِ فرانسوی که سازنده عناوینی همچون Bound by Flame ،Mars: War Logs ،Of Orcs and Men و The Technomancer بوده است. وجه مشترک تمامی بازی‌های نام برده شده سبک اکشن-نقش آفرینی و تجربه صرفا تک نفره آن‌ها است. در واقع تخصص و حیطه کاری استودیوی مزبور ساخت بازی‌های اکشن-نقش آفرینی است، اما برای مشاهده کارنامه کاری و میزان موفقیت عناوین ساخته شده‌ی اسپایدرز بهتر است نگاهی به نقدها و نمرات دریافت شده توسط بازی‌های این استودیو داشته باشید. اگر بخواهیم در مورد وضعیت آثار اسپایدرز صحبت کنیم با لیستی از بازی‌های ضعیف مواجه خواهیم شد، عناوینی مثل The Technomancer و Bound by Flame با اینکه دارای ایده‌هایی جذاب و منحصر به فرد بوده‌اند اما به دلیل مشکلات فنی و کمبود امکانات نتوانسته‌اند آن طور که باید و شاید کیفیت مطلوبی ارائه کنند، به همین خاطر نه تنها موفق به جذب مخاطب نشده بلکه به سرعت به ورطه فراموشی سپرده شده‌اند. اما نوبتی هم که باشد نوبت به Greedfall جدیدترین ساخته‌ی آن‌ها می‌رسد که به گفته مدیر استودیو، خانم Jehanne Rousseau، تیم سازنده از اشتباهات The Technomancer درس گرفته و تلاش کرده تا با رفع مشکلات گذشته عنوانی بهتر و کامل‌تر ارائه دهد. بنابر گفته آنان در ساخت Greedfall از بازی‌های نام آشنا و بزرگ موجود در این سبک مثل Fallout و عناوین استودیوی بایوور (BioWare) الهام گرفته شده است. چندی پیش نیز خانم Rousseau طی گفتگویی اذعان داشتند که Greedfall سعی دارد خلاء موجود به واسطه غیبت بازی‌های نقش آفرینیِ استودیوی بایوور را در بازار پُر کند.

ما در حال ساخت بازی‌ای هستیم تا نه به‌عنوان جایگزین بازی‌های بایوور بلکه برای پُر کردن جای خالی آن‌ها وارد شویم. واقعیت این است که نمی‌توانیم بازی‌مان را با عناوین آن‌ها مقایسه کنیم. تیم ما به بزرگی آن‌ها نیست و همچنین بودجه ساخت ما نیز در حد و اندازه آنان نیست، اما سعی داریم تا به ساخت بازی‌هایی که دوست‌شان داریم ادامه دهیم. امیدواریم که بازیکنان آن را دوست داشته باشند و کسانی که از بازی‌های نقش آفرینیِ داستان محور لذت می‌برند از Greedfall نیز لذت کافی را ببرند. Jehanne Rousseau

پس با توجه به صحبت‌های مدیر استودیوی اسپایدرز، اگر به دنبال مقایسه Greedfall با عناوینی مثل Dragon Age: Inquisition و یا The Witcher 3: Wild Hunt هستید و انتظار مشاهده بازی‌ای به وسعت و کیفیت آن‌ها را دارید، بهتر است از تجربه آن صرف نظر کنید…

داستان در Greedfall در قرن هفدهم میلادی و در جزیره‌ای خیالی روایت می‌شود. بازیکنان کار خود را در شهر Serene آغاز می‌کنند جایی که درگیر شیوع بیماری مهلکی به نام Malichor است. در همان ابتدا به شما ماموریت داده می‌شود تا برای یافتن راه درمانی به جزیره تازه کشف شده Teer Fradee سفر کنید. جزیره‌ای اسرار آمیز که پر از جادو، شگفتی، جانوران عجیب و غریب و ناشناخته‌هاست. در بدو ورود به جزیره متوجه خواهید شد که شما اولین نفری نیستید که پا به آن گذاشته و اقوام بسیاری پیش‌تر به استعمار و اِشغال سرزمین‌های‌ مردم بومی آن مشغول بوده‌اند. قبایل بومی ساکن در این جزیره نیز سعی در مقابله با آن‌ها دارند و شما برای دستیابی به آنچه که دنبالش هستید باید راهی برای جلب اعتماد طرفین پیدا کنید. بازیکنان در این راه کنترل فردی به نام De Sardet پسر/دختر عمو (بنابر انتخاب کاربران در ابتدای بازی)، دست راست، نماینده و تنها فرد مورد اعتماد شاهزاده Constantin d’Orsay، فرماندار جدید شهر New Serene واقع در جزیره را بر عهده می‌گیرند. مسئولیت شما در این راه برقراری ارتباط با ملیت‌ها و فرقه‌های گوناگونی است که در این جزیره زندگی می‌کنند و یافتن راهی برای جلب اعتماد و اتحاد با آن‌هاست تا از این طریق بتوانید علاوه بر به دست آوردن داروی شفا بخش، به استعمار و یا آزادی جزیره کمک کنید. بخش داستانی بازی برخلاف عناوین مشابه این سبک به جای اینکه شما را مدام وارد نبردهای ریز و درشت کند، بیشتر برروی روابط دیپلماسی میان قبایل و کشورها تمرکز دارد. یعنی وظیفه شما در بازی اکثرا ایجاد ارتباط، حفظ و تحکیم آن، جستجو و کشف، پرده‌برداری از رازها و اتخاذ تصمیم درست است و در این بین نیز بخش کوچک‌تری از بازی به نبرد و درگیری اختصاص یافته است.‌
داستان در Greedfall مهمترین بخش بازی است. داستانی که شاید در نگاه اول ساده و سرراست به نظر برسد اما رفته رفته پیچیدگی و جذابیت‌های آن را به واسطه روایتی قدم به قدم و جذاب مشاهده خواهید کرد. به مانند سایر بازی‌های نقش آفرینی برای درک صحیح داستان و داشتن تجربه‌ای دلپذیر باید دانش مناسبی از زبان انگلیسی داشته باشید.

بررسی بازی Starfield
خواندن
1
یکی از بهترین عکسایی که از داخل بازی شکار کردم

شاید بتوان گفت ضعیف‌ترین بخش بازی گرافیک و جلوه‌های بصری آن است. انیمیشن‌های تاریخ مصرف گذشته، گرافیک نسل هفتمی، بافت‌های بی‌کیفیت و نورپردازی نه چندان جالب همه و همه دست به دست هم داده‌اند تا از جلو‌ه‌های بصری بازی کاسته شود. Silk Engine نام موتور بازی‌سازی اختصاصی استودیوی اسپایدرز است که پیش‌تر در بازی‌های گذشته آن‌ها مورد استفاده قرار گرفته است. از طرفی نکته مثبت این بخش بهینه‌سازی مناسب بازی است بدین ترتیب که در طول تجربه Greedfall غیر از مواردی نادر به باگ یا افت فریمی برنخوردم، مدت زمان بارگذاری‌ها نیز کوتاه است و خبری از بارگذاری با تاخیر بافت‌ها نیست. تمام این موارد سبب می‌شوند تا بازیکن بدون دغدغه و ناراحتی به تجربه بازی ادامه دهد. اما از بحث فنی که بگذریم در جایگاه هنری جلوه‌های بصری بازی بسیار زیبا و چشم نواز هستند و سبب می‌شود گشت و گذار در محیط‌های وسیع آن برای بازیکن جذاب و لذت بخش شود. جلوه‌های صوتی بازی نیز از کیفیت مطلوبی برخوردارند و می‌توان آن را جزو بخش‌های کم نقص به حساب آورد. در طول تجربه‌تان بسته به شرایط و منطقه‌ای که در آن قرار دارید موسیقی متن مناسبی را خواهید شنید که حس خوبی را به بازیکن القا می‌کند. صداگذاری هم هر چند خالی از اشکال نیست اما می‌توان آن را یکی از نقاط قوت بازی به شمار آورد که استودیوی سازنده هرچه بیشتر تلاش کرده تا در این بخش به جزئیات توجه داشته باشد و تجربه‌ دلپذیری را برای مخاطبین فراهم آورد.

2
با استفاده از این میزها در نقاط مختلف بازی می‌توانید تجهیزات خود را ارتقا داده و معجون‌های مختلف بسازید

نوبتی هم که باشد نوبت به گیم‌پلی بازی می‌رسد. این بخش از بازی جایی است که در آن بیشترین مشکلات و کاستی‌ها به چشم می‌خورد و ممکن است هر بازیکنی را از ادامه تجربه آن منصرف کند. گیم‌پلی بازی همانطور که ویژگی‌های مثبت زیادی دارد، شامل اشکالات عدیده‌ای نیز می‌باشد. مثل اکثر عناوین نقش آفرینی در بدو ورود باید شخصیت مورد نظر خود را بسازید. بازی دارای سه کلاس مختلف به نام‌های Technical ،Warrior و Magic است که هر کدام دارای ویژگی‌های منحصر به فردی هستند. کاراکتر شما در بازی دارای سه درخت مهارت مجزا با نام‌های Attributes ،Skills و Talents است که هرکدام برروی بخشی از ویژگی‌های فردی‌تان تمرکز دارند. یکی از مشکلات عمده بازی از همین درخت مهارت‌ها آغاز می‌شود. تقریبا می‌شود گفت غیر از تعداد انگشت شماری، اکثر این ویژگی‌ها کارایی چندانی ندارند و می‌توانید بدون خرید آن‌ها بازی را تا انتها و بدون مشکل پیش ببرید. بعنوان مثال برای پریدن از فواصل بلند، عبور از راه‌های باریک و یا ساخت معجون‌های مختلف نیازمند تهیه توانایی خاصی هستید اما اگر آن‌ها را تهیه نکرده‌اید اصلا نگران نباشید چون همیشه راه سهل ثانویه‌ای برای رسیدن به هدف وجود دارد (البته شاید این مورد از نظر عده‌ای نکته مثبت تلقی شود، چرا که به بازیکن آزادی عمل داده شده و او را محدود به استفاده از یک روش نمی‌کند. اما خب با در نظر گرفتن این قضیه عملا سازندگان مکانیزم‌هایی که خود در بازی تعبیه کرده‌ را خنثی کرده‌اند و بود و نبود آن‌ها تاثیری روی پیشبرد بازی نمی‌گذارد. اما اگر بدون تهیه قابلیت‌ها بازیکنان به دردسر افتاده و مجبور به یافتن راه‌های جایگزینِ سخت (یا تا حدودی سخت) می‌بودند، وجود چندین راه برای رسیدن به هدف کاملا منطقی‌ به نظر می‌آمد). مورد دیگر سیستم مبارزات و هوش مصنوعی بازی است. سیستم مبارزت Greedfall برروی درجه سختی Normal کاملا ساده، پیش پا افتاده و در عین حال روان است؛ شمشیر خود را بِکِشید، جای خالی دهید و دشمنان را قلع و قمع کنید که همین روند باعث می‌شود بخش مبارزات بازی خیلی زود تکراری شود. سلاح‌های دوربرد مثل تپانچه نیز در بازی وجود دارند که برای آسیب زدن به زره دشمنانی که از پا درآوردن آن‌ها در فواصل نزدیک مشکل است بسیار کاربردی هستند و استفاده از آن‌ها سبب می‌شود شکست این نوع از دشمنان آسان شود. البته دلیل اصلی این سادگی طراحی نادرست مبارزات و در کنار آن هوش مصنوعی دشمنان است. سیستم مبارزات پتانسیل این را دارد که خیلی پیچیده‌تر ظاهر شود، همینطور ابزار و توانایی‌های مورد نیاز آن در بازی تعبیه شده (قابلیت‌های مختلفی که برای ارتقای شخصیت وجود دارد) اما عدم وجود بستری برای به کار گیری این قابلیت‌ها موجب می‌شود بازیکن نیازی به استفاده از ویژگی‌های مکمل غیر از شمشیر و اسلحه خود نداشته باشد و هر کجا که موقعیتی پیش آمد تنها به داشته‌های خود اکتفا کند چون همیشه جوابگوی نیازهای وی هست. بعنوان مثال در طول تجربه خود هیچگاه به سراغ استفاده از جادو یا استفاده از شمشیرهای سنگین نرفتم و هیچوقت هم شرایطی پیش نیامد تا به آن‌ها احساس نیاز کنم. مبارزات در بازی در بدترین حالت ممکن با ۵ یا حداکثر ۶ دشمن به صورت همزمان انجام می‌شوند که با توجه به داشتن دو همراه در کنار خود و هوش مصنوعی نه چندان جالبِ دشمنان خیلی سریع به نتیجه خواهید رسید. این مورد در زمان مبارزه با باس‌/ غول‌ها هم وجود دارد و آن‌ها نیز از ایجاد کوچک‌ترین چالشی برای بازیکن عاجز می‌مانند. درکل پیشنهاد من به شما این است که اگر به دنبال چالش‌های جدی‌تر هستید به سراغ درجه سختی‌های بالاتر بروید، در غیر این صورت اگر قصد دارید از داستان بازی لذت ببرید گزینه پیشنهادی من به شما همان درجه سختی Normal است. یکی از نکات مثبت گیم‌پلی بازی وجود ۱۲ دکمه‌ قابل برنامه‌ریزی است که بسته به دلخواهتان می‌توانید هر سلاح یا قابلیت را به یکی از دکمه‌های ترکیبی اختصاص دهید تا در هنگام نبرد خیلی ساده و سرراست از آن‌ها استفاده کنید.

3
همانطور که در تصویر می‌توان مشاهده کرد بنده در طول تجربه خود تنها دو ستون (بالا سمت چپ) از توانایی‌های شخصیتم را ارتقا دادم. این را هم اضافه کنم که یکی دیگر از مشکلات این بخش روند کند افزایش سطح کاراکتر بازی است

بررسی بازی Cyberpunk 2077
خواندن

به مانند Fallout و Dragon Age: Inquisition در طول بازی همراهانی پیدا خواهید کرد که تا انتهای کار شما را یاری می‌کنند. در هر زمان تنها دو نفر از آن‌ها را می‌توانید با خود همراه کنید تا در نبردها و پیش‌برد داستان در کنار شما باشند. حالا که صحبت از همراه شد بگذارید به این نکته اشاره کنم که بازی دارای یک سیستم شخصی سازی و ارتقا برای کاراکترها و تجهیزات آن‌هاست. تنوع این سیستم برای چنین عنوانی کاملا مناسب است و شما در هر زمان می‌توانید زره و تجهیزات کاراکتر خود و همراهانتان را متناسب با سلیقه و شرایط موجود تغییر و ارتقا دهید.
پایان این بخش را هم با بحث در مورد مراحل و ماموریت‌ها به اتمام می‌رسانم. گشت و گذار در محیط‌های وسیع و جنگلی جزیره Teer Fradee همواره امری جذاب خواهد بود. در جای جای مناطق این جزیره دشمنان و آیتم‌های خاصی وجود دارند که کاوش در آن را برای بازیکن خوشایند می‌کنند. بازی پُر است از ماموریت‌های اصلی و فرعی که همگی آن‌ها روایت داستانی و جذابیت‌های منحصر به فرد خود را دارند. درست است که نحوه‌ی پیشروی در بیشتر آن‌ها یکسان است – تقریبا در همه ماموریت‌ها باید بارها و بارها از نقطه‌ای به نقطه دیگر سفر کنید و با اشخاص مختلف صحبت کرده، اطلاعات کسب کنید و به دفعات مکرر نتایج مذاکرات و تحقیق‌ها را به افراد مشخص گزارش داده و یا از آن‌ها مشاوره بگیرید. روند انجام تمامی مراحل اصلی و فرعی بدین صورت شکل می‌گیرد و گاها در این بین شاهد مبارزات کوچکی نیز هستیم. البته این را هم بدانید که در میان این همه مرحله ریز و درشت، گهگداری بازی با قرار دادن موارد جدید مثل حل معما، شکست باس‌ها و یا مبارزات نفس گیر سعی می‌کند از تکراری شدن آن‌ها جلوگیری کرده و تا پایان غافلگیری‌هایی را برای بازیکن داشته باشد – و شاید برای عده‌ای خسته کننده به نظر برسد (البته برای من که اصلا اینطور نبود) اما همیشه این داستان است که بازی را از تکراری شدن نجات می‌دهد. این را هم در نظر داشته باشید که انتخاب‌های شما در طول بازی برروی روابط شما، سرنوشت شخصیت‌ها و پایان بندی بازی تاثیر گذار هستند.

سخن پایانی:

در انتها نیز شما را به نقل قول مدیریت استودیوی اسپایدرز که در ابتدای این بررسی آمده ارجاع می‌دهم. ایشان خیلی قبل‌تر از زمانی که این بررسی صورت گیرد، تمام آنچه که برای قضاوت Greedfall نیاز است را پیشکش طرفداران کرده است. استودیویی که با مجموعه‌ای کوچک و بودجه‌ای اندک سعی در دنبال کردن رویاهای خود دارد. درست است که بازی آن‌ها در حد و اندازه عناوین نام آشنای سبک نقش آفرینی نیست، درست است که بازی آن‌ها مشکلات فنی فراوانی دارد، اما در عین حال نکات مثبت بسیاری دارد که در متن بررسی به آن‌ها اشاره شد و کیفیت آن به اندازه‌ای هست که همانطور که خانم Rousseau در بیانات خود اشاره کردند دوستداران سبک نقش آفرینی بتوانند در غیاب بازی‌های با کیفیت این سبک خود را سرگرم تجربه آن کنند. این را نیز اشاره کنم که جمله ” صعود به یک قدمی قله…” در وصف فعالیت‌های استودیوی اسپایدرز گفته شده است و نه برای خود بازی.

Greedfall

استودیوی اسپایدرز با ساخت Greedfall توانست قدم بزرگی را جهت ارتقای کیفیت کاری خود بردارد. دنیایی پر رمز و راز همراه با داستانی عمیق که روایتگر دوران رنسانس و استعمارگران باشد می‌تواند هر بازیکنی را ساعت‌ها در خود غرق کند. به شخصه با تجربه این بازی منتظر دیدن آثار آینده استودیوی اسپایدرز شدم. اگر از علاقمندان به سبک اکشن-نقش آفرینی هستید به هیچ وجه آن را از دست ندهید.

داستانی جذاب همراه با روایتی منسجم
طراحی هنری زیبا
سیستم شخصی سازی کاراکترهای بازی
جلوه‌های بصری تاریخ مصرف گذشته
سیستم مبارزات ساده و تکراری شدن آن
وجود قابلیت‌های بلا استفاده و کم اهمیت

امتیاز بازی : 7 [خوب ]
تجربه یک بازی «خوب» حداقل انتظاری است که باید از یک بازی داشته باشیم، غیر از این است؟ دلایل مختلفی برای گرفتن این امتیاز وجود دارد. ممکن است بازی هیچگونه ایده تازه‌ای نداشته و تنها ایده‌های دیگر بازی‌ها را، هرچند خوب، باز استفاده می‌کند، گیم‌پلی تکراری و یا مشکلات فنی نیز می‌تواند از گونه مشکلاتی انگشت شماری باشد که این بازی با آن سر و کله می‌زند با این وجود بازی مخاطب خاص خود را خواهد داشت و در گوشه کنار دنیای خود چیز جذابی برای عرضه دارد/ به‌‌صورت کلی تجربه آن مفرح است.
خوب
عضویت
اطلاع از
guest

0 Comments
Inline Feedbacks
دیدن همه دیدگاه‌ها
دکمه بازگشت به بالا
0
Would love your thoughts, please comment.x
بستن