در دورانی که عرضه نسخه بازسازی شده بازیهای قدیمیتر حسابی پرسروصدا شده، کونامی (Konami) بعد از سالها با احیای یکی از نامدارترین فرنچایزهای سبک وحشت – بقا، به بقیه شرکتها نشان داده که چرا و برای کدام دسته از بازیها باید به سراغ بازسازی بروند! با بررسی Silent Hill 2 همراه پیکسل آرتس باشید.
سایلنت هیل (Silent Hill) احتمالا پس از رزیدنت ایول (Resident Evil)، دومین فرنچایز پرآوازه سبک وحشت – بقا است. البته، در آن روزهایی که کونامی هم مثل کپکام (Capcom) مسیر اشتباهی را برای فرنچایز محبوباش انتخاب کرده بود و هر دو فرنچایز ژاپنی محبوب این سبک در حال سقوط به اعماق دره ناامیدی بودند، حتی ظاهر شدن یک منجی در قد و قواره هیدئو کوجیما (Hideo Kojima) هم نتوانست تلنگری به کونامی بزند و سایلنت هیل رسما پس از عرضه دموی P.T. در سال ۲۰۱۴، به خواب زمستانی فرو رفت. با کنسل شدن پروژه سایلنت هیل هیدئو کوجیما (یا بهتر است بگوییم سایلنت هیلز)، دیگر تا سالها خبری از فرنچایزی که زمانی آن را به عنوان پایهگذار اصلی سبک وحشت روانشناختی میشناختند، نبود. در این سالها کپکام با اصلاح اشتباهات خود توانست دوباره رزیدنت ایول را به اوج برساند، سازندگان کوچک دیگر با ورود به بازار بازیهای ترسناک توانستند برای خود اسم و رسمی دست و پا کنند و حتی همان آخرین یادگار سایلنت هیل یعنی دموی پی.تی. هم تبدیل به یک سرمشق درجه یک برای خیلی از بازیهای ترسناک بعد از خود شد. با این حال، برای سالها تنها راه تجربه سایلنت هیل ۲ – به عنوان نسخهای که از دید خیلیها، بهترین عنوان در مجموعه است – محدود به خرید Silent Hill: HD Collection روی کنسولهای نسل هفتمی و تجربه آن نسخه اچدی دست و پا شکسته روی سختافزارهای قدیمی بود. البته که این کالکشن روی کنسولهای جدیدتر مایکروسافت هم به لطف Backward Compatibility در دسترس بود، ولی کماکان این خلا برای افرادی که میخواستند با یکی از بهترین عناوین ترسناک تاریخ همراه شوند پر نشده بود.
با فرا رسیدن اکتبر سال ۲۰۲۲، بالاخره کونامی از ریمیک Silent Hill 2 رونمایی کرد، عنوانی که توسعه آن برعهده استودیوی بلوبر تیم (Bloober Team) گذاشته شده بود. بلوبر تیم یکی از همان استودیوهاییست که در خواب زمستانی سایلنت هیل، توانسته بود خودش را به عنوان استودیویی جمعوجور که خوب بلد است بازیهای ترسناک روانشناختی بسازد، مطرح کند. طرفداران قدیمی سری خیلی با روی باز به سراغ این ریمیک نرفتند و حتی نمایشهای بازی هم یکی از دیگری ناامیدکنندهتر بود، ولی حالا بازی عرضه شده و با خیال راحت میتوان گفت که سایلنت هیل ۲، یکی از مهمترین آثار تاریخ ویدیو گیم، به بهترین شکل ممکن ریمیک شده است!
با ایجاد کمترین دخل و تصرف در داستان فوقالعاده سایلنت هیل ۲، نسخه ریمیک باز هم شما را در نقش جیمز ساندرلند قرار میدهد. جیمز به شهر مرموز سایلنت هیل در ایالت مین (Maine) آمریکا آمده تا در مورد نامهای که از همسرش به او رسیده تحقیق کند. چرا این نامه نیاز به تحقیق دارد؟ زیرا همسر جیمز سه سال پیش بر اثر ابتلا به نوعی بیماری لاعلاج، دار فانی را وداع گفته است. حالا و بعد از گذشت سه سال، جیمز یک نامه از همسرش مری دریافت کرده. عجیب است، نه؟ یک اتفاق عجیب، مثل تمام چیزهایی که طی ۱۵ ساعت بعدی ماجراجویی در سایلنت هیل تجربه خواهید کرد! به هر حال جیمز به سایلنت هیل میرسد و در راه، با چندین کاراکتر عجیب و غریب دیگر دیدار میکند که هر یک به نوعی پایشان به سایلنت هیل باز شده و در این شهر نفرینشده، گرفتار شدهاند. جیمز برای پیدا کردن اطلاعات جدید از نامه مرموزی که دریافت کرده، باید به بخشهای مختلفی از سایلنت هیل سرک بکشد و به شکلی قطرهچکانی، چیزهای تازهای را متوجه شود.
روند کلی بازی شباهتی باورنکردنی به نسخه اورجینال دارد. البته، این شباهت به بهترین و وفادارانهترین شکل ممکن در بازی پیادهسازی شده و اصلا منظور این نیست که بازی بدون نوآوری بوده است. طبیعتا، الگوی اصلی بازی در روند روایی کلی آن و حتی دیالوگهای شخصیتها، همان نسخه اورجینال است و به همین خاطر، افرادی که قبلا با بازی خاطره داشتهاند اکنون هم از تجربه مجدد آن خاطرات با لباسی نو لذت خواهند برد. از طرف دیگر، این وفاداری به نسخه اورجینال باعث شده تا تازهواردها هم بتوانند یکی از بهترین بازیهای تاریخ را در نزدیکترین فرم به نسخه اورجینال تجربه کنند که این هم یک مزیت بزرگ به شمار میآید. ترتیب وقوع وقایع یا دیالوگها ممکن است کمی با نسخه اصلی تفاوت داشته باشد، ولی عصاره آن چیزی که سایلنت هیل ۲ اورجینال را تبدیل به یکی از تاثیرگذارترین عناوین بازیهای ویدیویی کرد، در نسخه ریمیک هم کاملا ملموس است. حتی پایانهای نسخه اصلی هم در این ریمیک به شکلی وفادارانه بازسازی شدهاند و اضافه شدن دو پایان جدید به این اثر، یعنی بلوبر تیم سعی داشته تا عنصر نوآوری را به شکلی تمام و کمال در کار خود پیادهسازی کند.
بازی آنقدر به نسخه اورجینال وفادار است که حتی در مواقعی که محل وقوع برخی اتفاقات مهم داستانی تغییر کرده، کماکان با قرار دادن نوعی از خاطرات به شکل آیتم قابل جمعآوری (کالکتیبل) در لوکیشنهای قبلی، به سایلنت هیل ۲ اورجینال به نوعی ادای دین میکند. این دسته از کالکتیبلها که Glimpses of the Past نام دارند، برای افرادی که نسخه اورجینال را بازی کردهاند بسیار جالب هستند و بیشتر هم خاطرات آن دسته از گیمرها را هدف گرفتهاند. بقیه کالکتیبلها هم میتوانند به خوبی پیشزمینه داستانی سایلنت هیل را برای شما روایت کنند و به نوعی، استفاده هوشمندانه از کالکتیبلها در راستای روایت به خوبی در این بازی ملموس است.
جیمز ساندرلند یک تکاور ارتش نیست اما برای در امان ماندن از کابوس سایلنت هیل، باید با مبارزه و حل معما راه خود را پیش ببرد. سیستم مبارزات بازی شاید یکی از بزرگترین تغییرات را نسبت به گذشته به خود دیده باشد که البته بخش زیادی از آن به دلیل تغییر زاویه دوربین بازی است. حالا با یک بازی سوم شخص که زاویه دوربین آن از شانه است طرف هستیم و سیستم مبارزات بازی که ترکیبی از نبردهای تن به تن با سلاح سرد و استفاده از سلاحهای گرم است، بیش از هر چیز مخاطب را به یاد The Last of Us میاندازد. پر بیراه نیست اگر بگوییم بزرگترین منابع الهام بازی به جز نسخه اصلی، شاهکارهای ناتی داگ یعنی Uncharted و The Last of Us در کنار نسخههای مدرن Resident Evil بودهاند و به جز سیستم مبارزات بازی، این را در بخشهای دیگر بازی هم میتوانید به وضوح مشاهده کنید؛ از جیمز ساندرلندی که نیتن دریکگونه از محیط یادداشتبرداری میکند تا نحوه باز شدن قفلها که بیشباهت به رزیدنت ایولهای جدید نیست.
بر خلاف نگرانیها قبل از عرضه بازی، مبارزات بازی وضعیت خوبی دارد. مهمات بالتبع وحشت – بقا بودن بازی، نادر است و بیشتر اوقات باید رو به استفاده از اسلحه سرد یا ترکیب آن با سلاح گرم بیاورید. مبارزات بازی جذاب هستند و اگرچه این امکان وجود دارد که مثل بازی اصلی گاهی اوقات از دست مبارزات قسر در بروید، ولی اکثر اوقات خودتان از نابود کردن دشمنان با لوله آهنی یا هدشات کردنشان با شاتگان لذت خواهید برد و به دنبال درگیر شدن با دشمنان خواهید بود. تنوع دشمنان هم نزدیک به همان نسخه اورجینال است و خوشبختانه درست مثل آن بازی، طراحی هیولاها در سایلنت هیل ۲ ریمیک فوقالعاده است. البته باس فایتها جزو بخشهای پرتغییر بازی بودهاند و حالا باید با استراتژیهای جدید و حتی گاهی در لوکیشنهای جدیدی به مقابله با آنها پرداخت. معماها هم درست به مانند باس فایتها، تغییرات فراوانی به خود دیدهاند و همین مسئله کمی جریان کلی بازی را هم دستخوش تغییر کرده است. با این حال، باید گفت که ترکیب مبارزات و معماها در این ریمیک مثل بازی اصلی است و به خوبی میتواند اتمسفر سنگین حاکم بر شهر، درماندگی جیمز و نفسگیر بودن بقا را به شما القا کند.
این چیزه شدن حال و هوای مخوف سایلنت هیل بر مخاطب چیزی است که نسخه اورجینال با استفاده از تکنیکهای مختلف مثل استفاده اغراقآمیز از مه به آن دست یافته بود. حالا باز هم با یک شهر مهآلود طرف هستیم که خیلی اوقات، نمیدانید ۱۰ متر جلوتر چه چیزی انتظارتان را میکشد. آیا یک هیولا منتظر شماست؟ یا یکی از لوکیشنهای قابلکاوش در آنجاست که میتوانید آیتمهای بهدردبخوری را از آن استخراج کنید؟ این حس تعلیق که در جای جای بازی شما را فرا میگیرد، یکی از بزرگترین نقاط قوت آن است. اصلا یک بازی ترسناک باید همین یک کار را به درستی انجام دهد و سایلنت هیل ۲ ریمیک به مانند نسخه اصلی، از پس انجام این وظیفه خطیر سربلند بیرون آمده است. فضاسازی سایلنت هیل چیزی است که هم قدیمیها و هم تازهواردها را تحت تاثیر خود قرار میدهد و خیلی زود میتواند تمام مخاطبان را کنجکاو کند که جلوتر چه چیزی انتظارشان را میکشد. شاید یکی از مهمترین دلایلی که سایلنت هیل را حتی با وجود غیبت طولانیمدت و وجود نسخههایی که هر کسی آنها را دوست ندارد (بله، در مورد Downpour حرف میزنیم!) کماکان به خوبی در ذهن گیمرها حک شده همین فضاسازی نسخههای مختلف مجموعه و به خصوص خود شهر سایلنت هیل است. همین فضاسازی شگفتانگیز است که به رغم ترسناک بودن تقریبا تمام عناصر حاضر در بازی، شما را قلقلک میدهد تا به سراغ سرک کشیدن به گوشه و کنار این شهر بروید و رازهای مختلف آن را کشف یا در بدترین حالت، مهمات بیشتر پیدا کنید.
از جمله مهمترین دلایل اثربخشی اتمسفر سنگین سایلنت هیل، کیفیت صوتی و بصری بسیار بالای بازی است. در بحث صدا باید گفت که صداگذاری جزو ارکان اصلی یک بازی ترسناک خوب به شمار میآید و بلوبر تیم هم که کولهباری از تجربه را به خاطر توسعه بازیهای متعدد ترسناک با خود به همراه دارد، توانسته به خوبی از پس این کار بربیاید. سکوت مرگبار یک صحنه که کم کم صدای خس خس یکی از هیولاهای نفرتانگیز بازی به آن افزوده میشود، حسابی شما را در کفشهای جیمز ساندرلند قرار میدهد و حس میکنید که خودتان مشغول پرسهزنی در سایلنت هیل و نزدیک شدن به خطر هستید. کارگردانی صوتی بازی درجه یک است و موسیقیهای آکیرا یامائوکای دوستداشتنی هم ضمن برانگیختن حس نوستالژی در شما، همراه ایدهآلی در ماجراجویی شما به شمار میآیند.
بازی از لحاظ گرافیکی هم عملکرد بسیار خوبی دارد. طبیعتا از حیث گرافیکی انتظارات از ریمیک یک بازی آن هم در قد و قواره سایلنت هیل ۲ بسیار بالاست و خوشبختانه سایلنت هیل ۲ ریمیک به لطف استفاده از موتور گرافیکی آنریل انجین ۴ و نورپردازی شگفتانگیز خود به خوبی میتواند شما را راضی نگه دارد. کیفیت بافتها خوب است و محیطها هم جزئیات زیادی دارند. بلوبر تیم با این بازی یک سر و گردن بهتر از عناوین قبلی خود عمل کرده و مشخصا منابعی که از کونامی برای این ریمیک دریافت کردهاند، به درستی خرج شده. با این حال، باید گفت که اگرچه بازی از لحاظ گرافیکی زیباست و دو مود ۳۰ فریم و ۶۰ فریم را نیز در اختیار مخاطب قرار میدهد، اما در هیچ کدام از این دو حالت عملکرد فنی بازی پایدار نیست. افت فریمهای گاه و بیگاه شما را کلافه میکنند و مبارزات بازی را هم تحت تاثیر خود قرار میدهند. با این حال، تقریبا به جز این مشکل، میتوان گفت که بازی نقص خاصی از لحاظ بصری ندارد و به خوبی با گرافیک چشمنواز خود تجربهای مدرن از سایلنت هیل ۲ را برایتان فراهم میکند.
سایلنت هیل ۲ ریمیک یک اثر بسیار ارزشمند است. این بازی به تنهایی ثابت میکند که چرا برای حفظ آثار تاریخی دنیای بازیهای ویدیویی، ریمیک کردن آنها یک متد مناسب است و به استودیوهای دیگر نیز نشان میدهد که چطور میتوان بدون خدشه وارد کردن به چارچوبهای کلی، یک ریمیک مدرن ساخت که میتواند برای هم مخاطبان قدیمی و هم مخاطبان جدید حکم یک اثر ایدهآل را داشته باشد. حتی اگر المان تاثیرگذار نوستالژی را هم کنار بگذاریم، سایلنت هیل ۲ ریمیک یک اثر منسجم، درجه یک و دوستداشتنی است و به راحتی در میان بهترین بازیهای سال جای میگیرد. چه از طرفداران قدیمی مجموعه سایلنت هیل هستید و چه تاکنون فرصتی برای ورود به این مجموعه نداشتهاید، اثر جدید بلوبر تیم بهترین عنوانی است که این روزها میتوانید آن را تجربه کنید.
سایلنت هیل ۲ ریمیک یک اثر بسیار ارزشمند است. این بازی به تنهایی ثابت میکند که چرا برای حفظ آثار تاریخی دنیای بازیهای ویدیویی، ریمیک کردن آنها یک متد مناسب است و به استودیوهای دیگر نیز نشان میدهد که چطور میتوان بدون خدشه وارد کردن به چارچوبهای کلی، یک ریمیک مدرن ساخت که میتواند برای هم مخاطبان قدیمی و هم مخاطبان جدید حکم یک اثر ایدهآل را داشته باشد. حتی اگر المان تاثیرگذار نوستالژی را هم کنار بگذاریم، سایلنت هیل ۲ ریمیک یک اثر منسجم، درجه یک و دوستداشتنی است و به راحتی در میان بهترین بازیهای سال جای میگیرد. چه از طرفداران قدیمی مجموعه سایلنت هیل هستید و چه تاکنون فرصتی برای ورود به این مجموعه نداشتهاید، اثر جدید بلوبر تیم بهترین عنوانی است که این روزها میتوانید آن را تجربه کنید.

وفاداری به نسخه اورجینال تا حد ممکن
نوآوری به قدری که نه طرفداران قدیمی را آزرده کند و نه تازهواردها را ناامید
اتمسفر نفسگیر سایلنت هیل
طراحی صوتی درجه یک
کیفیت بصری بسیار خوب