سفیر عشق یکی دیگر از بازیهای ایرانیای است که در چند وقت اخیر، سروصدای نسبتا زیادی به عنوان یکی از مدعیان گسترش کیفیت بازیسازی در کشورمان به پا کرده بود. نه تنها تعدادی از سایتهای بزرگ گیمینگ در ایران به معرفی آن پرداختند، بلکه حتی رسانههایی مثل آپارات هم با ساختن محتوای ویدیویی، به صحبت با سازندگان و تبلیغ بیشتر این بازی اقدام کردند. حتی ممکن است باورتان نشود، اما به شخصه شاهد یک کمپین تبلیغاتی توسط باتها در توییتر نیز بودم که تمام آنها با متون کپی شده از روی یکدیگر، سعی در جلب نظر مخاطبین داشتند. همین باعث شد تا نظر من به این بازی جلب شود و بعد از برطرف کردن یک سری نگرانیهای محتمل (که در ادامه به آنها اشاره خواهم کرد) به بررسی آن علاقه پیدا کنم. آن هم درست به همان صورتی که در گذشته به بررسی عناوین ایرانی میپرداختم.
بگذارید یک مسئله را همین اول کار برایتان روشن کنم. من در زمینه نقد کردن بازیها به طرز وحشتناکی سختگیر هستم و نه تنها به مسائلی میپردازم که تقریبا هیچ کس به آنها بهایی نمیدهد، بلکه هیچ ابایی نیز از دادن نمره پایین به بازیهای بزرگ یا معروف ندارم. پس انتظار نداشته باشید که به خاطر دلیل مضحک “حمایت از بازی ایرانی” یا هر چیز دیگری، مثل بقیه منتقدان مثلا حرفهای، مشکلات سفیر عشق را نادیده گرفته و از آن تعریف کنم. من این بازی را به عنوان یک مصرف کننده که آن را خریداری کرده، نقد خواهم کرد و از آنجایی که آن را براساس معیارهای خودم و نه به صرف مقایسه کردنش خواهم سنجید، هیچ رحمی بر آن نخواهم داشت. پس اگر میخواهید به خواندن این نقد ادامه دهید، همین حالا ذهنیتهای حمایت محور را دور بیاندازید و آماده بدترین سناریوها باشید.
متاسفانه باید به عرضتان برسانم که در این نقد، خبری از بررسی عمیق داستان نخواهد بود. از آنجایی که داستان سفیر عشق درون مایهای مذهبی دارد، پرداختن بیش از حد به آن، خودش نیازمند داشتن یک خیال راحت و یک گردن کلفت است. هر چه که باشد، ایران پر است از ربط دهندگان چیزهای بی ربط (قضایای مربوط به فرزندان مورتا را یادتان هست؟) و از آنجایی که به خاطر رسمیت نداشتن شغل فعالان گیم در کشور، حال و حوصلهی دردسر ندارم، ترجیح میدهم در مورد موضوعات داستانی این عنوان سکوت اختیار کنم تا نکند بیجهت مورد حمله واقع شوم و یا همانند چند سال پیش، دوباره شاهد بیعدالتی مشکوک دیگری در قبال سایتهای مستقل باشم. تنها چیزی که میتوانم در این رابطه بگویم، این است که از نحوه و نتیجهی اضافه شدن شخصیت اصلی بازی به وقایع تاریخی در این عنوان راضی نیستم.
ولی با این حساب، کاملا آزاد هستم تا در مورد سایر موضوعات مرتبط با داستان صحبت کنم! متاسفانه سفیر عشق از روایت خوبی بهره نمیبرد و در این زمینه، بسیار شلخته و تا حدی هم بیمنطق جلوه میکند. بازی سعی میکند تا با استفاده از فلشبکهای متعدد، داستان زندگی شخصیت اصلی را شرح داده و جایگاه او را تعیین کند، اما مداوما در بازههای زمانی مختلف به این طرف و آن طرف میپرد و باعث گیج شدن مخاطبش از نظر زمان رخ دادن وقایع میشود؛ مخصوصا آنهایی که هیچ آشناییای با سیستم تقویم قمری ندارند. علاوه بر این، یک سری از موارد داستانی هم اصلا درست و حسابی توضیح داده نمیشوند. مثلا بازی هیچگاه در مورد سرنوشت فرزند اول مهران (شخصیت اصلی) یا وقایع مرتبط با به آتش کشیده شدن خانهاش، به شما اطلاعاتی نمیدهد. همین هم باعث شده است تا همزاد پنداری با مهران به کاری ناممکن تبدیل شده و بازیکن قادر به ارتباط برقرار کردن با او هم نباشد، چه برسد به دوست داشتنش.
مورد بعدیای هم که زیاد به چشم میآید، وضعیت عجیب دیالوگها است. نه تنها شخصیتها لهجه ثابتی در صحبت کردن ندارند و بارها شاهد صحبت کردن آنها با مخلوطی از فارسی اصیل و فارسی نو خواهید بود، بلکه در مواردی شاهد به زبان آورده شدن جملاتی از سمت آنها هستید که اصلا با روایت بازی جور نیست. مثلا جناب مهران در اولین فلشبک بازی، مشغول رساندن فرزند مریضش به طبیب است و ناگهان با لحنی بسیار آرام در مورد اتفاقات رخ داده برای مختار ثقفی با او حرف میزند! بله، من میدانم که این اتفاقات در حال به وقوع پیوستن در رویاهای شخصیت اصلی است؛ ولی آیا واقعا پدری که فرزندش به وضع بدی دچار شده و در حال رساندن او به پزشک است، میرود و وسط راه در مورد موضوعات سیاسی با او صحبت کند؟ یا زمانی که خبر رسیدن مسلم بن عقیل به کوفه را به یکی از شخصیتها میدهید و میخواهید که فورا به ملاقات مسلم بیاید، او خیلی ناگهانی و بی دلیل از شخصیت اصلی میپرسد که تیراندازی بلد است یا نه و مجبورش میکند که تمرین کند! آن هم فقط برای این که مقدمهای برای معرفی دشمنان کماندار ایجاد شود. حالا بگذریم از صحبتهای مداوم شخصیتها در مورد مفاهیم عرفانی که بارها و بارها آنها را در مکالماتشان تکرار میکنند و حوصله مخاطب را سرمیبرند.
و نمیدانم چد نفر تاکنون به این موضوع اشاره کردهاند، اما کیفیت انیمیشنهای شخصیتها در زمان مکالمه و سکانسهای سینمایی هم چندان مساعد نیست و آنها واقعا خشک و در مواردی هم کند به نظر میرسند. به عنوان مثال، حرکات صورت شخصیت اصلی به قدری نافرم طراحی شدهاند که حتی ممکن است در مواقعی به شدت مضحک به نظر برسند. یا زمانی که مجبور میشوید برای بازپس گیری سکههایتان به مبارزه با دزدان بپردازید، انیمیشنهای آن دزدی که شخصیت اصلی را بر روی زمین میاندازد و سعی در کشتن او میکند، به قدری کند است که بیشتر به نظر میرساند این مهران است که عرضه جنگیدن ندارد.
در ادامه هم صداگذاری شخصیتها را داریم که… اجازه بدهید با شما رک باشم. اگر قرار است گویندگان کارکشته کشورمان چنین کیفیت غیرقابل قبولی را در هنگام صداگذاری شخصیتهای بازیها ارائه دهند، میخواهم دیگر هیچ وقت آنها را در چنین سمتی نبینم. سفیر عشق درست از همان مشکلی رنج میبرد که عناوینی مثل ارتشهای فرازمینی نیز از شر آن در امان نبودند و آن هم بی حس بودن و کیفیت پایین ادای دیالوگها در عین کارکشته بودن صداگذاران است. بله، شخصی که در حال صداگذاری کارکتر است، سالها سابقه در این زمینه دارد و من هم با کارهایش آشنایی دارم. ولی وقتی نحوه ادای دیالوگهایش به گونهای است که بنده حتی اندکی احساس در آن نمیبینم و این موضوع را به من القا میکند که شخصیت اصلی بازی ذرهای به کودک در حال مرگش اهمیت نمیدهد یا از نگران شدن عاجز است، چطور میتوانید انتظار داشته باشید که از آن انتقاد نکنم؟ البته این موضوعی نیست که تنها مختص به صداگذاران خاصی باشد و در کل میتوان گفت که کیفیت صداگذاری شخصیتهای بازی در سطح خوبی نیست.
اما کار به همینجا ختم نمیشود و بعضی اوقات، بازی به گیم پلی هم ضربه میزند تا بتواند داستانش را روایت کند. مثلا به وفور توانایی دویدن از بازیکن گرفته میشود یا وارد یک سکانس راه رفتن اسکریپت شده (حالتی که در آن فقط نیاز به نگه داشتن دکمه حرکت به جلو است) میشوید تا حتما به سمت همان مسیری که سازنده میخواهد، هدایت شوید؛ حتی اگر در حالت عادی نیازی به آن نبوده باشد. موردی که خیلی راحت و با قرار دادن موانع بر سر راه بازیکن به سبک سایر عناوین بزرگ، قابل رفع بوده است. همچنین عقیده دارم که تعادل مناسبی در میزان استفاده از سکانسهای سینمایی وجود ندارد و این طور به نظر میرسد که سازندگان صرفا به خاطر پر نشدن بازی با کاتسینهای فراوان، به قرار دادن یک سری سکانسهای راه رفتن کوتاه در میانهی برخی از آنها اکتفا کردهاند. چیزی هم که چنین وضعیتی را بدتر از قبل میکند، این است که سفیر عشق به عنوان یک بازی عرضه شده در سال ۲۰۲۱، هیچ گزینهای برای رد کردن سکانسهای سینمایی ندارد! یعنی فقط کافیست که بخواهید برای مدتی از بازی خارج شده و استراحت کنید تا دفعه بعدی و با بارگذاری فایل ذخیرهتان، مجبور باشید تا تمام صحنههای سینمایی را باری دیگر تماشا کنید. این دقیقا همان مشکلی است که پیشتر در خیلی از بازیهای ایرانی دیگر هم دیده شده بود و این که از چندین سال پیش تاکنون، همچنان شاهد آن هستیم، زیاد امیدوار کننده نیست.
و اما گیم پلی. در کمال تاسف باید عنوان کنم که گیم پلی بازی به شدت خسته کننده شروع میشود و در ادامه هم نمیتواند زیاد خودش را بالا بکشد. از همان لحظات اولی که بازی را شروع میکنید، شما بیشتر شاهد صحنههای سینمایی، راه رفتنهای پی در پی، رد شدن از روی موانع تکراری با استفاده از کلید Space و ماموریتهای Fetch Quest هستید تا مبارزه. همین هم کاملا در تضاد با ذات عناوین Hack & Slash است که سفیر عشق مدعی استفاده از ژانرشان است و شاید بهتر بود بازی به عنوان یکی از مدعیان ژانر Action Adventure بازاریابی میشد. هنگامی هم که به مبارزات وارد میشوید، شاهد چالش یا جذابیت خیلی خاصی نیستید. درست است که بازی مواردی همچون سیستم خرید حرکات جدید و استفاده از اسلحههای مختلف را در اختیارتان قرار میدهد، اما حداقل با توجه به تجربه شخصی من، آنها هم نمیتوانند تنوع و چالش خاصی در این عنوان ایجاد کنند.
تنها چالش بازی به این خلاصه میشود که آیا برای بازیابی جانتان یا استفاده از تیروکمان، منابع کافی در اختیار دارید یا نه؛ چون بازی اصلا علاقهای به پر کردن جان و مهماتتان پس از مرگ ندارد و شما را با همان میزانی که در هنگام رسیدن به چک پوینت داشتید، دوباره به جریان گیم پلی بازمیگرداند. بنابراین اگر در وضعیت بدی گیر کنید، از آنجایی که آیتمهای درمانی کم تعداد بازی در گوشه و کنار مراحل مخفی شدهاند، یا باید به عقب برگردید و دعا کنید که بتوانید چیزی پیدا کنید، یا هر طوری شده راهتان را هموار کنید و یا این که بازی را کلا از ابتدایش آغاز کنید! چون متاسفانه راهی برای شروع بازی از نقطهای خاص، در آن وجود ندارد.
تنها جایی که این بازی در آن بسیار موفق ظاهر شده است، گرافیک تکنیکی است. به لطف قدرت موتور آنریل ۴، شاهد مناظری چشم نوار هستیم و حتی خود من بارها در طول بازی به تحسین دورنمای موجود در برخی مراحل پرداختم. از این نظر، سفیر عشق یک سروگردن بالاتر از سایر ساختههای داخل کشور قرار میگیرد. اما حیف که محیطهای ساخته شده، تنها زیبا هستند و اصلا در خدمت گیم پلی نیستند. یعنی محیطها بزرگ و زیبا هستند، اما کارایی لازم را ندارند. از یک سو، زیاد پیش میآید که به خاطر چند شاخه شدن راهها و نبود یک سیستم مسیریابی درست و حسابی، مداوما راه را اشتباه بروید و به بن بستها و دیوارهای نامرئی بخورید. از سویی دیگر نیز به خاطر بزرگ بودن این محیطها و سرعت کم حرکت در آنها (مخصوصا زمانی که بازی خودش سرعتتان را محدود میکند)، رفت و آمد به یک عمل فوق العاده خسته کننده تبدیل شده است. البته ذکر این نکته هم ضروری است که لذت بردن از ظاهر گرافیکی بازی به این بستگی دارد که در اجرای آن به مشکل برنخورید.
جان بین (John Bain) یا همان TotalBiscuit معروف که متاسفانه مدتها پیش او را از دست دادیم، همواره دو مشکل بزرگ با بازیها داشت و آن هم کیفیت اجرایی بد و تعداد پایین تنظیمات قابل تغییر در نسخه PC این عناوین بود. بر همین اساس است که معتقدم اگر او همچنان زنده بود و سفیر عشق را تجربه میکرد، این بازی به بدترین تجربهاش تبدیل میشد. در کمال ناباوری باید به عرضتان برسانم که سفیر عشق حتی از یک سری از استانداردترین تنظیمات گرافیکی بازیهای عرضه شده روی PC و حتی کنسول هم بهره نمیبرد. مثلا شما هیچ راهی برای عوض کردن حالت صفحه از Fullscreen به Borderless و یا Windowed ندارید یا نمیتوانید کلیدهای کنترلی را تغییر دهید. حتی مواردی مثل تغییر میزان روشنایی و Gamma هم که خیلی حیاتی هستند، به طور کامل فراموش شدهاند! من واقعا دوست ندارم زحمات چند ساله تیم سازنده را زیر سوال ببرم، ولی آیا هیچ کس در طول مراحل ساخت و یا تست کردن این عنوان، چنین کاستیهای واضحی را پیدا نکرده بود؟ آیا کسی از تنظیمات ضروری بازیها اطلاعی نداشت که چنین وضعیتی به وجود آمده است؟
علاوه بر این، بهینه سازی بازی نیز به شدت بد جلوه میکند. سفیر عشق از نظر تکنیکی و علیرغم سیستم مورد نیازش، یک عنوان خیلی سنگین محسوب میشود. در نتیجه، شما مداوما شاهد بالا و پایین شدن شدید نرخ فریم در مراحل (مخصوصا به طرز عجیبی در مراحل دارای محیطهای بسته) خواهید بود و یا با صفحات لودینگی مواجه خواهید شد که از شدت طولانی بودنشان، Deus Ex: Human Revolution را هم به چالش میکشند. البته از آنجایی که پروسه این بازی در یک ماشین مجازی اجرا میشود و نه خود محیط ویندوز (کافیست خودتان پروسه بازی در تسک منیجر را بررسی کنید تا به صحت این ادعا پی ببرید)، مشخص نیست که آیا بهینه سازی بد بازی تماما از کمکاری سازندگان ناشی میشود یا این که عاملی ترد پارتی نیز در آن دخیل بوده است.
سفیر عشق تداعی کننده وضعیت سایر بازیهای بزرگ ایرانی (همانند ارتشهای فرازمینی و زولا) است. یعنی سایتهای بزرگ به معرفی آنها میپردازند و تبلیغات زیادی برایشان انجام میشود، اما محصول نهایی، کاستیها و مشکلاتی دارد که با عقل جور در نمیآید. سفیر عشق باری دیگر اثبات میکند که ما در ایران، علیرغم داشتن افراد خبره، همچنان توانایی ساخت یک بازی بزرگ و AAA مانند را نداریم و میخواهیم علیرغم تمام محدودیتها و مشکلات یا نهادینه نشدن استانداردهای ساخت یک بازی بزرگ در کشورمان، ناممکن را ممکن کنیم. همین هم باعث عرضه شدن محصولی به بازار میشود که از مشکلات بسیاری رنج میبرد و نمیتواند نظر قشر حرفهای گیمرها را به خودش جلب کند.
من عقیده دارم که هرچقدر بزرگی یک پروژه افزایش مییابد، کار کردن روی آن و تکامل دادن اجزایش سختتر میشود. پس شاید بد نباشد که به جای تلاش برای ساخت یک بازی بزرگ ایرانی با هدف رقابت با نمونههای خارجی و عرضه جهانی آن، روی پروژهای کوچکتر تمرکز کرده و تمام تمرکز استعدادهای نهفتهمان را روی بهتر کردن چیزی که در آن تبحر دارند، بگذاریم. چون این تبلیغات و القاب، حرفهای فلان شخص یا آهنگهای سالار عقیلی نیستند که ماندگار شدن یک بازی را تضمین میکنند، بلکه تجربه حاصل شده از آن است که چنین کاری میکند.
سفیر عشق یادآور ماجرای ایکاروس است. درست همانگونه که ایکاروس جانش را با بلندپروازی و نزدیک شدن به خورشید از دست داد، سفیر عشق نیز کیفیتش را با بلندپروازیها و اشتباهات، از دست داده است. شاید ظاهر بازی و گرافیک آن اغوا کننده باشد، اما تجربهی آن در طول گیم پلی به قدری محدود، پرمشکل و حوصله سر بر است که قادر به جلب نظر کاربران حرفهای نخواهد بود. پیشنهاد میکنم که اگر به دنبال سرگرم شدن هستید، به دنبال گزینههای بهتر ایرانی و خارجی بروید.
+ موسیقی های مناسب
- بهینه سازی بسیار بد
- مشکلات متعدد در روایت داستان
- انیمیشن های بدظاهر
- صداگذاری غیرقابل قبول
- خسته کننده بودن گیم پلی
- باگ ها و گلیچ ها
من خودم کاری ندارم بازی مذهبی باشه یا شیطان پرستی باشه اصلا بزام مهم نیس اما من واکترو کامل بازی سفیر رو دیده ام و واقعا نقد شما کاملا (تکرار میکنم کااااااااااااملا) غیر منصفانه هست … هوش مصنوعی بازی یه جاهایی از بازیهای روز دنیا هم لالاتر هست و من اینو دیدم … با استاندارد هایی که شما گفتی به بازیهای بزرگ دنیا هم کاملا *** میشه پس لطفا یکذره منصف باشید داستان بازی برای علاقه مندان به اون هست و اگر داستان رو دوست ندارید مجبور نیستید بازی کنید … پس از مدت ها شاهد یک کیمپلی درست و… ادامه مطلب »
Walkthrough یه بازی منبع موثقی برای قضاوت در مورد اون نیست. نه تنها خیلی راحت میشه گیم پلی یه بازی رو توی تریلرها و Walkthroughها جذاب تر نشون داد (نمونش بازی Tyr: Chains of Valhalla)، بلکه یک سری از جزئیات گیم پلی رو هم نمیشه توی اونا دید (نمونش امکان وارد شدن از سه زاویه به زمین مبارزه در Marvel vs. Capcom: Infinite). حرف Let’s Play کنندگان فارسی زبان یوتیوب و یا استریم کنندگان آپارات هم اصلا موثق نیست. در وهله اول، اونا کارشون اینه که به سرگرم کردن مردم بپردازن تا این که بخوان نقدی انجام بدن. برای همین… ادامه مطلب »
چند میدنت چرت و پرت بنویسی؟!
همونقدری که به شما میدن تا این کامنت ها رو بذارین
تو چرت و پرت مینویسی یا ایشون من کاملا این نقد رو قبول دارم خیلی منطقیه
ممنون از پیکسل ارتس و جناب اقاخانی بابت نقد این بازی من تا حدی با قلم و نقد های اقای اقاخانی اشنا هستم و وقتی اسم ایشون رو به عنوان منتقد بازی دیدم بشوخی پیش خودم گفتم … اوه اوه ، عجب کوبیده ای (شوخی) چیزی که میخوام بگم اینکه با گذر زمان و انتشار بازی های مختلف ، انتظار ها از بازی های جدید بالا و بالاتر میره و واقعا نمیدونم این خوبه یا بد ! و ای کاش حداقل این بازی به عنوان یه بازی داخلی نسبت به موقعیت خودش و استدیو ی سازندش سنجیده میشود قرار نیست… ادامه مطلب »
درسته که سازندگان بازی براش زحمت کشیدن اما خب، این که بخوایم به خاطر شرایطی که سازندگان توش فعالیت می کردن، بهشون ساده بگیریم هم کار درستی نیست. چون مبحث مدیریت اینطور ایجاب می کنه که شخص با توجه به وضعیتی که داره، تمرکزش رو روی چیزهایی بذاره و پروژه اش رو طوری تنظیم کنه که براش جواب بده و باعث ضرر نشه. نمونش هم انتخاب بازارهای خارجی به جای بازار ایران توسط تیم فن افزار شریف، و تغییر تمرکزشون از ساخت عناوین بزرگ به عناوین جمع و جورتر هست. موردی که کاملا ثابت شده که براشون جواب داده. حالا… ادامه مطلب »
قرار نیست چیزی توجیه بشه یا حمایت بی جایی صورت بگیره
فقط نظر من اینکه انتقاد تهاجمی در بیشتر مواقع ، اثر معکوس داره
پ.ن
بخشی که در مورد مدیریت و تمرکز بروی مواردی که باعث میشه بهتر به جواب برسن ، انتقاد سازنده یی بود که کاش در نقد بازی ذکر میشود
این تهاجمی بودن من، یه دلیل اصلی داره: من ذاتا شخصی هستم که موقع نقد کردن بازی، بسته به میزان لذت بردن و یا زجر کشیدنم، شدت تهاجمی بودنم هم بالا و پایین میره. یعنی یه جورایی میشه گفت که خیلی Short Fused هستم و اگر چیزی اعصابم رو خرد کنه، دیگه کار تمومه. هر چقدر بازی بهتر سرگرمم کنه، نرم تر برخورد می کنم و هر چقدر بیشتر عذابم بده، وحشتناک تر از قبل به سراغ مشکلاتش میرم و ریزترین چیزاش هم بیشتر به چشمم میاد. در نتیجه لحنی که متن نقد داره، کاملا نشون دهنده حس و حال… ادامه مطلب »
عجب ، حاضرم قسم بخورم وضعیت نینجا توری واسه ساختن بازی Hellblade بد تر از این استدیو بوده کلا ۸ نفر (برنامه نویس ها و گرافیک کار ها) ساختنش ، تازه اونم با انریل ۴ بود.
اگه یکی بخواد کار عالی انجام بده بلخره میتونه ، بعدشم اگه همین نقد های منفی نباشه که همین یه زره زحمت هم به خودشون نمی دن.
اهان با به این میگن یه منتقد و نقد کننده واقعی نه مثل بقیه که بازی که ارزش بازی پایینی داره به خودش بمالی مشکل صنعت بازی سازی ایران این هستش که مسولین و کسانی که پشت میز هستند که تا حالا تو عمرشون حتی کالاف ۱ بازی نکردند فقط بلدند در مورد بازی مارک بچسبند و از اون طرف هم با فروش بازی ها پول به جیب میزنند و وقتی جلوی دوربین میان میگن فلان بازی بده حرام از این چرت و پرت ها یه زمونی میگفتند کلش حرامه چرا چونکه کعبه رو داغون میکنه نم قران میسوزونه ولی… ادامه مطلب »
پسرم، به چند نکته توجه داشته باش:
۱. لمپنیسم و لودگی با نقدنویسی فرق داره 🙂
۲. آبو همیشه باید اونجایی که ریخت که در حال سوختنه. مسائل فنی رو بهونه نکن 🙂
۳. و نکتۀ آخر اینکه دمت گرم همون اول بهمون توضیح دادی قراره با چه چیزی مواجه بشیم. وقتمون رو تلف نکردیم. ولی روی نوشتنت کار کن؛ صرف اینکه جملات محاوره ایت رو با زبون رسمی بنویسی به این معنا نیست که قلم به درد بخوری برای نقد نوشتن داری. یه کم کتاب بخون 🙂
خیلی منتظر این نقد بودم
Nice meme
خیلی خوب بود
آخ کاش این محدودیتها نبود و میتونستیم نقد مستقیم شما به هسته اصلی داستان رو هم داشته باشیم! خیلی چیز اپیکی در میومد، ولی باز هم نقد ارضا کنندهای بود، خسته نباشین.