تحلیل‌ها و یادداشت‌هامطالب اختصاصی

یادداشتی بر داستان Red Dead Redemption 2

رستگاری در غرب وحشی

 اول از هرچیز، باید بگویم که در این یادداشت جنبه‌های داستانی رد دد ریدمپشن ۲ و حتی دیگر بازی‌های راکستار هم مورد بحث قرار خواهد گرفت، پس اگر تمایلی به دانستن این جزئیات پیش از تجربه‌ی شخصی ندارید، از خواندن ادامه‌ی مطلب صرف نظر کنید. 

در وصف اینکه چرا رد دد ریدمپشن ۲ بازی خوبی است، صفحات می‌توان نوشت. از موسیقی و صداگذاری شگفت‌آور تا گیم‌پلی پرجزئیات و دنیای پویایی که نمونه‌ی آن را کمتر می‌توان یافت. ولی، چیزی که نظر من را از همان ابتدا به خود جلب کرد، بحث داستانی و روایی اثر بود. به‌عنوان کسی که از دوران کودکی و به لطف پدرش، با فیلم‌های وسترن بزرگ شده، سیر ماجراهای «آرتور مورگان» و گروه «داچ ون در لیند» رنگ و بوی دیگری داشت. از دیرباز، راکستار در بازی‌هایش دو موضوع خیانت و انتقام را به‌عنوان دو مقوله‌ی اساسی در پیرنگ داستانی به کار بسته است. از «جی‌تی‌ای» گرفته تا حتی «بولی»، همگی به‌نوعی با این دو موضوع در ارتباط بوده‌اند. این دو موضوع در بسیاری از فیلم‌های وسترن هم دست‌مایه‌ی اصلی قصه هستند و نمونه‌های مختلفی هم برای مثال وجود دارد. در رد دد ریدمپشن ۲، از همان اوایل مشخص است که یک جای کار می‌لنگد. از نقشه‌هایی که لو می‌روند تا ماموران دولتی که دست از سر خلافکاران قصه بر نمی‌دارند، همگی گواه بر صحت حضور یک جاسوس در میان گروه داچ ون در لیند هستند. جلوتر در بازی، این شک تبدیل به یقین می‌شود و در انتها، می‌فهمید که این جاسوس کسی نیست جز «مایکا». نکته‌ی جالب اما در این میان، این است که مایکا از ابتدای بازی یک کلاه سفیدرنگ بر سر دارد. در فیلم‌های وسترن، کلاه سفیدرنگ نمادی از شخصیت‌های خوب قصه و کلاه سیاه‌رنگ، نمادی از شخصیت‌های بد قصه است. از همان ابتدا، بازی قصد دارد تا بگوید آرتور مورگان یک خلافکار است و یک آدم بد در این قصه. خلافکاری که اگرچه به قول امروزی‌ها، بامرام است. مایکا، یک شخصیت نفرت‌انگیز دارد ولی، از دید ماموران قانون، شخصیت مثبت قصه است چرا که در سرنگونی گروه داچ با آن‌ها هم‌دست است. چنین نمادهایی در بازی وجود دارند و با دقت بیشتر در دنیای بازی‌، می‌توان به تعداد بیشتری از آن‌ها پی برد.

بررسی نسخه آزمایشی بازی Halo Infinite
خواندن

Red Dead Redemption 2 1

از طرف دیگر، وجود لفظ «رستگاری» در عنوان بازی، چیزی‌ست که حتی قبل از تجربه‌ی آن نگاه‌ها را به خود معطوف می‌کند. اگر نسخه‌ی قبلی را بازی کرده باشید، می‌دانید که ماجراهای‌ آن از چه قرار است. در رد دد ریمپشن ۱ ما با جان مارستونی طرف هستیم که قبلا مراحل رستگاری را طی کرده است. توانسته از آن زندگی بزهکاری و سراسر رعب و وحشت دوران جوانی خود فاصله بگیرد و حالا که وارد میانسالی شده، مردی متین و سخت‌کوش برای خانواده است. به عقیده‌ی نگارنده، جان مارستون نسخه‌ی قبلی از همان ابتدا به رستگاری رسیده و رستگاری‌اش، به خاطر فداکاری‌اش در انتهای خط داستانی بازی نیست. در این نسخه اما ماجرا فرق دارد. آرتور مورگان شخصیتی‌ست که وقتی در ابتدای بازی هدایت او را برعهده می‌گیریم، می‌دانیم که یکی از آن تبهکاران خطرناک است. با این حال، او یک آدم سنگ‌دل نیست و به جایش، می‌تواند احساسی هم برخورد کند. برخوردهای او با «مری» به عنوان معشوقه‌ی سابق‌اش خود گواهی بر این قضیه محسوب می‌شود. در طول داستان، آرتور مدام و مدام در شرایطی قرار می‌گیرد که مجبور می‌شود لطافت بیشتری از خود نشان دهد و وقتی که او به بیماری سل مبتلا می‌شود، دیگر آن سیر تبدیل او از یک تبهکار خطرناک به یک انسان تواب شدت بسیار بیشتری به خود می‌گیرد. این همان رستگاری‌ست که بازی از آن صحبت می‌کند. البته، بازی دو پایان مختلف دارد و بر اساس میزان «افتخار»‌ (Honor) شما در طول بازی، به یکی از آن‌ها برخواهید خورد که با این وجود، عملا تفاوت خاصی با یکدیگر ندارند. تفاوت اصلی، اینجاست که اگر انسان شرافتمندی در طول بازی باشید و آن نوار بیشتر به سمت سفیدرنگ میل کند، آرتور به عنوان یک انسان شریف می‌میرد و بالعکس. آرتور یک مسیر رستگاری را در طی ۱۰۷ مرحله‌ی بخش داستانی رد دد ریدمپشن ۲ ایفا می‌کند که باورپذیر و دوست‌داشتنی‌ست.

نگاهی دوباره به سه نسخه ابتدایی DOOM
خواندن

Red Dead Redemption 2 3

در نهایت، باید به این نکته اشاره کرد که راکستار بر خلاف بسیاری دیگر از توسعه‌دهندگان دنیای بازی‌های ویدئویی، هراسی از کشتن پروتاگونیست‌هایش در انتهای بازی ندارد. روندی که با قسمت قبلی همین فرنچایز شروع شد و حتی در «ال ای نوار» که ساخته‌ی دست «تیم باندای» هم بود، شاهد آن بودیم و دو پایان از سه پایان ممکن در آخرین نسخه از «جی‌تی‌ای» هم چنین ویژگی جالبی را در خود داشت. در رد دد ریدمپشن ۲ هم بار دیگر این قضیه تکرار شده و پروتاگونیست اصلی بازی در انتها جان خود را از دست می‌دهد. دلایل مختلفی برای توجیه این مسئله وجود دارد ولی به‌شخصه، دوست دارم تا علت این کار را ارتباط قوی‌تری که مخاطب با پروتاگونیست بازی پس از رخ دادن چنین اتفاقی برقرار می‌کند، در نظر بگیرم. آرتور در انتهای رد دد ریدمپشن ۲ می‌میرد و دو پیام مهم را برای مخاطب به جا می‌گذارد؛ اول این که هیچوقت برای تغییر مسیر و قرار گرفتن در راه درست دیر نیست، دوم هم آن که ضرورتی ندارد تا برای وفادار جلوه کردن، دست به انجام هر کاری زد.

داستان و روایت رد دد ریدمپشن ۲ چیزی‌ست که تا مدت‌ها در یاد و خاطر مخاطب نقش می‌بندد. کیفیت این دو فاکتور اساسی در این بازی، به‌گونه‌ایست که شاید فقط خود راکستار و در راس آن، شخص «دن هوسر» بتواند آن را ارتقا دهد.

برچسب ها
عضویت
اطلاع از
guest

0 Comments
Inline Feedbacks
دیدن همه دیدگاه‌ها
دکمه بازگشت به بالا
0
Would love your thoughts, please comment.x
بستن