استودیوی نینجا تئوری (Ninja Theory) فراز و نشیبهای زیادی را در طول بیش از دو دهه فعالیت خود تجربه کرده است. از ساخت بازی انحصاری برای کنسول نسل هفتمی سونی یعنی پلیاستیشن ۳ گرفته تا خریداری شدن توسط شرکت رقیب یعنی مایکروسافت در سال ۲۰۱۸. همین فراز و نشیبها بر سر راه فرنچایز اخیر این استودیو یعنی Hellblade هم قرار داشته؛ از سال ۲۰۱۵ و معرفی نسخه اول و ایجاد بازنگریهای مختلف در آن تا زمانی که نسخه نهایی در سال ۲۰۱۷ به عنوان یک انحصاری کنسولی پلیاستیشن ۴ عرضه شد، تا حالا که پس از چندین سال، نسخه دوم به صورت انحصاری کنسولی در دسترس مخاطبان اکسباکس سری اکس/اس و رایانههای شخصی قرار گرفته است.
بنا به دلایل متعدد، هلبلید از بازیهای تاثیرگذار نسل هشتم بود. نینجا تئوری با این بازی هم اصطلاح «تریپل ای مستقل» (Independent AAA) را ضرب کرد و هم دست روی افرادی گذاشت که با روانپریشی دست و پنجه نرم میکنند. پروتاگونیست فرنچایز یعنی سنوآ، دختری است که در یکی از قومهای سِلت زاده شده و در نسخه اول دیدیم که علیرغم تمامی چالشهایی که در ذهناش وجود داشت، رهسپار یک ماجرای بسیار خطیر اما عمیقا شخصی شد. در بازی جدید یعنی Senua’s Saga: Hellblade II شاهد بازگشت سنوآ هستیم. حالا مدتی از ماجراهای قسمت قبلی گذشته و سنوآ که بیشتر روی اوضاع روحی-روانیاش تسلط پیدا کرده، خود را در کانون ماجرای خطرناک دیگری قرار داده است. حالا، او میخواهد از مردم قبیلهاش در برابر بردهداران خونخواری که هر از چندی به سراغشان میآیند و آنها را به بند اسارت میکشند، دفاع کند.
داستان و روایت، ستون اصلی اولین نسخه از هلبلید بود و در نسخه دوم هم همین الگو تکرار شده است. سنوآ هنوز هم با صداهای درون ذهناش دست و پنجه نرم میکند و احساسات منفی میتواند به لطف این نجواها، اثری چند برابر روی او داشته باشد. سنوآ، یک شخصیت آسیبپذیر در نسخه اول بود که اندک اندک توانست خودش را جمعوجور کند و به هدفش برسد. حالا هم با سنوآیی سر و کار داریم که گرچه هنوز یک قهرمان همهفنحریف و همیشه استوار نیست، اما به لطف روایت بسیار خوب بازی سیر پختهتر شدن او را به وضوح در هلبلید ۲ لمس میکنیم و با او در این سفر عجیب و غریب همراه میشویم. او شاید در ابتدای بازی قهرمانی نباشد که میتواند روند زندگی قبیلهاش را تغییر دهد، اما تا پایان بازی شخصیتاش به گونهای تکامل پیدا میکند که انگار تمام آن خردهماجراهای مختلفی که بر سر راهاش بوده، روی او اثر مثبت و شاید هم منفی خود را گذاشته و منتج به این شده که سنوآ از فردی که عاری از هرگونه خودباوری و اعتماد به نفس است، به یک قهرمان بدل شود.
این تکامل شخصیتی سنوآ را در کمتر در مدیوم بازیهای ویدیویی تجربه کردهایم و همین به تنهایی باعث شده تا از حیث روایت و شخصیتپردازی، هلبلید نمره قبولی بگیرد. اشاره به این نکته نیز خالی از لطف نیست که حالا سنوآ در ماجراجویی خود از همراهی چند شخصیت مکمل هم بهره میبرد و این شخصیتها هم توانستهاند نقش خود را در داستان بازی به خوبی ایفا کنند. شاید چیزی که پررنگترین نقش را در کیفیت شخصیتپردازی بازی ایفا کرده، نه کیفیت نویسندگی بازی که عملکرد حیرتانگیز صداپیشگان بوده است. به جز خود شخصیت سنوآ که ایفای نقش او بر عهده ملینا یورگنس (Melina Juergens) بوده و از نسخه قبلی با تبحر او در به تصویر کشیدن این شخصیت آشنا بودیم، بقیه شخصیتها نیز از لحاظ ایفای نقش فوقالعاده از آب درآمدهاند. در عنوانی روایتمحور مثل هلبلید ۲ که مدام با شخصیتها، احساسات و انگیزههایشان و صحبتهایشان سر و کار داریم، کیفیت صداپیشگی و ایفای نقش بسیار مهم است و از این منظر، دستپخت جدید نینجا تئوری یک الگو برای بقیه بازیهای این صنعت است. طراحی صوتی بازی در یک کلام در اوج است. بازی تمرکز زیادی روی القای حس و حال واقعی سنوآ به شما دارد و در این راه، طراحی صوتی بازی نقش غیرقابلانکاری را ایفا میکند. هلبلید ۲ از همان ابتدا به شما توصیه میکند تا بازی را با هدفون (ترجیحا دارای قابلیت صدای ۳ بعدی) تجربه کنید و از همان ابتدای ورود به بازی، متوجه علت آن میشوید. بازی از لحاظ صوتی کاملا شما در خود غرق میکند و اتمسفر گیرای آن تا حد زیادی مرهون همین دستاوردهای شگفتانگیز بازی از حیث صداست. جزئیات سرسامآور بازی از حیث صوتی، کارگردانی شگفتانگیز بازی و بالا و پایین کردن ضربآهنگ هر سکانس با استفاده از موسیقی، باعث شده تا هلبلید ۲ در زمره بهترین آثار از نظر اتمسفر قرار بگیرد.
حالا که به بحث اتمسفر و جزئیات بازی رسیدیم، باید ورود شکوهمند یک بازی نسل نهمی واقعی را تبریک بگوییم. در حالی که چهار سال از ورود کنسولهای نسل نهم گذشته و میتوان گفت که از نیمه اول عمر آنها گذر کردهایم، تعداد بازیهایی که واقعا حس و حال «نسل بعدی» داشتهاند به انگشتان دو دست نمیرسد. بدون شک تعریف افراد از «بازی نسل بعدی» فرق دارد و به همین علت تعداد بازیهایی که این تعریف مناسب قواره آنها باشد برای هر فرد متفاوت است، اما به هر حال، هلبلید ۲ با شما کاری میکند تا واقعا از خرید کنسول نسل نهمی لذت ببرید، حسی که شاید چند سالی منتظر تجربه آن بودهاید.
بار دیگر با قدرت گرفتن از موتور آنریل انجین، شاهد یک بازی به شدت واقعگرایانه هستیم که گاهی اوقات سخت است آن را از عکسهای واقعی که از مناظر مناطقی نظیر ایسلند گرفته شده، تشخیص داد. توجه وسواسگونه سازندگان به ساخت یک دنیای بسیار واقعی، باعث شده تا اگرچه هنوز بازی مثل نسخه قبل بسیار خطی باشد، ولی برای لحظه به لحظه آن وقت گذاشته شده و محصول نهایی درجه یک از آب دربیاید. شاید یکی از جالبترین نکات در مورد بازی، حاضر بودن فوتومود از همان ابتدا در آن است. در روزهایی که سازندگان گاها فوتومود را با تاخیر یا با پچ روز عرضه در دسترس قرار میدهند، هلبلید ۲ از همان نسخه ابتدایی دارای یک فوتومود پرامکانات برای ثبت زیباییهایش است. در نظر داشته باشید که خبری از حالت پرفورمنس یا اجرای بازی به صورت شصت فریم بر ثانیه نیست، اما با توجه به ضربآهنگ نسبتا آرام و سنگین بازی، نیاز چندانی هم به آن حس نمیشود. در عوض، کیفیت تصویری که شما دریافت میکنید در بالاترین حد ممکن قرار دارد. بافتها بسیار خوب و پرجزئیاتاند و نورپردازی خیرهکننده بازی، با شما جادو میکند. زیبایی مسحورکننده و دلربای هلبلید ۲ تجربهای کمنظیر برای گیمرها به ارمغان میآورد. البته بهرهجویی از تکنیک لترباکسینگ (همان نوار سیاهی که فیلمهای سینمایی در بالا و پایین تصویر خود دارند) هم به ارائه تجربهای سینمایی کمک کرده، اما بهتر بود امکان خاموش و روشن کردن آن هم مثل بقیه قابلیتهای دسترسپذیری بازی، در دسترس کاربران قرار میداشت.
احتمالا آخرین باری که یک بازی تا این حد توانسته شما را با مناظر شگفتانگیز خود تحت تاثیر قرار دهد، Uncharted 4 بوده است. با الهام از لوکیشنهای واقعی کشورهای اسکاندیناوی، نینجا تئوری دنیایی را ساخته که در عین زیبایی و عظمت، نوعی حس سودازدگی را هم در عین حال به شما وارد میکند. محیطهای بازی نقش بهسزایی در فضاسازی درجه یک آن دارند و همانطور که به آن اشاره شد، برای لحظه به لحظه و قدم به قدم از مسیری که سنوآ در آن قدم میگذارد، سازندگان طرح و نقشه خاصی را داشتهاند. انیمیشنهای شگفتانگیز بازی در این راه عصای دست سازندگان بودهاند و جالب است بدانید که موشن کپچر این نسخه چندین و چند برابر بیشتر از نسخه اول برای نینجا تئوری زحمت داشته است، حتی با وجود این حقیقت که طول بازی با اولین هلبلید برابری میکند.
هلبلید ۲ از آن دست دنبالههاست که سازندگان آن را با عشق ساختهاند. از همان ابتدا متوجه میشوید که علیرغم خریداری نینجا تئوری توسط مایکروسافت و انحصاری شدن جدیدترین بازی آنها، خبری از دخالت این شرکت در وضعیت این دنباله نبوده و شاهد کوچکترین تلاشی برای جذب مخاطب بیشتر نیستیم. هلبلید ۲ هنوز هم یک بازی تماما خاص و تجربی (Experimental) است. بازی یک شبیهساز پیادهروی (Walking Simulator) نیست و هنوز هم حل معماها و از بین بردن دشمنان جزو ارکان اساسی گیمپلی بازی به شمار میآید. با این حال، ریتم بازی درست مثل قبل است و شاهد کوچکترین تلاشی برای عامهپسندتر کردن بازی در مقایسه با نخستین هلبلید نیستیم. این مسئله شایسته تقدیر است: نینجا تئوری دنبالهای را ساخته که همیشه به دنبال ساخت آن بوده و جاهطلبی کمپانی مادر لطمهای به دید خلاقانه توسعهدهندگان اثر به عنوان صاحبان حقیقی آن، وارد نکرده است.
کارگردانی هلبلید ۲ از نقاط قوت آن است و حس پیوستگی و انسجام بازی در طی این تجربه نه چندان بلند، وامدار هنر کارگردان آن است. درهمتنیدگی مکانیکهای مختلف بازی و ترکیب آنها با استفاده به موقع از کاتسینهای باکیفیت، از عناصر اساسی یک عنوان با کارگردانی مطلوب است و هلبلید ۲ هم از این آزمون سخت سربلند بیرون آمده است. آزمون و خطاهای انجام شده در نسخه اول و تجربه به دست آمده از توسعه آن عنوان، حالا تبدیل به عناصری برای هرچه منسجمتر کردن دنباله آن گردیده است.
روند کلی گیمپلی کاملا شبیه به قبل است: سنوآ باید در کنار جلو بردن داستان و مقابله با کشمکشهای درونیاش، معماهای محیطی را حل کند و با دشمنان بجنگد. هلبلید ۲ یک پروژه بزرگتر از نسخه قبلی است. دیگر خبری از برچسب «تریپل ای مستقل» زدن روی آن نیست، چرا که اساسا با یک بازی مستقل طرف نیستیم و مایکروسافت هم حمایت کامل خود را در طول توسعه این بازی از سازندگان نشان داده است. در حالی که بازی قبلی با تیمی بسیار کوچک و متشکل از حدود بیست نفر ساخته شده بود، حالا بودجه توسعهدهندگان چند برابر شده و تیم سازنده هلبلید ۲ به بیش از ۸۰ نفر میرسد. بنابراین، انتظار پیشرفت بازی از جنبههای مختلف، مسئله عجیب و غریبی نیست. با این حال، از لحاظ گیمپلی، بازی تقریبا روی همان المانهای قسمت قبلی تکیه کرده است. تعامل با محیطها راهگشای مسیر سنوآ و حل معماهاست و درگیری با دشمنان، دوز اکشن بازی را تامین میکنند. اگرچه نه معماها و نه مبارزهها به خاطر مدت زمان نسبتا کوتاه بازی خستهکننده نیست، ولی هیچ پیشرفتی هم نسبت به هفت سال پیش در آنها مشاهده نمیشود. همان شمشیری که از ابتدا به دست میآورید تا پایان بازی همراه شماست و در نتیجه عدم دستیابی به سلاح یا مکانیکهای جدید در مبارزه، روند تمامی آنها یکسان است. حتی تنوع دشمنان هم تعریف زیادی ندارد و این مسئله برای دنبالهای که مدتها در دست ساخت بوده و پروسه تولید آن در مقیاسی بسیار وسیعتر از نسخه اول طی شده، کمی ناامیدکننده است.
هلبلید ۲ نمونه بارز یک دنباله شایسته در وضعیت فعلی دنیای بازیهای ویدیویی است؛ عنوانی که با سرمایهگذاری بیشتر روی همان چیزهایی که نسخه اول را تبدیل به یک اثر شاخص کرده بود، توانسته یک بازی تاثیرگذار باقی بماند. بازی تلاشی برای جلب نظر اکثر گیمرها نمیکند و بیشتر به مانند عنوانی است که همیشه قصر آمال توسعهدهندگاناش بوده؛ شما هم اگر از طرفداران نسخه قبلی بودهاید، بدون هیچ شک و تردیدی از تجربه هلبلید ۲ لذت خواهید برد. هلبلید ۲ از آن دست بازیهاست که کمتر مشابهاش را تجربه کردهایم و همین منحصر به فرد بودن، کلید موفقیتاش است. با این حال، اگر نسخه قبلی را دوست نداشتهاید، این نکته را به ذهن بسپارید که هلبلید ۲ هم بر همان مدار میچرخد و به همین خاطر، بعید است که بتواند به وجدتان بیاورد. سناریوی سوم مربوط افرادیست که اکسباکس دارند و تاکنون با این فرنچایز همراه نشدهاند. خبر خوب برای این دسته از افراد، حضور هر دو نسخه از هلبلید روی سرویس گیمپس است و بنابراین، دلیلی وجود ندارد که با سنوآ در ماجراجوییهایش همراه نشوند!
هلبلید ۲ نمونه بارز یک دنباله شایسته در وضعیت فعلی دنیای بازیهای ویدیویی است؛ عنوانی که با سرمایهگذاری بیشتر روی همان چیزهایی که نسخه اول را تبدیل به یک اثر شاخص کرده بود، توانسته یک بازی تاثیرگذار باقی بماند. بازی تلاشی برای جلب نظر اکثر گیمرها نمیکند و بیشتر به مانند عنوانی است که همیشه قصر آمال توسعهدهندگاناش بوده؛ شما هم اگر از طرفداران نسخه قبلی بودهاید، بدون هیچ شک و تردیدی از تجربه هلبلید ۲ لذت خواهید برد. هلبلید ۲ از آن دست بازیهاست که کمتر مشابهاش را تجربه کردهایم و همین منحصر به فرد بودن، کلید موفقیتاش است. با این حال، اگر نسخه قبلی را دوست نداشتهاید، این نکته را به ذهن بسپارید که هلبلید ۲ هم بر همان مدار میچرخد و به همین خاطر، بعید است که بتواند به وجدتان بیاورد.
+ کارگردانی استادانه
+ طراحی صوتی حیرتانگیز
+ گرافیک چشمنواز و «واقعا» نسل نهمی
+ عملکرد فنی بسیار مطلوب و عدم وجود هرگونه باگ یا مشکل فنی بدون نیاز به پچ روز عرضه
خوب بود
عالی!
بررسی عالی بود
واقعا دمت گرم پسر
نقدها و بررسی بازی Senua’s Saga: Hellblade II نشون میدن که این بازی باوجود گرافیک خوب اما کیفیت مطلوبی تو داستان سرایی گیم پلی و مکانیک مبارزات نداره