داستان بازی‌ها

داستان بازی Uncharted 3: Drake’s Deception

در پی افسانه‌های عربی!

داستان بازی Uncharted 3: Drake’s Deception از آنچه که فکر می‌کنید عمیق‌تر است. بازی Uncharted 3: Drake’s Deception عنوانی اکشن و ماجراجویی در سبک تیراندازی سوم شخص و دنباله‌ای بر Uncharted 2: Among Thieves (داستان این نسخه را از اینجا مطالعه کنید) است. Uncharted 3: Drake’s Deception، سومین قسمت از سری Uncharted است که در تاریخ ۱ نوامبر ۲۰۱۱ برای آمریکای شمالی، ۲ نوامبر ۲۰۱۱ برای اروپا و ژاپن و ۳ نوامبر ۲۰۱۱ برای استرالیا منتشر شد. این عنوان در سال ۲۰۱۱، جایزه “بهترین بازی PS3” را در جشنواره ویدیو گیم Spike TV دریافت کرد.

در ادامه با روایت داستان Uncharted 3: Drake’s Deception و پیکسل آرتس همراه باشید.

داستان بازی Uncharted 3: Drake's Deception

داستان از جایی شروع می‌شود که نیتن دریک (Nathan Drake) و ویکتور سالیوان (Victor Sullivan) وارد میخانه‌ای در لندن می‌شوند تا با مردی به نام تالبوت (Talbot) که علاقه‌مند به خریدن حلقه نیتن است، ملاقات کنند. در طول جلسه، نیتن و سالیوان، تالبوت را متهم می‌کنند که به آنها اسکناس‌های تقلبی داده است و بعد از این ادعا، دعوای آنها شروع می‌شود و بالا می‌گیرد. پس از مبارزه با اراذل و اوباش تالبوت، نیتن و سالیوان از میخانه به سمت کوچه‌ای می‌روند؛ جایی که توسط چارلی کاتر (Charlie Cutter)، یکی از همکاران تالبوت محاصره و دستگیر می‌شوند. سپس مشتری تالبوت، کاترین مارلو (Katherine Marlowe)، به آنها نزدیک می‌شود و حلقه نیتن را می‌دزدد. نیتن تلاش می‌کند به دنبال او برود اما کاتر، او و سالیوان را به ضرب گلوله می‌گیرد و در ظاهر، آنها را می‌کشد.

داستان به ۲۰ سال قبل بر می‌گردد، جایی که نیتن دریک در زمان نوجوانی خود، به جستجوی حلقه سر فرانسیس دریک (Sir Francis Drake) در موزه‌ای در شهر کارتاگنای کلمبیا (Cartagena, Colombia) می‌پردازد، اما پس از اینکه نگهبانان بابت امکان دزد بودن به نیتن مشکوک می‌شوند، او را بیرون می‌اندازند. نیتن که مجذوب اقدامات ویکتور سالیوان است، (البته که در حال حاضر با او آشنایی کامل و رو در رو ندارد) او را تا مغازه کلیدسازی تعقیب می‌کند و قبل از بازگشت مجدد به موزه، جیب او را می‌زند. نیتن بعد از بازگشت به موزه، موفق می‌شود که حلقه را بدزد، اما قبل از اینکه بتواند فرار کند توسط مارلو، سرسپردگانش و سالیوان که برای او کار می کرد، گرفتار می‌شود. اما سالیوان، او را از دست ماموران نجات می‌دهد و نیتن همراه با حلقه سر فرانسیس دریک، در حالی که ماموران مارلو همچنان در تعقیب او هستند، فرار می‌کند. سالیوان تصمیم می‌گیرد که از این لحظه به بعد برای نیتن، نقش مربی را ایفا کند.

با بازگشت به زمان حال، مشخص می‌شود که این ملاقات، در واقع یک برنامه‌ریزی دقیق توسط نیتن، سالیوان و کاتر که در واقع دوست قدیمی آنها است، برای نزدیک‌تر شدن به مارلو بوده است. آنها با کمک کلوئی فریزر (Chloe Frazer)، ماشین مارلو را در یک کتابخانه مخفی ردیابی می‌کنند؛ جایی که موفق می شوند دفترچه یادداشت و نقشه سفر مخفیانه سر فرانسیس دریک در سفر به عربستان را پیدا کنند. سفر سر فرانسیس دریک به عربستان در جهت دستور ملکه الیزابت اول بود که به او مأموریت داده بود تا به دنبال شهر گمشده اوبار (Ubar) که تنها در کتاب قرآن از آن یاد شده است، بگردد. با استفاده از این موارد، نیتن متوجه می‌شود که سرنخ‌هایی از موقعیت این شهر در دخمه‌های صلیبی درون یک قلعه فرانسوی و یک ارگ باستانی در سوریه نهفته است. نیتن و سالیوان به شرق فرانسه می‌روند و قلعه متروکه‌ای را در میان جنگلی انبوه پیدا می‌کنند. آنها نیمی از یک طلسم را که داخل یک سرداب است پیدا می‌کنند، اما تالبوت در کمینی خود را پنهان کرده بود، مقابل آن دو قرار می‌گیرد، طلسم را به چنگ می‌آورد و قلعه متروکه را به آتش می‌کشد. نیتن و سالیوان فرار می‌کنند و به سرعت عازم سوریه می‌شوند، زیرا می‌ترسند که کلویی و کاتر نیز که به ارگ باستانی ​​سوریه سفر کرده‌اند، تحت تعقیب قرار گرفته باشند.

در سوریه، نیتن و سالیوان با کلوئی و کاتر ملاقات می‌کنند و متوجه می‌شوند که مارلو، رئیس ارتشی باستانی است که قدمت آن به چهار قرن پیش می‌رسد. این ارتش باستانی، با سوء استفاده از ترس دشمنان خود، به دنبال کسب قدرت است. در طول تلاش آنها برای پیدا کردن اطلاعات بیشتر، کاتر مورد اصابت یک دارت حاوی مواد توهم‌زا قرار می‌گیرد که به صورت ناخودآگاه، او را مجبور می‌کند که اسلحه و دفترچه خود را به تالبوت تحویل بدهد.
گروه به سرداب دوم می‌رسند و نیمه دیگر طلسم را پیدا می‌کنند که محل سرنخ بعدی را در یمن افشا می‌کند. با این حال، آنها در حالی که تلاش می‌کند از قلعه خارج شوند، کاتر توسط مارلو و تالبوت در گوشه‌ای قرار می گیرد و مجبور می‌شود که قطعه طلسم را تحویل آنها دهد. اگرچه که نیتن، سالیوان، کلویی و کاتر موفق به فرار می‌شوند، اما در طول فرآیند فرار، پای کاتر می‌شکند و کلویی و او مجبور می‌شوند که تا پایان بازی، عقب‌نشینی کنند؛ در حالی که نیتن و سالیوان به تنهایی به سوی یمن سفر می‌کنند.

نیتن بر خلاف میل باطنی، به توصیه سالویان مبنی بر ملاقات با همسرش، النا فیشر (Elena Fisher) که اخیرا از او جدا شده است، پیروی می‌کند. اگرچه این دو، بر سر این که النا هنوز حلقه ازدواج خود را به دست دارد و وسواس بیمارگونه نیتن در ماجراجویی‌های خود، بحث و مشاجره می‌کنند، اما در نهایت النا همچنان به نیتن و سالیوان کمک می‌کند و به همراه آنها، به گشت و گذار در شهر می‌پردازد. آنها در نهایت مقبره زیرزمینی را پیدا می‌کنند و مکان شهر گم شده را کشف می‌کنند، همچنین شواهدی مبنی بر اینکه سر فرانسیس دریک نیز مقبره را پیدا کرده بوده و درون مقبره، چیزی آموخته بوده که باعث کناره‌گیری او از ادامه ماموریت شده بود، پیدا می‌کنند. در مسیر بازگشت به سطح زمین، نیتن با دارتی حاوی مواد توهم‌زا مورد اصابت قرار می‌گیرد. نیتن پس از اصابت دارت توهم‌زا، نیتن همراه با مارلو و تالبوت در فضای بیرونی یک کافه از خواب بیدار می‌شود. در اینجا، مارلو درباره گذشته و رابطه‌اش با سالیوان صحبت می‌کند و در ادامه صحبت‌هایش، جان النا را در صورت عدم همکاری نیتن تهدید می‌کند. وقتی تالبوت از موقعیت سالیوان اطلاعات به دست می‌آورد، نیتن را آزاد می‌کنند؛ اما نیتن، تالبوت را در سراسر شهر تعقیب می‌کند. با این حال، نیتن توسط رمزیس (Rameses)، دزد دریایی که با مارلو کار می‌کرد، زمین‌گیر و اسیر می‌شود. رمزیس از نیتن برای کسب اطلاعاتی حیاتی، بازجویی می‌کند. هنگامی که نیتن از همکاری با رمزیس امتناع می‌کند، او ادعا می‌کند که سالیوان را دستگیر کرده است. در نهایت، نیتن موفق می‌شود از اسارت رمزیس فرار کند و در نهایت به کشتی تفریحی برسد که سالی در آنجا اسیر شده است.

داستان بازی Uncharted 3: Drake's Deception

نیتن متوجه می شود که سالیوان به یک صندلی در انبار بار بسته شده و یک کیسه پارچه‌ای روی سرش کشیده شده است، اما ناگهان رمزیس و سربازانش ظاهر می‌شوند و نیتن در می‌یابد که این یک صحنه ساختگی بوده و رمزیس هیچوقت سالیوان را دستگیر نکرده بوده است. رمزیس توسط نیتن، مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد، اما سریعا پناه می‌گیرد، سپس نیتن نارنجکی را پرتاب می‌کند که منجر به انفجاری بزرگ می‌شود و در پی آن، بدنه کشتی را شکسته و سوراخ می‌شود. در نهایت حجم زیاد آب ورودی، باعث می‌شود که کل کشتی ۹۰ درجه بچرخد و شروع به غرق شدن کند. پس از عبور از کشتی واژگون شده، نیتن خود را به سالن رقص واژگون شده می‌رساند. رمزیس مجروح و در حال مرگ، دوباره ظاهر می‌شود و این دفعه به سقف شیشه‌‌ای سالن رقص شلیک می‌کند و در نتیجه، آب با سرعت به داخل سرازیر می‌شود و در این فرآیند، رمزیس جان می‌بازید. نیتن به سختی از کشتی واژگون شده فرار می‌کند و دوباره خود را به ساحل می‌رساند.

او دوباره با النا متحد می‌شود و به او به او اطلاع می‌دهد که سالیوان توسط مردان مارلو دستگیر شده و همراه با کاروانی به صحرای ربع‌الخالی برده شده است، اما اگر بتوانند خود را در یک هواپیمای باری که قرار است وسایلی را به کاروان مارلو برساند جای بدهند، ممکن است بتوانند او را نجات دهند. هنگام سپیده دم، آن دو به درون فضای فرودگاه نفوذ می‌کنند و در نهایت به دیوار بلندی می‌رسند. نیتن به طرف دیگر دیوار می‌رسد، اما از کمک به النا برای پریدن به آن سوی دیوار خودداری می‌کند و به النا می‌گوید که نمی خواهد دوباره او را از دست بدهد. النا این مسئله را می‌فهمد و می‌پذیرد و در نهایت با استفاده از یک جیپ پارک شده در فرودگاه، آنجا را ترک می‌کند. زمانی که هواپیما شروع به برخاستن می‌کند، نیتن سعی می کند به هواپیما برسد، اما در نهایت شکست می‌خورد. النای سوار بر جیپ، مجددا ظاهر می‌شود و او را به سوی یکی از درب‌های باز شده ارابه فرود می‌رساند و نیتن نیز دقیقا پس از بلند شدن هواپیما از سطح زمین، موفق می‌شود که وارد آن شود. نیتن خیلی زود توسط مردان مارلو در هواپیما کشف می‌شود و بین آنها، تیراندازی رخ می‌دهد که منجر به آتش‌سوزی در هواپیما می‌شود. آتش‌سوزی و زاویه زیاد هواپیما منجر به کاهش فشار بسیار شدیدی می‌شود و هواپیما را درون هواپیما چند تکه می‌کند و نیتن نیز به بیرون پرتاب می‌شود. نیتن در حال سقوط آزاد در آسمان به سمت زمین، به صورت اتفاقی با یک جعبه تدارکات در حال سقوط برخورد می‌کند و سریعا چتر نجات جعبه را به کار می‌گیرد. او موفق می‌شود که به سلامت در کف صحرا فرود بیاید. نیتن اسلحه‌ای را در میان خرابه‌های صحرا پیدا می‌کند و شروع به سفر در بیابان می‌کند.

پس از سرگردانی و گم شدن در صحرا، گرمازدگی، تشنگی شدید، تجربه توهمات و سراب‌ها، نیتن به شهر ارواح در بیابان می‌رسد و در آنجا توسط مردان مارلو مورد حمله قرار می‌گیرد. گروهی از سربازان سوار بر اسب به رهبری سلیم (Salim) ظاهر می‌شوند و برای نجات نیتن، او را سوار بر اسب‌های خود می‌کنند و فراری می‌دهند. در اردوگاه سوارکاران، سلیم به نیتن می‌گوید که شهر اوبار، هزاران سال پیش، زمانی که پادشاه سلیمان جن شروری را در یک ظرف برنجی زندانی کرد و آن را به قلب شهر انداخت، محکوم به فنا شد. همچنین سلیم موافقت می‌کند که به نیتن کمک کند و او را به سمت کاروانی که توسط پیش‌آهنگانش مشاهده شده است، هدایت کند. نیتن و سلیم، کاروان مارلو را نابود می‌کنند و سالیوان را نجات می‌دهند. سپس سلیم به نیتن و سالیوان دستور می‌دهد که او را درون یک طوفان شن در نزدیکی همان محل دنبال کنند، اما نیتن و سالیوان او را در میان گرد و غبار گم می‌کنند و کمی بعد، متوجه می‌شوند که به دروازه‌های شهر اوبار رسیده‌اند.

پس از ورود به اوبار، نیتن و سالیوان با یک فواره آب بزرگ و پیچیده روبه‌رو می‌شوند و نیتن از آب آن می‌نوشد. ناگهان تالبوت ظاهر می‌شود و به سالیوان شلیک می‌کند و ظاهرا او را می‌کشد. نیتن که از خشم مرگ سالیوان سرشار شده است، او را تعقیب می‌کند و با مردان مارلو که به نظر می‌رسد توسط جن تسخیر شده‌اند، مبارزه می‌کند، سپس خود را درون شعله‌های آتش غرق می‌کند و توانایی تله پورت موقتی پیدا می‌کند. نیتن در نهایت به خود می‌آید و سالیوان را زنده پیدا می‌کند. کمی بعد، راز واقعی آنچه هزاران سال پیش برای مردم اوبار اتفاق افتاده، آشکار می‌شود: هنگامی که پادشاه سلیمان ظرف برنجی را در اعماق شهر انداخت، ظرف درون آب می‌افتد و شروع به آلوده کردن آب با یک عامل توهم‌زا می‌کند. مردم، کاملا دیوانه می‌شوند و تمدن درون شهر از بین می‌رود. نیتن متوجه می‌شود که کشتی همان چیزی بود که ملکه الیزابت اول، سر فرانسیس دریک را برای یافتن آن فرستاده بود، اما پس از اطلاع از عواقب جستجوی خود، دریک ماموریت خود را رها می‌کند و به انگلستان باز می‌گردد. نیتن و سالیوان شهر را جست‌وجو می‌کنند و مارلو را پیدا می‌کنند که از یک بکسل برای بیرون کشیدن طلسم برنجی از آب استفاده می‌کند. نیتن و سالیوان، بکسل را نابود می‌کنند و انفجار، یک واکنش زنجیره‌ای را در کل شهر به راه می‌اندازد و باعث فروپاشی آن می‌شود. نیتن و سالیوان سعی می‌کنند از شهر در حال فروپاشی فرار کنند ولی اندکی قبل از فروریختن زمین، با مارلو و تالبوت روبه‌رو می‌شوند. مارلو درون گودال شن روان پرت می‌شود، نیتن سعی می‌کند او را نجات دهد اما موفق نمی‌شود که او را بیرون بکشد و مارلو در شن غوطه‌ور می‌شود و حلقه سر فرانسیس دریک نیز با او مدفون می‌شود.

پس از تلاش ناامیدانه برای رسیدن به لبه چاله غول پیکری که شهر اکنون به آن تبدیل شده، نیتن و سالیوان توسط تالبوت در نزدیکی خروجی شهر تعقیب می‌شوند. تالبوت خشمگین سعی می‌کند که نیتن و سالیوان را بکشد، اما پس از یک مبارزه سخت، نیتن به او شلیک می‌کند و او کشته می‌شود. در دروازه‌های شهر، سلیم سوار بر اسبش می‌شود و نیتن و سالیوان را در حالی که شهر در میان شن‌های بیابان غرق شده است، به سمت مکانی امن هدایت می‌کند. نیتن و سالیوان به فرودگاه یمن بازمی‌گردند، جایی که سالیوان توضیح می‌دهد که چرا برای آموزش نیتن جوان علاقه نشان داده است. او سپس حلقه ازدواج نیتن را پس می‌دهد؛ حلقه‌ای که وقتی نیتن و النا از هم جدا شدند، سالویان به صورت مخفیانه آن را ایمن نگه داشته بود. نیتن به عقب نگاه می‌کند تا النا را ببیند که به آنها می‌پیوندد. آن دو یکدیگر را در آغوش می‌گیرند و هر سه با هواپیمای دریایی جدید سالیوان به سمت خانه باز می‌گردند.

به‌پایان داستان بازی Uncharted 3: Drake’s Deception رسیدیم. شما می‌توانید تمامی داستان‌های سری بازی‌های آنچارتد را در ادامه مطالعه کنید:

داستان بازی Uncharted: Drake's Fortune
خواندن
داستان بازی Uncharted 2: Among Thieves
خواندن

 

منبع
https://uncharted.fandom.com/wiki/Uncharted_3:_Drake%27s_Deception
عضویت
اطلاع از
guest

0 Comments
Inline Feedbacks
دیدن همه دیدگاه‌ها
دکمه بازگشت به بالا
0
Would love your thoughts, please comment.x